روایت قومیتی

امیر ابیلی

«درخت گردو» روضه است. روضه‌ی مظلومیت کردها در ماجرای شیمیایی سردشت. اینجا از فیلمنامه‌ی سینمایی خبری نیست. نباید منتظر اوج و فرود و کشمکش و نقطه عطف و…. باشید. «درخت گردو» فقط شرح مصیبت است. به قول هیئتی‌ها «روضه باز» هم هست. پرجزئیات و دقیق. در نمایش این مظلومیت هیچ ایرادی هم نیست. واجب هم هست.

«درخت گردو» شرح مصیبت امروز کردها هم هست. نداری‌ها. امکانات کم. کولبری و… فیلم در اینجا نقد سیستم است. این هم نقدی بجاست. حتما باید فیلم‌هایی در «نقد سیستم» برای عدم رسیدگی به مناطق محروم کردنشین ساخت و چه کسی «خودی»‌تر از مهدویان برای ساخت فیلمی در انتقاد از حکمرانی.

مشکل اما کجاست؟ در اینجا که مشکلات امروز در ادامه فاجعه‌ی انسانی حمله شیمیایی صدام به سردشت نشان داده می‌شود. فیلم با جزئیات فراوان یک ظلم بزرگ در حق «ملت ایران» را نمایش می‌دهد. اما این فاجعه انسانی در دل جنگ را که حمله‌ای به «مردم ایران» بود را به ظلم به «ملت کرد» تقلیل می‌دهد و نگاهی قومیتی به ماجرا دارد. در ادامه هم مظلومیت «قوم کرد» را تا امروز ادامه می‌دهد و صراحتا به این تحلیل می‌رسد که وضعیت امروز کردهای ایران هیچ تفاوتی با رنجشان در آن حمله ندارد. دقت کنید که صحبت‌های «اوس قادر» در دادگاه لاهه نه درباره حمله شیمیایی صدام، بلکه درباره ظلم به کردها تا امروز است.

فیلم «کولبری» را در ادامه و در امتداد «حمله شیمایی» عراق می‌بیند و از این منظر، «درخت گردو» غمی ملی را تبدیل به نگاهی تجزیه‌طلبانه و قومیتی می‌کند. این نگاه، نه نگاهی فرامتنی، بلکه در فرم فیلم و در روایت آن جاریست. مهدویان مدعی فیلمسازی واقع‌گراست. دوربین او دوربین مستند و مشاهده‌گر است. اما در کل فیلم از «دشمن» خبری نیست. فاجعه این است که شما با ادعای نگاه مستند فیلمی بسازید و در آن حتی یک جمله درباره مهاجم؛ صدام، و جنگ و دفاع ایران نگوئید.

اینکه شما به اروپا بروید و دادگاه لاهه هلند را نمایش دهید اما حتی یک کلمه از اینکه خود اروپایی‌ها تولیدکننده همین شیمایی‌ها بودند نگوئید. این سانسور واقعیت به نفع دشمن نیست؟ دیگر در چه فیلمی باید چنین چیزی گفته شود؟ در «درخت گردو» نسبت صدام در جنگ و نسبت جمهوری اسلامی در زمان حال با کردها یکیست. کردها مظلوم‌ند و آنها «دشمن». این «انتقاد» نیست؛ روایتی «ضدملی» است. برای بردن دل جشنواره‌های خارجی.

فیلمساز حتی برای کامل کردن روایت قومیت‌گرایانه‌اش فرم روایت خود را به هم می‌زند و در فصل پایانی، با خارج شدن از داستان بیانیه‌ای را قرائت می‌کند. فصلی که هیچ ربطی به روایت فیلم ندارد و بخشی کاملا محتوایی است. اگر هدف فیلم روایت فاجعه سردشت است. این بخش چرا در فیلم است؟ سوال نهایی اما این است. آیا ما با انتقاد از سیستم در عدم رسیدگی به آن مناطق مخالفیم؟ طبعا خیر. اما این به معنای آن است که محرومیت امروز را مساوی با آن جنایت صدام بدانیم؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

14 − 7 =

دکمه بازگشت به بالا