مقابل کارگردان سالاری میایستم/ گاندوی2 حتما ساخته میشود/خانم اسکندری هیچ وقت ممنوعالفعالیت نبودند
پربینندهترین شبکه تلویزیون طبق آمار صداوسیما در سالهای اخیر، حاشیههای مختلفی هم داشته است؛ از حذف برنامه ۹۰ تا حضور علی فروغی بر مسند مدیریت این شبکه. خیلیها منتظر بودند شبکه3 را در ضعیفترین موقعیت خود از زمان تاسیس ببینند، اما گذشت زمان تصویر دیگری از این شبکه ارائه داد؛ تصویری که موافقان و مخالفان زیادی داشت و دارد. اما فارغ از تمام این مسائل و نقدهایی که ممکن است بعضی از آنها وارد هم باشد، کسی نمیتواند منکر تغییر رویه و نوگرایی در ساخت برنامههای شبکه3 باشد. این نوگرایی البته هزینههایی هم دارد و حتما تولید برنامههای ضعیف و کمبیننده را درپی خواهد داشت. سریالهای شبکه3 همیشه یکی از برگبرندههای این شبکه بوده است؛ سریالهایی مانند «نرگس» و «شبهای برره» که رکورد بیننده در تاریخ تلویزیون را هم از آن خود کردند. مسئولیت گروه فیلم و سریال این شبکه بیش از یک سال است که به مهدی آذرپندار سپرده شده است؛ یکی از مظاهر آن نوگرایی که گفته شد. به این انتصاب هم حتما نقدهایی وارد است. عملکرد نزدیک به 13ماه او و همکارانش در شبکه3 را در یک گفتوگوی 90دقیقهای بررسی کردیم. جالب است که این 90 هنوز هم دست از سر شبکه3 برنمیدارد.
پس از حضور علی فروغی و تیمی که او مستقر کرد، بهطور خاص در حوزه فیلم و سریال، چه تفاوتهایی ایجاد شد؟ قرار بود با حضور شما چه اتفاقی رخ دهد و الان بعد از گذشت 14ماه چه تغییراتی ایجاد شده است؟
اولا باید توضیح بدهم که حوزه فیلم و سریال خیلی دیربازده است. کسانی که این حوزه را میشناسند و سر درمیآورند، یکی از سوالات رایجشان از ما این است که فلان سریال روی آنتن برای دوره شما است یا خیر. مثلا با اینکه یک سال و چند ماه است در این مسئولیت هستم، ولی همچنان آثاری هستند که کلید خوردن آنها برای قبل از زمان مدیریت بنده است؛ همانند همین سریال «ستایش3». به همین دلیل این حوزه دیربازده است و یکی از سختیهای کار همین است؛ یعنی تا شما بخواهید فضایی را عوض کنید، خیلی زمان میبرد. البته از ابتدای سال 99 هر آنچه روی آنتن برود، به جز یکی دو مورد خاص، متن و تولیدش برای دوره بنده است. چنانکه برخی متنها مثل «برادر جان» و «گاندو» که پخش شدهاند و «فوقلیسانسهها»یی که پخش خواهد شد و یکی دو طنزی که آخر سال خواهیم داشت، برای دوره بنده است. باقی کارها وضعیت 50-50 است. البته در همه این موارد، نمیتوان گفت در قبال آنها مسئولیتی ندارم. اصلا منظورم این نیست. مثلا سریالی بود که در بدو مسئولیت بنده، به دلایلی قرار بود تولیدش از شبکه بیرون برود، ولی به نظرم آمد باید به شبکه برگردد.
میتوانید اسمش را بگویید؟
مثلا «بهترین سالهای زندگی ما» که انشاءالله همین امسال پخش خواهد شد به کارگردانی آقای کاوری و تهیهکننده آقای تخشید، تقریبا به دلایلی داشت از شبکه3 میرفت و ما این را برگرداندیم و فکر میکنم کار خوبی هم خواهد شد. از درامهای دوران است که از دهه30 شروع میشود و قصه آن تا امروز ادامه پیدا میکند. یعنی میخواهم بگویم با آنکه این سریال، قبل از آمدن من کلید خورده بود، ولی وقتی تصمیم به ماندن آن در شبکه گرفتیم، یعنی در قبال آن مسئولیت داریم.
چه زمانی پخش خواهد شد؟
احتمالا بعد از فوقلیسانسهها و در سال 98.
بهجز بحث زمانبر بودن چه مشکلات دیگری وجود داشت؟
ببینید، پایه تولید یک سریال متن است. متن خیلی پروسه زمانبری است؛ یعنی تا با تهیهکنندهها و نویسندهها توافق کنید، طول میکشد و اصل تغییر باید اینجا اتفاق بیفتد. مخصوصا که بعضی تغییرات مبنایی است. مثلا یک ماجرایی که کسی در آن مقصر هم نیست، به دو سال قبل برمیگردد. در وضعیتی که شرایط اقتصادی جامعه هنوز اینچنین نابسامان نشده بود، زمزمههایی منتشر شد که گزارشی از وضعیت آسیبهای اجتماعی در کشور محضر رهبری ارائه شده و رهبری توصیه اکید کردند که در حوزه آسیبهای اجتماعی باید کار شود. در نتیجه فضایی ایجاد شد که در صداوسیما خیلیها سمت سریالها و برنامهها و تولیداتی درخصوص آسیبهای اجتماعی رفتند و کلی ملودرام و درام تلخ روی آنتن رفت. بعد امارههایی میآید، نه لزوما از سوی مراکز حساس عالیه نظام که از سمت خود جامعه که مردم با این نابسامانیهای اقتصادی، تحمل چنین تلخیهایی را ندارند و خودشان به اندازه کافی درد و غصه دارند و انتظارشان از رسانه ملی پرداختن به غم و غصهها نیست. این نه یک بخشنامه، بلکه مسالهای است که ما روزانه بازخورد در مورد آن داریم؛ یعنی روزانه برای ما تماسها و پیامهایی از سوی مردم میآید که اگر سریالی تلخ شود، مرگومیر در آن زیاد شود و امثالهم، بلافاصله این واکنشها بیرون میزند که آقا! الان قیمت دلار این مقدار است، قیمتها بالا است و شرایط اینچنین است و ما شب که خسته به خانه میآییم، میخواهیم آرامش داشته باشیم. رد این موضوع را بگیرید، از قدیم تا الان و مثلا در دیدار سال گذشته رهبری با جمعی از سریالسازان، میبینید که ایشان هم بر بحث تلخی سریالها مدام اشاره داشتند.
یعنی ناگزیر از برخی تغییرات هستید؟
خب این ماجرا دو سال عقبه داشته است. اصلا تیمی که در مدیریت سیما مستقر شده، تیمی است که در تهیه آن گزارش مشهور و موثر آسیبهای اجتماعی نقش مهمی ایفا کرده است. اما حالا باید دستفرمان در این حوزه عوض شود، چراکه انتظار مردم از ما عوض شده، بنابراین طراحی ما در شبکه3 به این سمت رفت که الان خیلی نمیخواهیم ملودرامهای تلخ با تمرکز بر آسیبهای اجتماعی بسازیم. البته ممکن است در سال، بنا به فراخور موضوعی که مغفول مانده و بسیار مهم است، مثلا در یکی دو مورد از این نمونه سریالها روی آنتن برود، اما مبنا دیگر این نیست. میخواهم بگویم اگر سبد سریالسازی متنوع چیده شود، حضور یک یا دو مورد سریال تلخ چندان به چشم نمیآید. تلاش ما در شبکه3، تدارک این سبد متنوع برای دوری از ملودراممحوری صرف و رفتن به سمت دیگر گونههای سریالسازی بوده است.دقت کنید به آنچه در سال 96 از شبکه3 پخش شده و آنچه سال 97 از این شبکه روی آنتن رفته و آنچه سال 98 از شبکه3 پخش شده و میشود و مثلا سهم کمدی و ملودرام در آن چقدر بوده و الان چقدر است. کارهای پلیسی جاسوسی چقدر بوده و الان چقدر است. اینها قابل بررسی است.البته این نقدی به مدیران پیشین نیست. واقعا پرداختن به کمدی در تلویزیون سختتر شده است. به هر حال در شرایطی هستیم که سینمای ما به سمت کمدی رفته و کمدیها خیلی میفروشند، نمایش خانگی و حتی تئاترهای ما به سمت کمدی رفته است و اینها، عدد و رقمهایی به کمدینها پرداخت میکنند که اصلا نمیشود با آنها رقابت کرد. یعنی سالها تلویزیون روی عدهای کمدین سرمایهگذاری کرده، اما حالا یا به دلایل مالی، نمیتواند با آنها کار کند و از عهده هزینههای بالای دستمزدهای آنها در برابر عددهای نجومی شبکه نمایش خانگی و سینما برنمیآید، یا آنکه به هر دلیلی نمیخواهد با برخی از آنها کار کند؛ از مهران مدیری گرفته تا پیمان قاسمخانی. در نتیجه میبینیم تعداد کمدیها کمتر و تعداد ملودرامها بیشتر میشود.
آقای سعید آقاخانی هم در این لیست است یا همچنان کار میکند؟
او کار میکند. همین الان هم کار میکند. تعداد اینها خیلی نیست، ولی کمدیهای موفق تلویزیون روی دوش چه کسانی بوده، میبینید که خیلی از متنها را پیمان قاسمخانی نوشته، خیلیها را مهران مدیری کارگردانی کرده و رضا عطاران و اصغر فرهادی هم بودهاند. برخی از اینها، رابطهشان با تلویزیون قطع شده است. برخی مثل مهران مدیری دیگر نمیتواند سریال 90 شبی بسازد، نه در تلویزیون ما، بلکه در نتفلیکس هم که باشد، نمیتواند. چون توان سابق را برای انجام این کارها ندارد. یعنی ناگهان میبینید از میان گزینههای قبلی، آدمی که 90 شبی کار کند، وجود ندارد.
خود مدیری هم گفته دیگر جان ساختن 90 شبی را ندارد.
بله. درباره «رضا عطاران» هم در سینما به جهت مالی موقعیتهایی دارد که خیلی بهصرفهتر است؛ یعنی بازیگری برای عطاران آنقدر بهصرفه است که او خودش هم که میخواهد کارگردانی کند، نوبت به خودش دیر میرسد! یا اصغر فرهادی که موقعیت او تفاوت کرده است. شما نگاه که بکنید میبینید کار کردن با کمدینهای چهره سخت شده است. بقیه هم همه موقعیتهایی در سینما، اجرا، تئاتر و… دارند. برخی از این چهرهها کار نکنند و فقط فروشگاهی را افتتاح کنند یا در صفحه اینستاگرامشان تبلیغ بگذارند، هم درآمد دارند. حالا شما در چنین فضایی میخواهید با ملودرامزدگی مقابله کنید و به سمت کمدی بروید. آن هم نه به دلایل ایدئولوژیک، چون واکنش مردمی داریم که ژانر کمدی در تلویزیون کمرنگ شده و همهچیز سمت ملودرام رفته است، بنابراین باید به سمت ساخت کمدی آن هم با چهرههای جدید رفت.
خب من مرداد سال 97 که مسئولیت گروه فیلم و سریال را عهدهدار شدم، برایم محرز بود که این فضا باید عوض شود، چراکه در سال 97 تا پایان سال، در شبکه3 که معروف است به شبکهای که همیشه دستش از کمدی پر بوده، فقط یک کمدی روی آنتن رفته بود که آن هم سریال «دیوار به دیوار2» بود.
آن هم در نوروز بود و حاشیههایی هم داشت.
بله، حاشیه تولیدی زیاد داشت. خب تلاشهایی از قبل با تدبیر مدیران پیشین شروع شده بود و ما هم سعی کردیم در این زمینه بیشتر کار کنیم تا آنتن ما مفرحتر و آرامشبخشتر شود. نتیجه اینکه در سال98 تا الان که نیمه سال را رد کردهایم، سه سریال کمدی و شیرین روی آنتن ما رفته و دو کار دیگر هم در نوبت پخش است.
کار نوروز، کار خودتان بود؟
بله، نوروز کار «زوج یا فرد» را داشتیم که کار خودمان بود. بعد از نوروز اعیاد شعبانیه بود که «شرایط خاص» را روی آنتن بردیم. بعد هم با کمی فاصله، «آچمز» را روی آنتن داشتیم که کار شیرینی بود؛ یعنی ما سه کار کمدی یا شیرین پخش کردیم. بعد از «ستایش» هم با یک واسطه مینیسریالی، «فوقلیسانسهها» را پخش میکنیم و دو کار کمدی «نیوجرسی» به کارگردانی مشترک جواد رضویان و سیامک انصاری و تهیهکنندگی مهدی فرجی و «کتونی زرنگی» با تهیهکنندگی محمدرضا شفاه و علی ملاقلیپو را در تولید داریم که برای آنتن امسال است؛ یعنی تلاش خود را کردیم که امسال آنتن بسیار مفرح باشد، بنابراین از بیرون که نگاه کنید، نه اینکه من آمار بدهم، نه! اینکه الان آنتن شبکه3 در سال 98 حتما مفرحتر از آنتن 97 است، کاملا محسوس است. البته فعلا دارم فارغ از کیفیت صحبت میکنم و منظورم لزوما کمی است. شاید درباره کیفیت الان بحث زیادی داشته باشم. هدف اولیه این بود که قدری درها را برای چهرههای جدید در حوزه کمدی باز کنیم و از ملودرامزدگی در شبکه3 پرهیز کنیم. سوالی که اینجا پیش میآید این است که آیا من دارم به مدیران قبل از خودم انتقاد میکنم؟ نه! لزوما این نیست. باید منصف بود. در دوره آقای سرافراز شرایطی پیش آمد که به هر دلیلی سریالسازی خیلی کمرونق شد و تعداد تولیدات نمایشی کاهش بسیاری یافت. با آمدن آقای میرباقری هدف اول، دوم و سوم این بود که چراغ سریالسازی روشن شود که شد. چنانکه الان سه شبکه اصلی، سه باکس شبانه دارند؛ یعنی کمیت به لطف خدا، به شرایط قبلی برگشته. اما بحث کیفیسازی تولیدات، از سال گذشته شروع شده که احتمالا خودش را در سال 99 و بعد از آن نشان خواهد داد.
استدلال آقای سرافراز درباره جمع کردن سریالها چه بود؟ من جایی ندیدم که استدلالی پشت جمع کردن سریالها باشد.
من از دور تحلیل میکنم، چون آن زمان سازمان نبودم. اتفاقی که افتاد این بود که آقای سرافراز چیزی به نام سیمافیلم تشکیل داد. ستاد بود و اختیارات شبکهها را کم کرد و تقریبا اختیارات شبکهها را گرفت. یعنی رئیس گروه فیلم و سریال شبکهها را هم رئیس سیمافیلم تعیین میکرد، نه مدیر شبکه! الان هم سیمافیلم داریم، ولی رئیس گروه فیلم و سریال را مدیر شبکه تعیین میکند. بودجه هم کلا رفت و اختیارات زیادی در اختیار سیمافیلم قرار گرفت که من الان درباره درستی و غلطی آن صحبتی ندارم. اما از جایی به بعد، آقای سرافراز احساس کرد به همین مدیر سیمافیلم که تمام اختیارات آنجا متمرکز شده بود، اعتماد کافی ندارد و با ایشان به اختلاف خورد. در نتیجه شروع کرد به نهادسازی موازی و کم کردن اختیارات از همان سیمافیلمی که خودش تشکیل داده بود. ایشان میخواست مسیر سریالسازی را اصلاح کند و تا سریالی مورد تایید خودش نبود، در مسیر تولید قرار نمیگرفت. خب این باعث شد مسیر سریالسازی طولانی و بسیار کند شود. در چنین وضعیتی، سریالسازی در آن دوره متوقف شد.
من این را گفتم برای اینکه بگویم اگر فکر میکنید میتوان ترمز سریالسازی را کشید و گفت مدتی این جریان را بخوابانیم تا مسیر را اصلاح کنیم، سخت در اشتباهید. چون این توقف ولو چندماهه، منجر به خلأ روی آنتن میشود. سپس همه کسانی که به این سریالهای روی آنتن انتقاد دارند، اگر این روند پخش هر شبی قطع شود و آنتن خالی بماند، خودشان اولین کسانی هستند که میگویند چرا تلویزیون هیچ چیزی ندارد و این چه وضعی است! این هم منتهی میشود به اینکه ناگهان برای آنکه آنتن از رکود دربیاید، درها را باز میکنند و میگویند هرکس هر چه متن دارد بیاورد که آنتن خالی مانده! بنابراین دوباره ساخت بیرویه سریال بدون عرف نظارتی شروع میشود. میخواهم بگویم اصلاح این مسیر، کار مشکلی است؛ چون نباید این روند را نگه دارید و متوقفش کنید و در ضمن باید اصلاح هم بکنید.
برگردیم به بحث قبلی. یعنی آنتن امسال حداقل تلخی 97 را ندارد.
بله. مفرحتر به همین معنا میگویم؛ یعنی تلخی کمتر است. البته فقط کمدیها هم نیستند. کارهایی مثل «گاندو» و «بانوی سردار» هم کارهای متفاوتی هستند که در گونه جاسوسی و تاریخی- اکشن ساخته شدهاند و رنگ آنتن را عوض میکنند. البته درباره کیفیت هم میتوان مفصل صحبت کرد. مثلا در بحث کمدی، چون ما کمدینهای قبلی را تا حد زیادی نداشتیم، باید روی آدمهای جدید سرمایهگذاری میکردیم و این ریسک دارد. البته نه اینکه لزوما ناگزیر باشیم و از روی اجبار به این سمت برویم. نه! به این سرمایهگذاری روی نیروهای جدید اعتقاد داریم.
از آن طرف هم حفظ نیروها جزء اصول مدیریتی است.
قطعا همینطور است، ولی وقتی من با مهران مدیری نمیتوانم 90شبی کار کنم، باید 90شبی را کنار بگذارم یا مهران مدیری را؟ با مهران مدیری میتوان 15 تا 20شبی کار کرد، ولی وقتی بخواهم 90شبی کار کنم، بگویم چون مهران مدیری نیست پس این کار را نکنم؟ میدانیم که ممکن است یک دوره افت داشته باشیم، ولی چارهای نیست. تلویزیون باید نیرو بسازد و بیرون بدهد. همه جای دنیا همین است. ما کارهای کوتاهتری تعریف میکنیم. اینطور میشود که میبینید با «وحید امیرخانی» جوان کار میکنیم یا حتی سریال عید ما را کارگردان کار اولی میسازد که خیلی ریسک بالایی دارد. البته یکسری گزینهها موجود بودند، اما ما نمیخواستیم با برخی کار کنیم. این را صراحتا بیان میکنم.
نمیخواستید و الان هم نمیخواهید؟
بله، وقتی سر کار نوروز که نیازمان بیشتر است، کار نمیکنیم، یعنی دیگر کار نمیکنیم. خیلی فشار بود. من مردادماه آمدم، دو ماه شبانهروزی فقط زمان نیاز است که متوجه شوید چه اتفاقی در گروه فیلم و سریال قرار است در روزهای آتی رخ دهد. کار بسیار سنگینی است. 20-15 سریال جلوتر از شما در مراحل مختلف تولیدی است و شما از همه عقب هستید، چه در متن، چه در تولید! فرض کنید میخواهید سریال بانوی عمارت را بررسی کنید که چه میخواهد بگوید که دو ماه دیگر قرار است روی آنتن برود؛ یعنی 35 قسمت سریال را باید ببینید. بعد بگویید سریالی دارم که سال بعد روی آنتن میرود، متنش را حداقل بخوانیم، راش را ببینیم و این را هم در نظر بگیریم که امور روزمره تولید را متوقف نکند. در این فضا وقتی فاصله شما با عید نوروز در اولین تجربه مدیریتی اینچنین است، فشار زیادتر میشود. ولی زیر بار اینکه با برخی کار کنیم که کارشان ریسک کمتری داشت، نرفتیم و گفتیم با کسی کار میکنیم که کار اول او است.
این برخی را نمیتوانید اسم ببرید؟
خیر، صلاح نیست. بالاخره ما قبلا نقدهایی به صداوسیما داشتیم و بعد از آنها، به تلویزیون آمدیم. نمیتوان به همه آن حرفها پشت کرد. البته فاصلهای بین واقعیت و ایدهآلهای ما حتما وجود دارد و در یک جاهایی میفهمید حرفهایی که بیان کردید، گریبانگیر خودتان هم هست، ولی نه لزوما همه آن حرفها؛ یعنی این اختلاف 180 درجهای نیست.
البته این به آن معنی نیست که نیروهای موجود را میخواستیم از دست بدهیم. سروش صحت سالها با تلویزیون کار کرده و طنزهایی ساخته که یک زمانهایی خوب بوده و یک زمانهایی هم نبوده. به خودش گفتم من در شورا بودم که «شمعدونی» را رد کردم. اولین مواجهه ما با سروش صحت این بود که درباره شمعدونی صحبت کردیم. گفتم هنوز هم برگردم به آن شورا، ردش میکنم، چون به نظرم کار بدی است. ولی معتقدم «لیسانسهها» مجموعهای بود که میشد پشت آن ایستاد. با همه مشکلاتی که وجود دارد، حتما ایراداتی دارد، حتما فاصله دارد، ولی فکر میکنم در موقعیت فعلی آنتن ما طنز لازم دارد، حتی اگر کمدی ما آنطور که دل ما میخواهد از لحاظ محتوایی غنی نشده باشد؛ ولی این آنتن کمدی نیاز دارد. یعنی مردم کمدی نیاز دارند.
قدم بعدیتان چه بود؟
در قدم بعدی، با نظر آقای فروغی، پخش سریال از پنج شب در هفته، رسید به هفت شب هفته؛ یعنی ما برخلاف دورههای قبل، پنجشنبهها و جمعهها هم سریال پخش میکنیم. خب، این نیاز به یک توسعه کمی و کیفی در حوزه نیروی انسانی دارد. از دیگر سو، شبکه3 تا حدودی معروف به این بود که فضای تهیهکنندگان آن بسته است. البته انصافا تهیهکنندگان شبکه3 تهیهکنندگان خیلی خوب و درجه یکی هستند؛ یعنی اگر جمع بستهای هم بوده، جمعشان بهشدت کیفی است. این را میتوانم شهادت بدهم که در حوزه فیلم و سریال، این جمع بسته، جمع کیفی است که با زحمت امثال آقای تخشید و آقای میرمیران دور هم جمع شدهاند، ولی به هرحال دلیلی ندارد وقتی پنج شب آنتن را تبدیل به هفت شب آنتن میکنید، جلوی ورود چهرههای جدید را بگیرید. این تغییر یعنی 100قسمت سریالسازی علاوه بر آنچه قبلا بوده. خب این قطعا نیاز به نیروی انسانی گستردهتری دارد. البته تلاش ما این بود که هم تهیهکنندگان خوب خود را نگه داریم که سرمایههای شبکه3 بودند و هم با جمع جدیدی کار کنیم. در نتیجه، ورود یکسری تهیهکنندگان جوان محسوس است و سال 98 محسوستر خواهد شد، ولی تا اینجا هم میتوانم توضیح بدهم که مثلا مرتضی فاطمی که «شرایط خاص» را تهیه کرده، قبلا شبکه3 کار کرده، ولی شاید فاصله 6-5 ساله بین «هوش سیاه3» و این کار او بوده است یا مجتبی امینی که «گاندو» اولین سریالش بود. یا محمدرضا شفاه که دارد سریال میسازد. در ادامه هم نوبت عباس نادران و امیر بنان خواهد بود که قرار است کارهایشان وارد تولید شود.
یکی از نقدهایی که به مدیریت جدید وارد میشود، همینجا ست که میگویند یکسری تهیهکننده قدیمی را بیرون انداختند و دوستان خودشان و همفکران خود را آوردهاند.
چه کسی را بیرون انداختیم؟
آنهایی که رفتند و کار نمیکنند.
چه کسانی هستند؟ ما هیچ برنامهای نداریم کسی را کنار بگذاریم. اگر میتوانید اسم ببرید. واقعا برنامهای برای حذف نداریم به جز یکی، دو تهیهکننده که در سالهای اخیر بدنامی مالی داشتند. نمیدانم اسم ببرم صحیح است یا خیر، ولی با تهیهکننده دیوار به دیوار به جهت مالی کار نمیکنیم، ولی حذف اینچنینی نداشتیم.
قبول دارید که همفکران و دوستان خود را آوردید؟
هر مدیری معمولا با طیفهایی راحتتر کار میکند. عیب اینجاست که کسی فقط با یک طیف کار کند، که الحمدلله الان اوضاع اینجور نیست. به همین دلیل تاکید کردم اگر اصلاح اتفاق میافتد، به معنای توقف نیست. یعنی این مسیر با اصلاحات جلو میرود و توقفی اتفاق نیفتاده، ولی یکسری اتفاقات جدید به موازات آن انجام میشود و شما سال بعد تعداد زیادی تهیهکننده جوان دیگر در شبکه3 خواهید داشت.
پس همفکران را قبول دارید؛ یعنی ایدهای که اتفاق میافتد و چیز بدی نیست.
بله، اعتقاد داریم در فیلم و سریال باید آدمهای جدید بیایند، ولی به این معنی نیست… .
یعنی شبکه3 محل آزمون و خطا برای آنها میشود؟ مثلا به خود فاطمی هم گفتم که «شرایط خاص» خوب نبود و به نظرم ضعیف بود. کاراکتر تکراری، آدمهای تکراری و دیالوگهای شعاری و گلدرشت داشت، ولی قرار است فاطمی و امثال فاطمی چند کار اینچنینی بسازند تا کار دست آنها بیاید.
وارد مصداق نشویم، اما بهطور کلی میگویم که جوانترها باید کار بسازند و خراب کنند تا بالاخره یاد بگیرند. این روندی است که قبلا هم در مورد خیلی از نیروهای کاربلد فعلی پیاده شده است. البته در این مسیر یکسری آسیبشناسی لازم است. مثلا بررسی میکنید میبینید کار فلانی که خراب شد بهدلیلی بود که در پروژه بعدی میتوان آن را اصلاح کرد، ولی فلانی که پروژهاش خراب شد به دلیلی بود که قابلاصلاح نیست و مثلا میبینید طرف توان تهیهکنندگی ندارد. پس اینکه اعتماد کنیم، اتفاق چندان جدیدی نیست. یک سریال 18-17 قسمتی در سال، آن هم دو تا سهبار در آنتنی که هفت شب هفته سریال پخش میکند، به نظرم حتما حق نیروهای جوان است. به نظرم اگر این کار را نکنیم، باید اتفاقا شما ما را مواخذه کنید.
البته قدیمیها هم از یک جایی شروع کردند و حتما هم خراب کردهاند.
حتما همینطور است و در پروژههای آنها که نگاه میکنید دو تا خوب و یکی ضعیف شده است. این اتفاق باید رقم بخورد. مثلا هوش سیاه سریال غلطی نبوده است. در دورهای که ساخته شد، سریال موفقی بود.
ولی سری اول موفقتر از سری دوم بود.
در مورد «شرایط خاص» که به نظرم سریال ناموفقی هم نبود، این را در نظر بگیرید که ساخت کمدی سخت است. انصافا کمدی سخت است و باید با او مهربانانهتر برخورد شود. کمدی خیلی سخت شده است؛ به جهت آوردن بازیگر، به جهت نویسندههایی که نداریم و به جهت موارد بسیاری که وجود دارد. حساسیتهایی که کار کمدی دارد، کارهای دیگر ندارد. کسی که کار کمدی دفاع مقدسی میکند، فارغ از اینکه نتیجه چقدر خوب یا بد است، به نظرم باید این جسارتش را مخصوصا با توجه به اینکه خیلی باتجربه نیست، قدر دانست. ضمن اینکه این جوانگرایی نتایج خوبی تا همین امروز داشته است. مثلا در سریال «گاندو»، مگر مجتبی امینی چقدر تجربه سریالسازی دارد؟ چون کار درست و ترکیب درستی بود.
مجتبی امینی خیلی بیشتر از فاطمی تجربه داشت.
تجربیاتش در تلویزیون نبوده است.
بله، اما در کل تجربه رسانهایاش بیشتر بود. میدانم که سریالسازی بحث دیگری دارد و البته «گاندو» هم برای شروع وزنه سنگینی بود.
کار بسیار سنگینی است که جواب داده و برخی پروژههای دیگر هم هستند. تلویزیون هم قواعدی دارد که این آدم باید از یک جایی شروع کند و کار خود را انجام دهد. ضمن اینکه دوستان قدیمیتر هم کار خود را انجام میدهند و اینها هیچ تزاحمی با هم ندارد. چند وقت پیش، ما جلسهای برگزار و تهیهکنندگان گروه را دعوت کردیم. بعد نگاه کردم دیدم ترکیب جلسه چه ترکیب خوشحالکنندهای است؛ اینکه تقریبا همه قدیمیهای شبکه هستند و علاوهبر آنها، یکسری چهره جدید هم اضافه شدند، من این را دستاورد میدانم.
بانوی سردار جزء قولهایی است که آقای ضرغامی سر سرزمین کهن دادند. درباره بانوی سردار با رنگ متفاوت آن موافق هستم و همانند سوپرمارکت است که باید جنسهای شما جور باشد. بانوی سردار جنس را جور میکند، ولی این را قبول کنید که کیفیت آن مشخص میکرد هزینه چقدر است؛ یعنی از کیفیت کار میتوان فهمید این کار با چقدر بودجه جمع شده است. درباره بازیگر اصلی چرا سراغ فلانی رفتند؟ کارگردان اینکاره نبوده است.
«بانوی سردار» در مرکز استانها ساخته شده و خب طبیعتا بودجه کمتری داشته، اما بهنظرم کار کاملا آبرومندی بود و در جهت همان تنوعی که گفتم، پخش آن روی آنتن لازم بود و بازخورد خوبی هم داشت. راستش من اگر «بانوی سردار» را در ویترین خود نگذارم، قدم بعدی با بودجه کمتر از این ساخته میشود.
بله، قدم درستی است.
یا اصلا ساخته نمیشود. وقتی میگویم 12قسمت بوده و نسبت به 12قسمت مخاطب و بازخورد خوبی داشته است و کلی پیام داشتیم که چرا زود تمام شد و چرا اینطور تمام شد، خب این نه در حوزه نظر، که عملا نشان میدهد آنتن به چنین کارهایی نیاز دارد و در قدم بعدی، باید حمایت بیشتری از این کارها صورت گیرد.
میخواهم بگویم پخش همین کارها و بازخورد مثبتشان، اعتمادبهنفس برخی را بالا میبرد. مثلا بعد از «گاندو» ورودی متنهای جاسوسی پلیسی به گروه بسیار بیشتر شده و مشخص است این کار تاثیر خود را گذاشته است؛ چنانچه بعد از «بانوی عمارت» فضا و تم قاجاری در متنهایی که به دست ما میرسد، تقویت شده است.
البته رهبری اینجا صحبتی دارند که میگویند از دوره قاجار گذر کنید و به دوره پهلوی بیایید.
بله. درست است.
در حوزه نویسندگی برای دوره قاجار دست و پای نویسنده بازتر است. درامهای عاشقانه را میتواند بنویسد، ولی تاکید بیشتر روی دوره پهلوی است.
بله، درست است. من آن را در حمایت بیان نکردم، بلکه گفتم وقتی سریالی روی آنتن موفق میشود، در ورودیهایی که به گروه فیلم و سریال میرسد، تاثیرش را شاهد هستید. عرض من این بود که ما یک شبکه هستیم و باید همهچیز برای همهجور مخاطب داشته باشیم و ادعا داریم تا حدی این کار را کردهایم. مثلا تاکید داریم روی پخش کارهای پلیسی. چون به نظر ما این ژانر برای مخاطب جذاب است. به همین دلیل، علاوهبر «گاندو» که امسال پخش شد، سال گذشته دو کار پلیسی داشتیم. البته با اینکه مینیسریال بود، ولی روی آنتن خود گذاشتیم. کار تاریخی مثل بانوی عمارت داشتیم، کاری مثل «حوالی پاییز» هم داشتیم که بهعنوان یک تجربه پشت آن میایستیم. این هم از آن جنسهایی است که همه عوامل آن جوان بودند و کاملا پشت آن میایستیم و فکر میکنیم کار درستی کردیم. جنس مخاطبی که داشت، این را مشخص میکند.
پشت این کار میایستید، یعنی قبول دارید کار خوبی نبوده، ولی پشت آن میایستید. درست است؟
من بهعنوان کاری که یک تیم جوان آن را انجام دادند و مخاطب خوبی هم داشت، از این سریال کاملا راضی بودم. البته اگر به ضعفها اشاره میکنید، من هم برخی ضعفهای آن را قبول دارم. کارگردان سریال خودش بیان کرد این سریال برایش کلاس درس بود. اما شما کار را با کارهای مشابه خودش در شبکههای دیگر که همزمان روی آنتن بودند، مقایسه کنید؛ مثل سریال «نجوا» که سعید شهسواری تهیه کرده وابراهیم شیبانی ساخته یا بازی نقابها که آقای حسنپور کار کرده بود. خب «حوالی پاییز» آیا در مقایسه با کار استخوان خردکردههای فوقالذکر، کمتر بود و مخاطب کمتری داشت؟ همین سریال با این موضوع به این مهمی که با هزینه پایینی هم ساخته شد، در جشن حافظ نامزد جایزه شده بود… .
نقد من همینجاست که موضوع به این مهمی چرا باید بودجه کمی داشته باشد. چرا باید دست کسی داده شود که کار اول او است؟
درباره این میتوان صحبت کرد. وقتی موضوعی همانند منا را در دستور کار قرار میدهیم، اولویت اول، دوم و سوم ما این است که طبق گفته رهبری اجازه ندهیم این حادثه تلخ فراموش شود. اما فکر میکنید چقدر از سینماگران و سریالسازان ما حاضر هستند روی این موضوع کار کنند؟
خیلی کم هستند. شاید زیر 10 درصد باشند.
ولی اینجا میبینید حسین نمازی که اولین کار خود را در سینما انجام داده، بازخوردهای خوبی در جشنوارهها داشته، آمده در تلویزیون این کار را ساخته و این کار مخاطب خیلی خوبی داشته است. اصلا نمیتوان در این شک کرد، حتما مخاطب داشته است و به نسبت کار 20 قسمتی مخاطب خوبی هم برای تلویزیون داشت. حواشی هم داشت، اما به جهت محتوایی بسیار شریف بود. من نمیخواهم بگویم این سریال صرفا چون مخاطب داشت، پس کار خوبی بود. اینچنین نیست. ما کار دیگری داشتیم که مخاطب داشته، ولی من خودم نمیتوانم پشت آن بایستم. اما «حوالی پاییز» هم مخاطب داشت و هم هدفگذاری آن خوب بود. ما میخواهیم روی آنتن کاری کنیم سریالها با وقایع روز ارتباطی داشته باشد. حتی در «بانوی سردار» که کاری تاریخی است اگر به دقت نگاه کنید، میبینید کاملا به مسائل روز میپردازد. مثلا وقتی درباره فساد امرایی در گذشته، صحبت میکند، یک دید امروزی در آن وجود دارد.
میخواهم بگویم بحث ما این است که سریالسازی ما با وقایع روز مرتبط باشد. ما «N» مساله در این انقلاب داریم که مغفول مانده است. یکی بعدها به این روزهای ما نگاه کند، میگوید در تلویزیون جمهوری اسلامی درحالیکه این کشور شدیدترین تحریمهای تاریخ را تجربه میکند، حرفی از این مساله در مهمترین مدیوم برنامهسازی که کارهای نمایشی باشد، نیست. یا در مساله پیشرفتهای علمی، موشکی و… که البته میتوان صحبت کرد داریم چه کارهایی انجام میدهیم. البته قصد پروپاگاندا ندارم. کار باید خودش، خودش را تبلیغ کند نه اینکه من بگویم میخواهم فلان کار را انجام دهم. خب خیلی از اینها هنوز بهدلیل زمانبر بودن روی آنتن نیامده است، ولی خیلی داریم تلاش میکنیم درام علمی داشته باشیم. کنار یک مدل جاسوسی معمایی مثل «گاندو» که روی آنتن جواب داده و قدمهای بعدی را در این حوزه به پشتوانه آن محکمتر برمیداریم، خیلی تلاش میکنیم درام آیندهمحور داشته باشیم. اینهایی که بیان میکنم، آرزو نیستند. من دارم از متنهای مصوب صحبت میکنم. آیندهمحور هم منظورم این نیست که کار فانتزی ببینیم. مثلا چه اشکالی دارد درباره پنج سال آینده خود سریال بسازیم؟ من به شما عرض میکنم اگر پنج سال پیش میگفتید در خلیجفارس پهپاد آمریکایی را میزنیم و کشتی انگلیسی را توقیف میکنیم و هیچ جوابی هم از سمت آنها نمیآید، باور کنید همه میگفتند این تخیلی است. به نظر شما ما نمیتوانیم درباره خلیجفارس پنج ساله آینده سریال بسازیم؟ مطمئن باشید میتوانیم. ترسی وجود دارد که تخیل را بهشدت در سریالسازی بستیم. اینها که بیان میکنم خیلی دیربازده نیست. مثلا کار نوروز امسال ما کاملا آمیخته به تخیل است و با یک ترکیبی است که پشت آن میایستیم و دفاع میکنیم. آقای مقصودی و آقای پروینحسینی -که کار شریف و موفق «خجالت نکش» را داشتند- قرار است این کار را بسازند.
بحث مهمی که درباره مخاطب داشتید و حداقل در چند سال اخیر و قبل از اینکه شما این مسئولیت را قبول کنید، در گزارشها و مطالب خود داشتم این است که زمان پخش سریال شبکه3، تصاویر گل و گیاه هم پخش کنید، مخاطب دارد. زمانی استناد به تعداد بیننده میشود و بحث آماری صداوسیما را میدانیم. از یک جایی به بعد متاسفانه آمارهایی که از صداوسیما میشنویم باعث میشود فقط لبخندی بزنیم بهخاطر اینکه 97 درصد بیننده درحالیکه در اجتماع زندگی میکنیم و میفهمیم یا 50 و خردهای از مردم ایران سریالهای داخلی را پیگیری میکنند یا 77 درصد آمار دادند که رضایت مردم از سریالی است و اگر اشتباه نکنم حوالی پاییز بود. بحث این است که تعداد مخاطب را براساس چه چیزی حساب میکنید؟
این را من نمیتوانم جواب دهم. چون در حیطه کاری مرکز افکارسنجی صداوسیماست، ولی یک نکته میتوانم درباره این بیان کنم؛ من به آمار صداوسیما اعتماد دارم. به این دلیل که دو تا سه مورد در موقعیتهایی همانند سریالهای نوروز و ماه رمضان، مراکز دیگری مانند ایسپا هم نظرسنجی میکنند. جالب اینکه عددی که ایسپا اعلام کرده، از عدد صداوسیما بالاتر است. عدد ویژهای هم اعلام نمیشود. فکر میکنید الان اینکه اعلام شود 60 درصد مردم ایران «ستایش» را میبینند، آمار اشتباهی است؟ بهنظرم عدد اشتباهی نیست. یا اینکه مثلا میگوید 80 درصد مردم ایران، روزانه تلویزیون میبینند، اشتباه است؟ نه! ولی آنجا با جزئیات توضیح داده نمیشود که ممکن است کسی روزی 10 دقیقه تلویزیون ببیند. یعنی بهنظر شما، مردم ما روزی 10 دقیقه هم تلویزیون نمیبینند؟
همانند تعریف بیکاری است که هفتهای چند ساعت را کار میدانند.
بله، شاید روزی 10 دقیقه ببیند، ولی تلویزیون میبیند. چیز عجیبی نیست. به اطراف خود نگاه کنید کسانی که کلا از تلویزیون ایران منقطع هستند، تعداد زیادی نیستند. بهخصوص که در دو تا سه سال اخیر ماهواره افت محسوسی داشته است. نظرسنجیهای نه فقط صداوسیما، بلکه جاهای دیگر همانند دانشگاه تهران هم نشان میدهد ماهواره افت محسوسی داشته است. یک سری برگ برنده داشت که انگار همه تمام شده است. یک آرشیو خوبی از شوهای لسآنجلسی داشته، یک سریال ترکی بوده، سریالهای اسپانیایی و کلمبیایی بوده، موسیقیهایی که خیلی سال است نسبت به موسیقیهای داخلی افت کرده است و چند برنامه خاص همانند بفرمایید شام و… داشته که همواره درجا میزند؛ هر سال تولید میشود و جذابیت گذشته را ندارد. این طبیعی است. میخواهم بگویم در این ماجرا عددهایی که برای سریال بیان میشود خیلی عجیب و غریب نیست. قبلا سریالهایی داشتیم که 90-80 درصد مخاطب داشتند.
شبهای برره 90 درصد مخاطب داشته است.
سریال نرگس نزدیک به 90 درصد مخاطب داشته است. همین پایتخت5 که سال 97 روی آنتن رفت 85 درصد مخاطب داشت و این ستایش هم احتمالا روی 70 درصد مخاطب میایستد. خواستم عرض کنم ماجرا اینچنین نیست، شبکه3 درعینحال که فرصت برای دیده شدن در آن مهیاست، ولی خیلی بیرحم است.
آقای حمیدنژاد مصاحبهای کرد و گفت من متن بانوی عمارت2 را دوست ندارم و نویسنده باید عوض شود. قصه بانوی عمارت2 چیست؟ اصلا با ایشان هماهنگ نشده بود؟ نویسنده کار خود و کارگردان کار خود را کرده است؟
وقتی کاری موفق میشود، بهنظرم برای تولید فصلهای بعدی آن، باید روال تولید آن درنظر گرفته و حتیالمقدور بنابه همان روال، ادامه ماجرا پیش برود. اینجا هم ما کاری بر خلاف روال سابق نکردهایم. درمورد «بانوی عمارت یک» روال اینچنین بود که متن کاملا زیر نظر تهیهکننده نوشته شده و بعد از اتمام نگارش، در اختیار آقای «حمیدنژاد» قرار گرفته است. روال فصل دو هم به همین منوال پیش رفته و خواهد رفت.
پس شاکی بودن ایشان برای چیست؟ بدون هماهنگی با ایشان کار به کس دیگری سپرده شده است؟
من عرض کردم که اصلا دلیلی نمیبینم هماهنگی باشد. بانوی عمارت یک همین منوال بوده است.
یعنی با همین فیلمنامه باید ایشان بسازد؟ اگر نسازد کارگردان عوض میشود؟
ما تصمیممان درباره متن را گرفتیم و اینکه متن را برای کارگردان بفرستیم و او نتیجه را در رسانه اعلام کند، بهنظرم اتفاق خوبی نیست.
یعنی ممکن است آقای حمیدنژاد عوض شود، اگر قبول نکند با این شرایط کار کند؟
من چنین عبارتی نگفتم، ولی جلوی کارگردانسالاری میایستم.
ستایش3 را بهعنوان بیننده، نه بهعنوان مدیر، نسبت به سری یک و 2 باکیفیتتر میدانید؟
حتما اشکالاتی دارد. اول بگویم ستایش دوره من ساخته نشد، ولی اگر من هم بودم، حتما آن را ادامه میدادم.
در همین فضا ادامه میدادید؟
بله، به این دلیل که ستایش در قسمت دو ناتمام مانده بود و اگر قسمت سه ساخته نمیشد، بهقول نویسنده فیلمنامه، انگار «لاالهی» داشتید که «الا الله» آن را بیان نکردید. شما به فضای محتوایی ستایش یک و دو دقت کنید. یک پدربزرگی با پسرش بر سر ازدواج به اختلاف میرسد و پسر میمیرد و با عروس مجادله دارد که بچهها را از عروس بگیرد. این تعبیری که گفتم تعبیر خود عوامل ستایش است که این فصل لا اله است. در آنجا مخاطب احساس میکند که این پدربزرگ چقدر ظالم است و میخواهد این بچهها را از دست اینها بگیرد. اما در فصل سوم که اینها با هم آشتی میکنند، خیلی چیزها مشخص میشود. حشمت فردوس فصل سه را با فصل یک و دو مقایسه کنید. کاملا کاراکتر مثبت فصل سوم است. خود ستایش در یکی از قسمتها میگوید من اشتباه کردم. حشمت فردوس هم فهمیده اشتباه کرده است. این در این فصل صراحت دارد. ما میتوانیم ماجرا را درباره بچههای صابر ببینیم که اگر حضانت اینها دست حشمت فردوس بود، احتمالا اتفاقات بهتری رخ میداد تا دست پریسیما باشد. میخواهم بگویم ستایش سه پازل محتوایی این کار را تکمیل میکرد. جنس استقبالی هم که شده، نشان میدهد عطشی برای چنین چیزی وجود داشت و الان این بییندهای که کار دارد با وجود همه ضعفها -که میتوان به گریم آن و مسائل از این دست گرفت- اما نشان میدهد این انتظار وجود داشت این سریال ادامه پیدا کند و مخاطب داشته باشد. ما معروف هستیم به اینکه نمیتوانیم ادامهها را خوب از آب دربیاوریم، ولی حتما فصل سه ستایش از فصل دو بهتر است. از جهت محتوایی «ستایش»، بدون فصل سه خیلی ناتمام بود. خیلی از پازلهای اخلاقی و دینی ما اینجا تکمیل میشود. اگر میخواستید کاری در دفاع از قانون حضانت بسازید، بهنظرم فصل سوم ستایش این را در خود دارد. این دقیقا همان انتقادی است که در فصل دوم میشد و در فصل یک هم جاهایی به آن وارد بود که شاید این سریال در برابر قانون حضانت قرار گرفته است. اینجا میبینید آن آدمی که دادگاه میرود و میگوید حضانت این دو بچه را به من بدهید چون من پدربزرگ آنها هستم، وقتی به او حق نمیدهند، نتیجه را میبینید که این دو بچه به سمت تباهی رفتند و اگر دست پدربزرگ بودند اتفاق بهتری برای آنها میافتاد. آشتی کردن در این فصل خیلی مهم است. پربازدیدترین قسمت سریال در فضای مجازی قسمت آشتی اینهاست. این خیلی مهم است. برخلاف تصور ما که فکر میکنیم سریال باید پر از تنش و اختلاف باشد، مردم آن قسمتهایی که آشتی میکنند و آن قسمتی که حشمت فردوس مادر پسری که میخواهد با این خانواده وصلت کند را راضی میکند که سر عقد بیاید، بیشتر دوست دارند تا آن قسمتی که یکی، کس دیگری را میکشد.
یعنی سریال شیرینتر شده است.
بله، سریال ستایش آن تلخی فصل یک را ندارد. این را هر کسی دیده، میتواند تایید کند تلخی فصل یک را ندارد. رابطه پدربزرگ و نوه خیلی رابطه جذابی است. در همین فضای شیرین پدربزرگ و نوه خیلی مباحث مطرح میشود که مثلا من چنین لباسی بپوشم و پدربزرگ هم با ادبیات شیرینی جواب او را میدهد و میبینیم موضع خود را درباره این پوشش در رسانه بیان کردیم بدون اینکه کسی بگوید چقدر شعاری است. لباسهای عجق وجقی که برخی میپوشند و فضاهایی که وجود دارد، حشمت فردوس بهعنوان قهرمان این فصل موضع خود را خیلی شفاف میگوید و کسی هم پس نمیزند. از جهت احترام به پدر و مادر، دیالوگهایی که در این ماجرا داریم و خیلی مسائل دیگر بهنظرم همان سکانسی که کاراکتر معتاد آمد و گفت خدا بین ما نشسته است، اینها چیزهایی است که بهنظر میرسد از جنس بازخوردهای مردم، خلأ آن در سریالهای ما دیده میشود. وقتی کسی میگوید من گریه کردم و حتی کلی بازخورد داریم که کاش پدربزرگی مثل حشمت فردوس داشتم. اینها در فصل یک و دو نبود و فکر میکنم اگر فصل سوم ساخته نمیشد، حتما یک جفایی بود. بماند علاوهبر اینکه این مطالبه ادامه دادن سریال در ایران وجود دارد، در لبنان و عراق هم وجود دارد. یعنی قبل از پخش سریال کلی پیگیری از عراق داشتیم که رایت این سریال را به ما بفروشید. رئیس شبکه المنار میگفت این سریال در لبنان، خیابان خلوتکن است. مثلا در تونس و الجزایر دیده شده است.
فصل سوم یا فصل یک و دو؟
فصل یک و دو است. فصل سوم هنوز عرضه نشده است. میخواهم بگویم در سفر رئیس صداوسیما به لبنان تقاضای اینکه ستایش را ادامه دهید، وجود داشت. حتی تهیهکنندهای که میشناسید و جزء بزرگترین تهیهکنندهها در کارهای تلویزیونی است، به من گفت درمورد کاری با حزبالله لبنان صحبت میکردم، میگفتند ستایش را ماه رمضان امسال بگذارید و همزمان با شما پخش کنیم. این اتفاق افتاده است. البته خودم به فصلهای یک و دو یک سری انتقادهایی داشتم، ولی سعی کردیم آن اتفاقات در فصل سوم رخ ندهد. از اینکه مساله شرعی در بنبست دراماتیک در متنی قرار گیرد، خیلی پرهیز میکنیم. یک زمانی درباره قصاص این اتفاق رخ میدهد، یک زمانی درباره قانون حضانت ممکن است این اتفاق رخ دهد، این را باید دقت کرد. مثلا اذن شوهر گره دراماتیک یک سریال میشود، قصاص گره دراماتیک یک سریال میشود. تصویری که ایجاد میشود بهنظر میرسد بهنفع مساله شرعی نیست. در فصل سوم ستایش، مطلقا این مسائل را نداریم. از این جهت فکر میکنم کار قابل دفاع است هر چند عقبه ستایش یک و دو اینجا هم وجود دارد، عدهای با همان عقبه کار را نقد میکنند. من امیدوارم کمی خود سریال دیده شود و درباره خود سریال هم نظر بدهیم.
تکلیف شبکه3 و گروه فیلم و سریال با بازیگرانی که خارج رفتند، با بازیگرانی که بهیکباره حاشیهای برای آنها درست میشود، اولویت با فرد است یا گروه؟ مثلا نقش صابر که رامسین کبریتی رفته و نقش حذف شده، چرا باید در چهلم یک آدم هیچ عکسی از او نباشد. مسجد آمده، چهلم و ختم را رفتیم و از دم در مسجد دوربین را پهن میکند ولی یک عکس از این آدمی که مراسم چهلم او است، وجود ندارد. موضع شفاف شبکه3 درباره این بازیگران چیست؟ سریالی ساخته که فردی بازیگر اول آن است و از این فرد، فیلمی منتشر میشود که حجاب ندارد و تکلیف شبکه3 با این فرد و کل این کار چیست؟
واقعا بستگی به آن فرد دارد. درباره رابعه اسکویی این ماجرا اتفاق افتاده و بهنظر میرسد کار قابل دفاعی بود. به این جهت که اینها به دلایلی رفتند، بخش عمدهای مربوط به همان گپی است که دو سال در سریالسازی ما اتفاق افتاد. همین تعدادی که رفتند، با تلویزیون زندگی خود را میگذراندند و بهیکباره که سریالسازی متوقف شد، اینها رفتند. کسی اصرار بر رفتن خود دارد و فکر میکند که کار درستی انجام میدهد، موضعی درباره او اتخاذ میشود و کس دیگری است که همان اوایل آمد و گفت من اشتباه کرده و متوجه شدم اشتباه کردم و برگشته و میخواهد کار کند. این فرصت بهنظرم به درستی باید در اختیار او قرار بگیرد. درباره آقای کبریتی این اتفاق نیفتاد که به این تحلیل برسیم که الان باید ایشان بازگردد.
قبول دارید این مساله ضربه میزند؟ مثلا اگر یک عکس او در مسجد بود چه اتفاقی رخ میداد؟
از طرف دیگر هم نگاه کنید که عدهای اگر عکس بود انتقادهایی داشتند. تلویزیون موقعیت حساسی دارد.
سیاست یک بام و حداقل 10 هواست. از آن سو سریال مینا لاکانی را نشان میدهد و هیچ اتفاقی نمیافتد و اگر کسی هم ماهواره و هم تلویزیون داشته باشد بعد از ظهر مینا لاکانی را در آیفیلم میبیند و شب جای دیگر بدون حجابش را میبیند. او خانم است و قدری حساسیتها نسبت به او بیشتر است. درباره آقای کبریتی اگر یک عکس روی اعلامیه باشد چه اتفاقی میافتاد؟ مثلا قصه گیلهوا…
گیله وا پخش میشود.
ولی این عقبنشینی درباره ستاره اسکندری برای چیست؟
خانم اسکندری هیچ وقت ممنوعالفعالیت نبودند.
سر قصه حجاب…
خیر، اصلا ممنوعالفعالیت نبودند.
سر قصه گیلهوا باید دو کار قبلی پخش میشد. یعنی آچمز بهجای گیلهوا آمد.
گیلهوا احتمالا بعد از ستایش روی آنتن میرود.
این توقف برای چه بود؟ عقبنشینی بود یا امتیازدهی بوده است؟
لزوما خیر، اقتضای کار در شبکه هم بود. نمیتوانم الان بیان کنم. بعد از آچمز احساس کردیم آنتن افت کرده و مینی سریال هم مخاطبی برای شبکه نمیآورد.
برای همین تشخیص دادید که فعلا پخش نشود.
بله.
درباره گیلهوا گفتند میخواهند مخصوصا فلان تاریخ پخش کنند که ۱۰۰ سالگی ورود انگلیس بود. همه این ملاحظات بهیکباره از بین میرود؟ باید صبر کنیم 101 سالگی حمله فلان کشور شود؟ وقتی برای پخش سریالی این همه استدلال دارید، اینچنین میشود که همه نگاهها به این سمت میرود چون ستاره اسکندری اینطور بوده پس سریال پخش نشده ولی فشار بوده است.
فشار اینچنینی هم نبوده است. ترور خاموش هم روی آنتن رفت، کسی چیزی نگفت. واقعا واکنش اینچنینی نداشت. گیلهوا حتما پخش خواهد شد.
بعد از ستایش؟
به احتمال خیلی زیاد بعد از ستایش است.
اگر بر فرض 10، 15 بازیگر معروف و اصلی ما از ایران رفتند، تکلیف محصولات صداوسیما چه میشود؟ فهرستی که من آماده کردم 50 سریال و فیلم پربیننده است که در بایگانی خاک میخورد. نگاه سازمان و حداقل نگاه شبکه3 به این فیلمها چیست؟
این را بپذیرید که شما یک نظر در این ماجرا هستید. یک نظر خیلی محترم و کارشناسی است. هزار و یک جور نظر وجود دارد و باید بین اینها تشخیص دهید.
نظر سازمان این است که هزینه را بدهد؟
نظر کلی و قاعدهای وجود ندارد. کاملا اقتضایی است، یک جایی به این نتیجه میرسند که انجام دهند و جایی دیگر به این نتیجه میرسند، انجام ندهند. درباره نرگس با وجود همه این سالها و با اینکه یکی از سریالهای بعد از انقلاب بهعنوان اولین سریال 90 شبی ملودرام ماست و خیلی بیننده داشت و اتفاقات عجیبی افتاد و بازیگر نقش اول آن فوت کرد، ولی به دلایلی که میدانید هیچوقت این سریال بازپخش نشد. گلشیفته فراهانی یک سری سریال دارد که… .
اشک سرما، به نام پدر و… را نمیتوانید ببینید.
اینها اقتضایی است. کنار شما که معتقد هستید باید برطرف شود تعداد زیادی رسانه وجود دارد که اگر اینها روی آنتن برود خیلی اعتراض شدید خواهند کرد. چیزی نیست که بتوان درباره آن تصمیم واحدی گرفت و اینها از موضوعاتی است که شاید گذر زمان آن را حل کند.
درباره سرزمین کهن هم شفاف کنید. کنار رفت؟
فقط میتوانم بگویم امیدوارم که پخش شود.
گاندوی2 ساخته میشود؟
حتماً.
اینکه کارگردانسالاری نباید باشد حرف خوبی است و خیلی دیر زده میشود چون نمونههای زیادی کارگردانسالاری دیدیم.
مسالهای که وجود دارد این است که وقتی سریالی خوب میشود، رسانهها فقط کارگردان آن را عامل موفقیت میدانند و مدام با او مصاحبه میکنند. البته واقعا کارگردان مهم است، ولی فقط بخشی از موفقیت سریال است و آنچه در تلویزیون خیلی مغفول میماند، تهیهکنندهها و نویسندهها هستند. ما سالها درباره نظام فیلمسازی هالیوود صحبت میکنیم و درباره نقش مهم تهیهکنندهها حرف میزنیم، اما یادمان میرود که از این تهیهکنندههای مولف در تلویزیون هم داریم. مثلا میتوان کارنامه مجید مولایی را نگاه کرد و دید این آدم چه کار کرده و چه سیری را طی کرده است و آیا «بانوی عمارت» اتفاقی است یا خیر؟ «چرخ و فلک» اتفاقی است یا خیر؟ یا مثلا تهیهکنندهای داریم که تیزر سریال او روی آنتن میرود، بدون اینکه تیتراژ را ببینید، میفهمید کار فلانی است. یعنی این آدم به هر حال مولف است.
الان نمایش خانگی را نگاه کنید. چقدر آدمهای اسم و رسمدار و گران و بازیگران مختلف ردیف شدهاند سریال بسازند، اما موفق نشدهاند. از آن طرف میبینید معدود سریالهای موفق نمایش خانگی محصول کسانی است که سابقا با تلویزیون کار کردند و سریالهای موفق ساختند. سریال موفق شبکه نمایش خانگی چه بوده است؟ شهرزاد یا مثلا سریال عاشقانه. شهرزاد که کار حسن فتحی است. سریال عاشقانه را چهکسی نوشته است؟ علیرضا کاظمیپور نوشته که سالهاست برای تلویزیون مینویسد و نویسنده خیلی خوبی است. یا مثلا ایرج محمدی سریال خوب برای نمایش خانگی میسازد. اقتضائات تلویزیون خیلی وابسته به قصه است و خیلی نویسنده مهم است. خیلی وابسته به تولید است و تهیهکننده خیلی مهم است و البته کارگردان هم خیلی مهم است.
بودجه صداوسیما و هزینههایی که الان بالا رفته چه تاثیری روی کارتان گذاشته است؟ وقتی کار با هزینه بالاتری ساخته میشود، از کجای هزینهها کم میکنید؟ کیفیت کمتر میشود، چطور این تعادل را ایجاد میکنید، بهرغم همه درآمدهایی که از آگهی بازرگانی قبل، بعد، وسط و زیرنویس دارید. درباره بودجه و هزینهها مفصلتر صحبت کنید.
مطمئن باشیم که نبود بازیگر به کار ما لطمه نمیزند. واقعا حاضر هستیم بازیگر بسازیم. تجربیاتی که پارسال و امسال داشتیم تجربیات موفقی بود و هیچ کسی نگفت در بانوی عمارت چرا نقش اول جدید هستند. در گرگ و میش و کارهای این تیپی هم همینطور بود. هر جایی بتوانیم بازیگر جدید استفاده کنیم، زیر بار این ماجرا نمیرویم البته در کمدی دست ما بستهتر است. کمدی خیلی وابسته به بازیگران است. این یکی از مسائل است. نکته دیگر این است که کار صداوسیما در سریالسازی سرمایهگذاری است، نه امری هزینهبر. یک سریال خوب خیلی برای صداوسیما سودآور است حتی اگر سریال معمولی باشد. دوستی که مدتها مدیر بوده و الان تهیهکننده در سازمان است، میگفت اتفاقا هر وقت وضع ما بد میشود و در تنگنای مالی قرار میگیریم باید سریال بسازیم. سریال برای صداوسیما خیلی سودآور است اگر درست طراحی شود. مثلا یکی از مسیرها این است که سریالهای طولانی بسازیم و این سرفصلی برای صداوسیماست. مسیرهای دیگری هم وجود دارد که سازمان کم و بیش از آن استفاده میکند، واقعا از ظرفیت فضای مجازی و دیده شدن سریالها در فضاهایی که غیر از خود تلویزیون است، کم استفاده میکنیم. میخواهم بگویم اگر کار را درست انجام دهیم، سریالسازی فرصتی برای صداوسیماست، نه اینکه هزینهای باشد که تحمیل شود. اگر سریالها را طولانی و درست بگیریم حتی بهنظرم باید دو باکس سریال پخش کنیم. شبکه ۳ مدتهاست این کار را بکند و الان هم میتواند این کار را کند، یعنی دو باکس سریال پخش کند.
اگر در پایان سوالات ما نکتهای وجود دارد، بفرمایید.
در تحلیل گروه فیلم و سریال شبکه3 به این دقت کنید که آیا سالی را به یاد دارید ما هم سریال ضدآمریکایی و هم سریال ضدانگلیسی داشتیم و تقریبا هر دو هم با استقبال مخاطب مواجه شده باشد؟ سریالسازی با این حجم از پرداختن به وقایع روز و ضمنا توجه کردن به یک سری از نیروهای جوان در کار که بعدا سرمایههای صداوسیما خواهند شد و تنوع ژانری که داشتیم، یعنی خیلی سعی کردیم امسال آنتن شبکه3 برای همه سلیقهها یک آوردهای داشته باشد. امیدواریم این اتفاق در سالهای بعد هم ادامه یابد. خیلی سخت است، هنوز در حوزه کارهای دینی خیلی آنتن خالی داریم و نتوانستیم کار مهمی تولید کنیم. درباره ملودرامهای علمی و کارها و درامهای علمی خیلی ضعیف هستیم و تلاش میکنیم پیشرفتهای علمی کشور را دستمایه کار سریالسازی کنیم. در حوزه پلیسی و جاسوسی پیشرفتهایی کردیم و هنوز خیلی جا دارد و میتواند خیلی جذابتر از این باشد. در حوزه کمدی خیلی سعی میکنیم اتفاقاتی را رقم بزنیم. بهنظرم میرسد در کارهای تاریخی کارهای ما به تکرار رسیده و باید فضا را عوض کرد. درامهایی که از گذشته شروع میشود و تا امروز میآید کمکم به تکرار میرسد و ممکن است مخاطب دستفرمان ما را بخواند و از جذابیت این کارها کم شود. در کارهای انقلابی و سریالهایی که به انقلاب میپردازد، سعی میکنیم موضوعات جدیدی را مدنظر قرار دهیم. ما هیچوقت کارهای خود را رسانهای نکردیم. اعتقادی هم به این نداریم، ولی معتقد هستم برخی از این متنهایی که روی این موضوع کار میشود، کارهایی هستند که میتوانند خیلی جذاب باشند، پژوهش کردیم و نکتهای را درنهایت بیان کنم که سالهای اخیر در هالیوود کارهایی را میبینید که در انتها میزند این کار واقعی بود و عکس نفر واقعی را نشان میدهد و فیلم یا مصاحبهای از او را نمایش میدهد. خیلی این کارها زیاد شده حتی در فیلمهای خوب اینچنین است. حتی در فیلمهای ترسناک نیز اینچنین است. پایان فیلم میگویند این قصه داستان واقعی بود. فیلمهای ترسناک معروف به این بودند که الکی است ولی حتی آنجا هم این کار را میکنند. ما در شبکه3 سعی میکنیم یک جاهایی براساس واقعیتهای موجود 40 سال یا ماقبل قصه طراحی کنیم و گاندو و بانوی سردار یک قدمی در این زمینه است. بانوی سردار تلاش دوستان دیگر بود، ولی استقبال کردیم و در شبکه3 پخش کردیم. در ادامه هم کارهای این تیپی خواهیم داشت که بر مبنای واقعیت قصه طراحی کنیم و ضمن اینکه میخواهیم بحث تخیل را در کارهای خود بیاوریم، مردم را متوجه این کنیم که از واقعیتهای روز جامعه غافل نشوند و خیلی جذاب است و میتوانند درباره اینها درام جذاب ببینند. سعی میکنیم نیروسازی کنیم که برای بعدیها یک آوردهای داشته باشیم.