علفزار؛ فیلمی برای کارگردان
سبحان یوسف زاده
مهم ترین کارکرد علفراز را میتوان این دانست که پای کاظم دانشی را به عنوان کارگردان به سینما باز می کند.کارگردانی که در نخستین فیلم نشان می دهد که می توان روی او به عنوان کارگردان حساب کرد اما برای رسیدن به جایگاهی مهم در سینما راه طولانی ای دارد و این دقیقاً بر خلاف کسی به مانند سعید روستایی است که تنها با فیلم های اول و دوم خود توانست جایگاه اش را در سینمای ایران تثبیت کند.
با چشم پوشی از برخی مشکلات جدی فیلمنامه و ابراز دغدغهی کارگردان در خصوص اسیب های اجتماعی و چالش هایی که سیستم حمکرانی دارد شایسته احترام است اما در لایه ای عمیق تر کارگردان جوان از نداشتن نگاه و بلاتکلیف بودن رنج می برد. او علاقه دارد قصه هایش را به سرانجام برساند از این رو مجبور می شود نسخه بپیچد این درحالی است که نمی داند برای مسائل اجتماعی نمی توان به این راحتی راه کار داد و آن را در قاب بزرگ سینما به نمایش گذاشت.
سمپات شدن مخاطب با کاراکتر های قصهی فرعی فیلم که برای گرفتن شناسنامه برای فرزندی که حاصل از یک هوس در نوجوانی بوده اتفاق خطرناکی است که فقط می توان امیدوار بود کاظم دانشی ندانسته به این ورطه افتاده است.
اگر بپذیریم که فیلم در انتها فارغ از مضمون برای ما حس مثبت و منفی نسبت به قصه و کاراکتر ها ایجاد می کند اینکه مخاطب کاراکتر خطاکار را دوست داشته باشد اتفاق خطرناکی است.
البته باید پذیرفت این فیلم آغاز راه این کارگردان جوان است و باید دید که در فیلم بعدی خود چقدر می تواند انسجام فکری و دغدغهی واقعی داشتن را در بیان قصه به تصویر بکشد . چرا که در سال های اخیر فیلمسازان گونهی اجتماعی به موفقیت های قابل اعتنایی رسیده اند و مسیر برای دیگرانی که می خواهند در این راه حرکت کنند دشوار است .