دربرابر سیستم
جواد کتابی
اینکه آوینی چه بود و چه شد اهمیتی ندارد؛ اینکه آوینی برای انقلاب چه گفت و چه کرد مهم است. چیزی که شاید خیلیها دوست نداشته باشند بیان شود را میگویم. آوینی در برابر سیستم بود. دربرابر برادران هاشمی؛ چه در سیاست و چه در فرهنگ! در سوره تحت فشار بود و در صداوسیمای جمهوری اسلامی ممنوعالصدا!
عکس جوان بوسنیایی[با پیشانیبند اللهاکبر] را خاتمی با انگ تهاجم فرهنگی از روی جلد مجله سوره پاک کرد؛ خاتمی! خاتمی! خاتمی این کار را کرد. پدر به اصطلاح رفورمیستهای اواخر دهه هفتاد.
مستند خنجر و شقایق را در دل جنگ سخت بوسنی ساخت تا در جنگ روایتها انقلاب اسلامی را صاحب دست برتر کند.
محمد هاشمی صاحب آن بوق مفلوک! صدایش را از روی مستند پاک کرد! مستندی را که ساختش میتوانست جان تکتک اعضای تیم سازندهاش را بگیرد، تبدیل کرد به کلیپی چند دقیقهای و به جایش مستند غربیها را پخش کرد. محمد هاشمی! محمد هاشمی منصوب امام خمینی، او آوینی را خانه نشین کرد. چندی بعد روایتفتح را هم از او گرفتند! اصلا چه کسی گفته روایت فتح را آوینی ساخته؟
سیستم حاکم زم را دوست داشت؛ حرف غربیها را میپسندید؛ به توسعه دل بسته بود. به سینمای روشنفکری که جشنوارهها برایش سوت و کف میزنند. اما سیدمرتضی کوتاه نیامد. او از امام و آقا دست نکشید. او علیه امام و آقا مطلب به کنایه ننوشت. او میدانست که انقلاب اسلامی در مبارزه با طاغوت گاهی دچار ابتلائاتی از جنس برادران هاشمی میشود. او به آینده امیدوار بود. به امام ایمان داشت، به آقا عشق میورزید.
دوباره میگویم آوینی چه بود و چه شد اهمیتی ندارد! اینکه آوینی چه کرد برای انقلاب مهم است. ایکاش عدالتخواهانی که امروز در توییترهایشان به آقا تیکه میاندازند ذرهای از شرافت آقا مرتضی را داشتند؛ عمق و بینش و صبر او را داشتند.
امروز نه زمی مانده و نه محمدهاشمی محلی از اعراب دارد. امروز سیاستهای توسعه در صف مرغ خودش را نشان میدهد و نزدیکان خاتمی در کاخ سفید سلفی میگیرند؛ اما سیدمرتضی هنوز درون توسعه و مبانی، رستاخیزجان، آغازی بر یک پایان، آیینه جادو و حلزونها نفس میکشد. او هنوز در میانهی میدان است. هنوز استاد نسلیست که او را ندیدند، خواندند و فهم کردند و ادامه دادند.