بهترین بازی یک بازیگر در تاریخ سینمای ایران/ بهت و حیرت از بازی خارق‌العاده‌ قریبیان در فیلم خروج

 با صورتی تکیده و آفتاب سوخته و موهای یکدست سپید آشفته‌، پشت تراکتورش نشسته و ‌سیگارش را با دو انگشت گرفته است. با لبخندی خفیف به صف تراکتورهایی نگاه می‌کند که از جلویش می‌گذرند. سیگار را به سمت دهان می‌برد و پک عمیقی برآن می‌زند. بعید است این صحنه زیبا را ببینید و در دل هوس نکنید که یک بار هم شده سیگاری در دست بگیرید و با استایل مردانه و مشابه این مرد پکی برآن نزنید…

اعتراف می‌کنم هیچ وقت طرفدار قریبیان نبوده‌ام. از همان خاک و گوزنها و غزل تا فیلم‌های پس از انقلابش از جنگ اطهر و کانی‌مانگا و ترن و بندر مه آلود و حتی ردپای گرگ و رقص در غبار و شهر زیبا. او هم برای من در دسته بازیگرانی مثل پرویز پرستویی قرار می‌گرفت‌. بازیگرانی که در انتقال احساس و نیت خود بیش از حد لزوم دست و دلباز بودند‌. چشمانشان‌،‌ همدردی تماشاگر را طلب می‌کرد و می‌خواست که طرف او باشیم. مسعود کیمیایی رفیق قدیمی‌اش بارها قریبیان را به عنوان بهترین بازیگری که در فیلم‌هایش ظاهر شده معرفی کرده است اما همیشه این مسئله را به عنوان نوعی تعارف در نظر می‌گرفتم.

می‌دانم که بسیاری او را با نقش قدرت در فیلم محبوب گوزنها در خاطر دارند اما نقش او در گوزنها از اساس اشکال داشت. گنگ بود و مبهم و بر مبنای اطلاعات تماشاگران آشنا به فضای امنیتی دوران محمدرضا پهلوی بنا شده بود.

راستش تنها نکته دلگرم کننده در این سال‌ها‌، ‌کاهش التهاب آزارنده چشم‌ها با گذشت زمان بود. زمان مهر خود را بر چهره و نگاه این بازیگر ثبت می‌کرد و خب حاصلش بازی‌های متفاوتش در شهرزیبا و رئیس بودند. وقتی شنیدم در فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا می‌خواهد ظاهر شود فکر کردم باز هم پرتره‌ای از مرد خوش‌قلب معترض را جلوی رویمان خواهیم دید. به‌خصو‌ص که شنیده شد او نقشی را به دست آورده که پیش از او قرار بود توسط پرویز پرستویی ایفا شود‌! به نظر همه پیش فرض‌هایم با هم جور شده بودند تا این‌که اولین عکس‌های فیلم منتشر شدند.

عکس‌هایی از صورت آفتاب‌سوخته مردی روستایی با چشمانی با اراده اما سرد‌. چشمانی سرد آن هم از فرامرز قریبیان! با‌ورنکردنی بودند‌. این پرتره‌های شگفت انگیز از چشمان نوید محمد‌زاده هم دورنماند که بر حاشیه عکسی از قریبیان در این فیلم نوشت‌:‌ این نگاه خود سینماست. حق با او بود. بالاخره در یکی از نمایش‌های خصوصی خروج را دیدم. در کنار دو تا از منتقدهای دیگر. نمی‌خواهم درباره خروج حرف بزنم و اصل ماجرا بماند برای روز اکران خروج در سینما ملت.

اما می‌خواهم بگویم در انتهای فیلم‌، ‌آکنده از احترامی عمیق به مرد کهنه کار سینمای ایران بودم. مرد ۷۷ ساله. با نیم قرن حضور در سینمای ایران حالا به اوج پختگی دست پیدا می‌کند. تحسینی که باید نثار او کرد با تحسینی که مثلا بدرقه علی نصیریان برای بازی در شهرزاد شده است فرق می‌کند. ما از بازی نصیریان خوشحالیم چرا که او در ۸۱ سالگی هنوز بازیگر توانمندی است و می‌تواند همپای بازیگران جوان روبه‌روی خود بدرخشد.

اما در مورد قریبیان داستان به شکل شگفت‌انگیزی فرق می‌کند. اینجا با قله بازیگری قریبیان رو‌به‌رو هستیم. یک بازی پیراسته شده‌،‌ کنترل شده و موثر. به یاد ندارم نمونه کامل‌تری از بازی با سکوت را در سینمای ایران… شگفت اینجاست این بازی در سکوت را قریبیان در فیلم فیلمسازی به کمال می‌رساند که به داشتن قهرمان‌های پرحرف مشهور بوده است‌. بعید است توانسته باشم معجزه‌ای را که قریبیان در این فیلم به نمایش گذاشته است به درستی بیان کنم.

بعید است توانسته باشم حیرت خود از کمال فنی این کهنه کار ۷۷ ساله را به شکل کاملی بنویسم. قریبیان در خروج در نقش رحمت‌الله بخشی‌،‌ مرد یاغی و خسته روستایی از سقف بازی سینمای ایران خارج می‌شود و هنرنمایی در اندازه‌های بین‌المللی عرضه می‌کند. برای من بازی او در خروج می‌رود کنار بازی داریوش ارجمند در ناخدا خورشید، ‌سعید پورصمیمی در پرده آخر، ‌نوید محمدزاده در سرخپوست‌، خسرو شکیبایی در هامون و مهدی هاشمی در سیانور. و دارم با این مسئله کنار می‌آیم که شاید این بهترین بازی‌ای بوده که از یک بازیگر سینمای ایران تاکنون دیده‌ام. حتی فراتر از آن اسم‌ ها. شاید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × سه =

دکمه بازگشت به بالا