احیای سینما به دست تئاتر

حسین آشنا

🔹کسانی که «حمیدرضا آذرنگ» را می‌شناسند، می‌دانند که او نمایشنامه‌نویس بزرگی است. همین فیلم «روزی روزگاری آبادان» هم اقتباسی است از نمایشی به همین نام، به نویسندگی و کارگردانی او در سال 84 . فیلم به نوعی ادامه نمایش‌های «ترن» و «خنکای ختم خاطره» و دغدغه‌های ضدجنگ آذرنگ است؛ داستان آد‌م‌هایی که هم از جنگ و هم از خودی و ناخودی ضربه خورده‌اند، دور افتاده‌ و شکسته‌اند، اما بند دل‌شان هنوز به چیزی گره خورده و زنده‌اند و امیدوار.

🔹فیلم در پرده اول که تلاش می‌کند تا موقعیت ابتدایی را ترسیم کند، ضعیف، کم‌رمق و سردرگم است، اما با شروع پرده دوم، چنان مخاطب را سر جایش میخکوب می‌کند که همانند شخصیت‌های داخل خانه، هیجان، تعلیق و ابهام سراسر وجودش را فرا بگیرد.

🔹«روزی روزگاری» به شکلی هنرمندانه مرز میان واقعیت و خیال را درمی‌نوردد و قِسمی رئالیسم جادویی را بنا می‌کند که در سینمای واقعیت‌زده امروز ایران، یک رخداد ویژه و ممتاز محسوب می‌شود. این‌دست خیال‌پردازی‌ها را به وفور می‌توان در تئاتر تماشا کرد، چرا که مخاطب ایرانی تئاتر با این فضا مألوف است؛ اما خلق چنین اتمسفر فانتزی و دشواری روی پرده سینما که در آن نتوان میان واقعیت و خیال تمایزی قائل شد، برای سینمای ایران یک نعمت بزرگ است. جسارت آذرنگ در اولین فیلمش به این لحاظ حقیقتاً ستودنی است.

🔹تلاقی عجیب خنده، گریه، حیرت،‌ اضطراب و البته لذت برای مخاطب را باید دستاورد اصلی آذرنگ در فیلم اول او دانست؛ دستاوردی که مستقیماً نشأت‌گرفته از درک بالای آذرنگ نسبت به مخاطب و تجربه او در تئاتر است.

🔹روزی روزگاری آبادان فیلمی به شدت استعاری و سیاسی است. آذرنگ نویسنده‌ای ایدئولوژیک است که در آثارش می‌توان به وفور شاهد مانیفست‌هایی بلندبالا در قالب مونولوگ بود. در اینجا نیز فیلم بعضاً به دام شعارزدگی می‌افتد اما مهارت آذرنگ در پرداخت جزئیات فیلمنامه باعث شده تا مخاطب حتی با شعارها هم همراهی کند و آن را درون کلیت فیلم بپذیرد؛ البته تأثیر بازی‌های روان و پخته شخصیت‌های فیلم را نیز در این زمینه به هیچ وجه نمی‌توان نادیده گرفت.

🔹«روزی روزگاری…» فراخوانی است به سوی آشتی ملی. در شرایطی که از سویی تحمل ظلم دشمن خارجی امری است ناگزیر و از سوی دیگر خیانت‌های داخلی همه را به تنگ آورده، فیلمساز تنها راه نجات را دوری از تفرقه در داخل و حرکت به سمت مدارا و همدلی معرفی می‌کند. فیلم زنگ خطری است برای کسانی که خواسته یا ناخواسته بر طبل تفرقه می‌کوبند و کشور را به پرتگاه دوقطبی‌سازی می‌رسانند. از این جهت روزی روزگاری آبادان را باید به معنای واقعی کلمه فیلمی متعهد و ملی دانست که ادا در نمی‌آورد، از دل برآمده و لاجرم بر دل می‌نشیند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 1 =

دکمه بازگشت به بالا