روایت یک جهاد خواهرانه

مصاحبه با معصومه محمدی، نویسنده کتاب «من زینب تو هستم»:

کتاب «من زینبِ تو هستم» رمانی است در ژانر دفاع مقدس. روایت مرارت‌های خواهری که بعد از شهادت و اسارت برادرانش دیگر به زندگی قبل خود بازنگشته و زینب‌وار پای عشق خواهر و برادری‌اش ایستاد.این اثر که پنجمین کتاب از مجموعه کتاب‌های خاطرات شفاهی انتشارات 27 بعثت است، در 416 صفحه به قلم معصومه محمدی در 1400 چاپ شد.گفت‌و‌گوی ما با این نویسنده را بخوانید.عنوان اثر و طرح روی جلد آن چگونه خلق شد؟
کتاب، روایت خواهرانه یکی از شهدای دفاع مقدس است. از آنجایی که حضرت زینب(س) اولین خواهر شهید و نماد صبر و وفای خواهرانه هستند، سعی شد عنوانی انتخاب بشود که درخور این روایت خواهرانه و نمایانگر صبر و جهاد خواهران شهدا باشد. «من زینب تو هستم» نشان از خواهری حضرت زینب(س) دارد. همان‌طور که در تقدیم‌نامه اشاره شده، این کتاب به حضرت زینب تقدیم شده چرا که خواهران شهدای ما این مقام را از صدقه سر ایشان دارند. «من زینب تو هستم» یعنی من خواهری هستم که اگر برادرم رفت در راه خدا و به شهادت رسید، این من هستم که علم را در دست می‌­گیرم و راه حسینی برادرمان را ادامه می‌­دهم.
درباره طرح جلد بگویم که من خیلی اصرار داشتم طرح جلد مفهوم انتظار را نشان بدهد، پس با طراح جلد و مدیر هنری صحبت کردم و طرحی هم ارائه کردم که پذیرفته نشد و خودشان طرح حاضر را زدند و سبزی انتظار را با قامت خواهر شهید و رنگ سرخ کتاب را نشان از شهادت گرفتند.
روند نگارش کتاب چقدر طول کشیده است؟
دو سه ماه صرف پژوهش شد و از نگارش تا چاپ و ورود به بازار نشر 17 ماه طول کشید.
طریقه آشنایی شما با خانواده شهید چگونه بود؟
مادرم، خواهر شهید بودند و طبیعتاً بنده برحسب نسبت فامیلی شناخت و آشنایی زیادی با این خانواده داشتم.
چی شد که به‌عنوان اولین اثر به‌سراغ زندگینامه شهید دفاع مقدس رفتید؟ آن هم شهیدی که با شما نسبت خانوادگی داشت؟
بخش بزرگی از سبد مطالعاتی‌­ام به حوزه ادبیات پایداری تعلق داشت؛ جایی احساس کردم باید برای این تعلق‌خاطر و علاقه‌مندی قدم مؤثری بردارم پس تصمیم گرفتم تا از شهدا و خانواده‌­هایشان بنویسم. وقتی عزم جزم کردم نگاهم به سوژه نابی که سال‌ها کنارم بود، معطوف شد و یقین کردم که باید این کار را انجام دهم. اولش فکر کردم که زندگینامه شهید را بنویسم اما دست تقدیر و عنایت شهید راه را نشانم داد. شهید خواهرش را رسانه کرد تا همه بدانند زینب‌ها در همه تاریخ وفادارند. معتقدم خود شهید این راه را پیش پایم گذاشت و خدا را شاکرم که توفیق این مهم حاصل شد.­
با توجه به نسبت خانوادگی شما با شهید، مصاحبه با کدام راوی از همه سخت‌تر بود؟
مصاحبه با تمام افراد سخت بود و هر فردی چالش‌­های خاص خودش را داشت. مصاحبه با مادر شهید از این جهت سخت بود که آلزایمر داشتند و حتی من را که نوه ایشان بودم هم نمی‌شناختند. بعد، مصاحبه با مادرم یعنی راوی کتاب سخت‌تر بود چرا که به این کار راضی نمی‌­شدند و سخت همکاری می‌کردند. من باید در قالبی خارج از مصاحبه با ایشان صحبت
می­‌کردم تا بتوانم خاطرات را از کالبد ذهنی ایشان بیرون بکشم.
از دیدگاه شما که هم نویسنده اثر هستید و هم خواهرزاده شهید، تأثیرگذارترین قسمت زندگی شهید کدام قسمت است؟
سه چهارم پایانی کتاب را اغلب با اشک چشم و حالی دگرگون نگاشتم که حتماً در مطالعه اثر خود را به مخاطب نشان خواهد داد.
شخصیت و سبک زندگی و شهادت شهید چه تأثیری روی زندگی شخصی شما گذاشت؟
همیشه می‌شنیدم که شهید نامدار شبیه رزمنده‌ها و شهدا نبوده و در زندگی‌­اش خیلی خوش‌تیپ و خوش­گذران بوده اما مادرم در مصاحبه، در برخی موارد، پنهان کاری می‌کرد. بعدها با اصرار من بالاخره این قفل باز شد و من دایی عزیزم را بهتر شناختم هرچند که ده سال بعد از شهادت او به دنیا آمدم اما همیشه در قلبم بود و ارتباط خوبی با او دارم. شهید نامدار را حُری از دفاع مقدس می‌دانم چرا که او برای هزارمین بار به من ثابت کرد شهیدان زنده­‌اند. باید کتاب را خوانده باشید تا این ادعای مرا تصدیق کنید.
برخورد خوانندگان اثر با شما وقتی که فهمیدند شما خواهرزاده شهید هستید، چه بود؟
برای همه جالب است و از جان‌و‌دل می‌پذیرند؛ اما گاه دیدم که عده‌ای به‌خاطر نسبت فامیلی‌ام با شهید، نگارش کتاب را سهل می‌دانند. در صورتی که فقط خدا و شهید می‌دانند که چه بر من گذشته. منتی نیست؛ با تمام وجود این کار را انجام دادم و امیدوارم که مقبول بیفتد.
این نسبت چه کمکی در نوشتن زندگینامه شهید نامدار به شما کرد؟
شاید اگر غریبه‌­ای مراجعه می‌کرد نمی‌­توانست این اطلاعات را از خانواده شهید بگیرد، از این جهت کمک ­رسان بود. از طرفی دیگر چون راوی کتاب را از بَر بودم و با پوست و گوشت احساسش کردم زیر و بمی از کار نگارش را برایم باز کرد که برای غریبه­‌ها این مرحله قفل است.
قهرمان در کتاب شما کیست؟
راوی خواهر است و در نگاه اول او قهرمان است. اما استثنائاً در این کتاب بیش از یک قهرمان وجود دارد. زینب ننه اولین قهرمان است بعد عالیه نامدار و…
از آنجا که سوژه اثر دایی شما بودند، در حین تهیه مصاحبه و جمع‌آوری با چه چالش‌هایی مواجه بودید؟
اولین چالش به حساب نیاوردن و جدی نگرفتنم بود. شاید فکر کردند من می­‌گردم و نمی‌یابم و خسته می‌شوم و رها می‌کنم اما من گشتم تا به اطلاعات بسیار نابی رسیدم.
خاطره‌ای به یاد ماندنی بگویید.
خیلی دوست داشتم مادر شهید، کتاب را ببیند. مریض بود می­‌ترسیدم از دنیا برود و حسرت بخورم. به مادرم گفتم به او بگوید که کتابی نوشته­‌ام و دعایم کند. او شنید و دعا کرد و من فیلم گرفتم. دلتنگ که می‌­شوم فیلمش را می­‌بینم. این خاطره را تا حالا جایی مطرح نکرده بودم؛ هرچند حسرت دیدن کتاب در دستانش تا ابد بر دلم ماند.
به‌عنوان نویسنده‌ای که برای اولین‌بار در حوزه دفاع مقدس می‌نویسد، تعریف شما از هشت سال جنگ تحمیلی چیست؟
رزمندگان ما سرجنگ نداشتند و ناخواسته و برای دفاع از ما جنگیدند. آنان شهادت را دوست داشتند. اما از زندگی سیر نشده بودند. برای هدف والاتر جان دادند تا ما در سلامت و امنیت باشیم و خاک­مان پابرجا باشد. معتقدم دفاع ما واقعاً مقدس بوده و زندگی در آن جریان داشته؛ نه فقط در عنوان.
در حال حاضر اثری آماده چاپ دارید؟
این روزها درگیر جمع‌­آوری و تدوین زندگی­نامه شهیدی هستم که یک سال برایش پژوهش کردم و به در بسته خوردم. امیدوارم به مدد خود شهید از شرمندگی خودم، شهید و همسرش دربیایم. شهید با وجود منصب عالی در زمان حیات مادی، گمنامی خاصی داشته و این گمنامی باعث شده که بسیار سخت اطلاعاتی به دست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شش − 3 =

دکمه بازگشت به بالا