دسته دختران؛ در هپروت بلاتکلیفی

سمانه نجفی

فیلم “دسته دختران” را می توان یک درام جنگی خواند. روایت، روایت زن بودگی در جنگ است کارگردان به دنبال قهرمان آفرینی از زنان در دفاع مقدس است اما در روایت به خطا می رود چون سوژه هایش مسیر قهرمان بودن را نمی پیمایند ، کارگردان می خواهد آن شاکله مدنظرش از قهرمان بودن را در فیلم به تصویر بکشد یعنی حضور نظامی در میدان! اما با تباه کردن این منظور و تنزل آن به یک دغدغه دم دستی کاملا آن را سلب می کند و از سوی دیگر این قهرمان بودن جایی رنگ می بازد که می بینید همه کاراکترها در پی یک امر شخصی به دنبال دفاع نظامی هستن تا جایی که نقش اصلی فیلم صرفا به دنبال مرگ برای فرار از یک غم بزرگ است، و هیچ آرمانی در این میان مطرح نیست البته منظور آرمان ایدئولوژی حاکم نیست بلکه ایده دفاع از وطن ، خاک، ناموس است.

فیلم “دسته دختران” در هدف مد نظرش بلاتکلیف است در بین سوژه هایش سرگردان است و برای همین هست که مخاطب در پی این بلاتکلیفی خسته می شود. انگار فیلم ملغمه‌ای از کتاب‌های انتشارات سوره با محوریت زنان در دفاع خرمشهر است.

البته این نکته قابل عرض است که شاید سازنده می خواهد مکافات های زن بودن را حتی در میانه وضعیت خطیری مانند جنگ بازگو کند جایی که برای دفاع نیز با سختی نگاه‌های دسته دومی مواجه است و جدی گرفته نمی شود! اما این منظور را نیز با همان پشت پرده نیت‌ها کاراکترهایش و سرگردانی آن ها می بازد.

بهتر بود رویکرد قهرمان آفرین به زنان در این فیلم شالوده‌ای از واقعیت های موجود در تاریخ این دوران را مبنا قرار میداد چارچوبی برای آن می ساخت فیلم سینمایی که بودجه ای کلان ( بیست میلیارد) ساخته شد در نهایت نتوانست جز تصویر کردن غم و رنج جنگ و خون چیزی را برای مخاطب به بار بیاورد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + بیست =

دکمه بازگشت به بالا