کتاب‌های‌کدام مترجم را در سبد خریدم بگذارم؟

فاطمه منصوری نصرآباد

بخش دوم معرفی مترجم‌های مطرح و خوب ایرانی را قرار است درباره سه نفر بنویسم، پرویز داریوش، ابوالحسن نجفی و سروش حبیبی. به نظر من یکی از مواردی که کتابخوان‌ها بخصوص کسانی که تازه کتاب‌خواندن را شروع کرده‌اند، روانی متن کتاب است. تجربه نشان داده خیلی از این افراد فقط به‌دنبال کتاب‌هایی با ترجمه خیلی روان و جدید می‌گردند. اما به‌هرحال شاید آشناشدن با مترجمی مثل پرویز داریوش کمی ذهنشان را قلقلک دهد تا سراغ نثر و ترجمه‌های او بروند.

15 سال انتظار برای
نهنگ سفید
پرویز داریوش یکی از مترجم‌هایی است که در طول زندگی خودش علاقه به صحبت درباره خودش و سبک و سیاق کارش نداشت. اما به‌طورجدی تمام وقتش را صرف ادبیات کرده بود. به‌عنوان شاعر زبان شعری‌ای که داشت بعدها روی شاملو تأثیر گذاشت. همزمان با آغاز فعالیتش به‌عنوان مترجم در گمرک شروع به ترجمه ادبیات داستانی و البته غیرداستانی کرد. داریوش در انتخاب کتاب‌هایش دقت زیادی به خرج می‌داد و معتقد بود به‌عنوان مترجم بهتر است به زبان نویسنده وفادار بماند. همین موضوع باعث شده بعضی از کتاب‌های ترجمه‌شده‌اش ساختاری غیرفارسی داشته باشند. ترجمه داریوش از کتاب‌های «خانم دالووی» و «خیزاب‌ها» باعث شد ویرجینیا وولف به مخاطب ایرانی معرفی شود و مورد استقبال قرار بگیرد.
یکی از مهم‌ترین ترجمه‌هایش، ترجمه «موبی دیک: یا وال سفید» هرمان ملویل است. داریوش 15 سال منتظر بود تا ترجمه‌اش موردپسند ناشر ایرانی قرار بگیرد و چاپ شود که البته بعد از انتشار خیلی هم موردتوجه قرار گرفت. پرویز داریوش گنجینه واژگانی خیلی غنی‌ای داشت؛ این را با خواندن هریک از کتاب‌هایش می‌شود فهمید. دقت و ظرافت زیادی به خرج می‌داد تا ترجمه‌اش بهترین باشد. در خوب بودن این مترجم شکی نیست، اما شاید در سال‌های اخیر ترجمه‌های داریوش سخت فهم به نظر بیایند. خصوصاً اگر کسی تازه کتاب‌خواندن را شروع کرده باشد احتمالاً خواندن ترجمه‌های پرویز داریوش برایش سخت خواهد بود. پس لطفاً موقع خرید کتاب‌های این مترجم توجه کنید که ترجمه عالی است ولی شاید برای من و شما در حال حاضر کمی ثقیل باشد.

مترجمی که دیگر تکرار نمی‌شود
ابوالحسن نجفی مترجمی است ماندگار! کسی که ادبیات را جدی می‌گرفت. اثری انتخاب می‌کرد که ارزش داشته باشد، وقت می‌گذاشت و سعی می‌کرد شخصیت‌ها را بفهمد، زبان نویسنده را بفهمد، سبک او را پیدا کند، دانش زبانی فارسی‌اش را وارد عمل کند تا نتیجه نهایی کتابی ماندگار باشد. نجفی در دانشگاه رشته زبان فرانسه خواند و بعد از فارغ‌التحصیلی به‌عنوان مترجم، زبان‌شناس و نویسنده و ویراستار حرفه خود را آغاز کرد. همین خواندن زبان فرانسه باعث شد نجفی آثار خوب فرانسوی را بشناسد و دست به ترجمه آنها بزند. نجفی با ترجمه‌های روانی که از آثار ژان پل سارتر ارائه کرد او را به جامعه ادبی ایرانی معرفی کرد.
نجفی در طول حیات خود سعی کرد کتاب‌های مهمی از نویسندگان فرانسوی مثل ژیل پرو، تیری مونیه، رومن گاری و آلبر کامو برای ترجمه انتخاب کند. البته که این ترجمه‌ها آن‌قدر خوب، درست و حرفه‌ای و روان از آب درآمده‌اند که خواننده از خواندن آن لذت کافی می‌برد. اما می‌دانید یکی از جدی‌ترین و مهم‌ترین کتاب‌هایی که توسط نجفی ترجمه شده چیست؟ مجموعه «خانواده تیبو»! نجفی در «خانواده تیبو» تمام تلاشش را کرده تا فضای فکری هر شخصیت را بفهمد، دنبال ظرفیت‌های زبان فارسی باشد و بهترین ترجمه‌ای که می‌شده را به ما تحویل بدهد.
خلاصه کلام اینکه بگردید و کتاب‌های ابوالحسن نجفی را پیدا کنید، بخرید تا ببینید ترجمه روان یعنی چه!

دریچه‌ای برای آشنایی با ادبیات جهان
سروش حبیبی یکی دیگر از مترجم‌های هم‌عصر نجفی و داریوش است. از چهار زبان به فارسی ترجمه می‌کرد، آلمانی، روسی، فرانسوی و انگلیسی. در این تقریباً چهل سالی که فعالیت ادبی خودش را شروع کرده با ترجمه‌اش از کتاب «بیابان تاتارها» مهم‌ترین اثر دینو بوتزاتی، مخاطب ایرانی را با ادبیات ایتالیا آشنا کرد. دو کتاب «سگ سفید» و «خداحافظ گاری کوپر» رومن گاری و کتاب‌های امیل زولا را که آثار مهمی از ادبیات فرانسه بود ترجمه کرد. ترجمه‌های حبیبی از نویسندگان روس موردتوجه خوانندگان ادبیات روسیه قرار گرفت.
در ادبیات روسیه یکی از ترجمه‌های خوب «آنا کارنینا» لئو تولستوی است. حبیبی بعد از آموختن زبان روسی ترجمه‌ای از «مرگ ایوان ایلیچ» تولستوی منتشر کرد که سروصدای زیادی به پا کرد. حبیبی این کتاب را مستقیم از روسی به فارسی برگردانده است. سروش حبیبی به متن اصلی وفادار بوده و به‌خوبی با اصطلاح‌های روسی و تلفظ کلمه‌ها آشنا بوده است. بابت این وفاداری و تسلط متن خروجی ترجمه بسیار روان و خوب از آب درآمده است.
در واقع سروش حبیبی به‌خاطر تسلطش به زبان‌های مختلف و علاقه‌اش به مطالعه فرهنگ و ادبیات کشورهای مختلف به‌خوبی مقصود نویسنده را می‌فهمد. تلاشش برای روان و فصیح بودن متن فارسی و وقتی که برای هر ترجمه می‌گذارد باعث شده کتاب‌هایش موردتوجه خوانندگان ایرانی و البته منتقدان قرار بگیرد. گفتم حبیبی ادبیات جهان را به خواننده ایرانی معرفی کرد، کتاب «ارباب‌ها» اثر ماریو آزوئلا نویسنده مکزیکی است، «انفجار در کلیسای جامع» از آلخو کارپانتیه نویسندگان کوبا است. الیاس کانتی هم یکی از نویسنده‌های بلغاری- بریتانیایی است که حبیبی کتاب «کیفر آتش (برج بابل)» او را ترجمه کرد. نثر اصلی کتاب کمی سخت و پیچیده است که حبیبی توانسته به زیبایی از پس آن بر بیاید و باز هم ترجمه روان دیگری برای ما منتشر کند.
هر سه این مترجم‌ها از نسلی بودند که برای معرفی‌کردن ادبیات جهان بخصوص ادبیات فرانسه، روس، آلمان و ایتالیا سهم زیادی داشتند. نسلی که هم کارهایشان تنوع داشت و هم روان و دقیق بود.

منبع: ایران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − 9 =

دکمه بازگشت به بالا