دیوار تخیل
فرزانه زینلی
“سفر در زمان” از آن دسته موضوعات مرموزی است که هر نویسنده و فیلمسازی را وسوسه میکند تا ناخنکی به پیچش آن بزند. بازی کردن با توالی اتفاقات گذشته و نتایج آنها در آینده، فرمول جذاب داستان های تخیلی و فیلم های برجسته است؛ از سریال خوش ساختی مانند “Dark” گرفته تا فیلم های عمیقتری همچون “Interestellar”.
در کتاب جدید دیوار ۱۳۵۸ هم آقای قاضیزاده با دستکاری همین فرمول و ترکیب آن با احساسات ملی، داستان روانی را خلق کرده که نظیرش را تا به حال در ادبیات داستانی ندیده بودیم. راوی در این کتاب، از طریق ناهنجاری وارد سال ۱۳۵۸ میشود و تصمیم میگیرد گذشته را به شکل دیگری رقم بزند و جلوی اتفاقات مهمی را بگیرد، اما همهچیز با برنامهریزی او پیش نمیرود.
شروع داستان با سردرگمی مخاطب همراه است، در صورتی که نویسنده باید در همان صفحات ابتدایی، قلاب سوژه را به گردن مخاطب انداخته و تعلیق ایجاد کند.
عنصر اصلی و پر رنگ داستان، تخیل است و انگار نویسنده فقط روی همین تخیل حساب باز کرده و از شخصیت پردازی و روایت داستانی چشمپوشی کرده است. شاید اغراق نباشد که بگوییم سوژه خوب داستان فدای پردازش نامناسب و ریتم اشتباه شده و داستان از تبوتاب افتاده است. صحنه ها با ضربآهنگ منطقی همراه نیست و غافلگیری های داستان، در بین توصیف های اضافی گم شده یا کمرنگ است، در حالی که چنین سوژه خوبی، میتواند در هر بخش یک ضربه جدید برای مخاطب داشته باشد.
“دیوار ۱۳۵۸” خوب نوشته شده، گیرا و روان است و مخاطب میخواهد سر از راز آن در بیاورد؛ اما پرداخت داستان در برابر موضوع کم آورده و پایانبندی، آن چیزی نیست که انتظارات مخاطب را برآورده کند.
با این حال، حرف اصلی نویسنده به گوش مخاطب میرسد :«باید همه مردم برای تصمیم به تغییر همراه باشند، وگرنه فدا کردن زندگی افراد دیگر راه به جایی نمیبرد.»