چرا نفرین‌های خدای اسراییل فقط به بنی‌اسراییل می‌رسد نه یهود؟

عجیب نیست اگر در کتب یهود، بسیاری از نفرین‌های خدای اسراییل به بنی‌اسراییل یعنی اسباط ده‌گانه شمالی برمی‌گردد چون در آن‌زمان، دو مفهوم بنی‌اسراییل و یهود کاملا از هم متمایز بودند.

جلد اول مجموعه «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» نوشته عبدالله شهبازی است که سال ۱۳۷۷ با عنوان «یهودیان و الیگارشی یهودی؛ غارتگری ماورا بحار و تمدن جدید غرب» توسط مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شد.

یکی از نکات بسیار مهمی که در این‌کتاب و البته دیگر آثاری که تا امروز بررسی کردیم، خود را نشان می‌دهد این است که یهودیت یک دین نیست و متاسفانه بسیاری از مخاطبان و مردم در ایران به اشتباه تصور می‌کنند که یهودیان، پیروان موسای کلیم پیامبر بزرگ قوم بنی‌اسراییل هستند. در حالی‌که یهودیت همان‌طور که آدولف هیتلر، لوییس مارشالکو و دیگر مولفان می‌گویند، نه یک دین که یک‌ایدئولوژی نژادی است که نسخه به‌روز و ارتقا یافته آن، اسراییل یا همان رژیم نژادپرست صهیونیستی است. این‌رژیم نسخه‌های متقدم‌تری هم در طول تاریخ دارد اما هرچه هست، نسخه امروزین یهودیت و صهیونیسم، همین‌چیزی است که به‌طور رسمی از سال ۱۹۴۸ میلادی تا امروز در فلسطین اشغالی شاهد هستیم.

نقد و بررسی کتاب «یهودیان و الیگارشی یهودی» پرونده جدید پرونده بزرگ‌تر «بزرگ‌ترین دروغ دنیا» برای مطالعه یهودیت و صهیونیسم است که چندروز پیش در خبرگزاری مهر گشوده شد. در قسمت اول این‌پرونده اشاره کردیم که «یهود» و «بنی‌اسراییل» دو مفهوم متمایز و جدا از یکدیگر هستند که توضیحات تشریحی درباره آن موجود و قابل مطالعه‌اند. قسمت دوم پرونده بیشتر روی جایگزینی آیین بت‌پرستی به‌جای یکتاپرستی موسوی و همچنین رواج مسائل غیراخلاقی توسط یهود تمرکز دارد. جمع‌بندی آغاز و پایان بنی‌اسراییل و مستحیل‌شدنشان در دل یهود از دیگر موضوعاتی است که در قسمت دوم می‌خوانیم. نکته مهم هم در این‌میان، مصادره مبارزات و اقدامات مثبت بنی‌اسراییل توسط یهودیان برای ساخت افسانه قوم یهود است.

در ادامه مشروح قسمت دوم پرونده بررسی جلد اول مجموعه «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» را می‌خوانیم؛

* جایگزینی بت‌پرستی کنعانی با خداپرستی موسوی و نسبت‌دادنش به دیگران

از اسطوره‌های یهود، پس از داود، پسرش سلیمان بر تخت نشست. در زمان او، رابطه اشرافیت قبیله یهود (الیگارشی) با اتباع خویش تبعیض‌آمیز و سلطه‌گرانه است. پس از سلیمان پسرش رحبعام به سلطنت رسید و در زمان سلطنت او و البته سلیمان، حیرام پادشاه فینیقیِ صور مشغول اشاعه آیین بعل‌پرستی بود. توصیفی که از آن‌دورانِ معبد سلیمان شده، این‌مکان را پرستشگاهی باشکوه نشان می‌دهد که سرشار از آذین‌های طلایی است و در محراب آن دو کروبی بزرگ از طلا نصب شده است. کروبی مورد اشاره هم چیزی نیست جز گوساله طلایی بالدار. عبدالله شهبازی می‌گوید بعل‌پرستی و پرستش این‌مجسمه‌ها در واقع همان گوساله طلایی است که در روایات اسلامی از آن با عنوان گوساله سامری یاد می‌شود.

عجیب نیست اگر بسیاری از نفرین‌های خدای اسراییل به بنی‌اسراییل (مملکت افراییم) یعنی اسباط ده‌گانه شمالی برمی‌گردد چون در آن‌زمان، دو مفهوم بنی‌اسراییل و یهود کاملاً از هم متمایز، و دو واحد سیاسی مستقل و متعارض بودندشهبازی می‌نویسد «در سده سیزدهم میلادی با پیدایش تصوف یهودی (کابالا) در اسپانیای مسیحی، مفهوم بعل بار دیگر به عنوان واژه‌ای مقدس و این‌بار به معنای اسمای رازآمیز الهی سر برکشید.» (صفحه ۳۱۸) و اضافه می‌کند در سده هجدهم، اسطوره حیرام نیز در بنیاد آیین‌های فراماسونری جا گرفت؛ احداث معبد سلیمان سرآغاز این‌طریقت رازآمیز پنداشته شد و حیرام نخستین معمار آن.

به این‌ترتیب در زمان رحبعام، بت‌پرستی کنعانی با یکتاپرستی موسوی جایگزین، و سرزمین بنی‌اسراییل نیز به دو دولت افراییم و دولت یهود تقسیم شد. رییس دولت افراییم، یربعام رییس خاندان یوسف و رییس دولت یهود هم رحبعام فرزند سلیمان از خاندان پادشاه داود است. خاندان یوسف، دولت اسباط ده‌گانه بنی‌اسراییل را بنیان گذاشت که یربعام به‌عنوان نخستین شاه دولت افراییم شناخته می‌شود. دولت افراییم را می‌توان دولت مردم بنی‌اسراییل دانست. اما در عهد عتیق از دولت قبایل ده‌گانه شمالی با نام‌های اسراییل و افراییم هم یاد شده است.

در گذشته‌های دور، پیش از حل شدن سایر قبایل بنی‌اسراییل در قبیله یهود، قبیله افراییم و خاندان یوسف در میان بنی‌اسراییل از احترام و اقتدار فراوانی برخوردار بودند و رقیب اصلی یهودیان (خاندان داود) محسوب می‌شدند. نکته مهم در این‌باره، حذف و اضافه‌های فراوان در متون دینی و تاریخی بنی‌اسراییل به سود یهودیان به‌ویژه در ضدیت با خاندان یوسف است. شهبازی می‌نویسد «روشن است که در دوران سلطه پادشاه یهود متنی کهن درباره تاریخ بنی‌اسراییل مورد بازبینی و بازسازی قرار گرفته و به تاریخ رسمی قوم یهود بدل شده است.» (صفحه ۳۲۱) این‌تاریخ‌پژوه اضافه می‌کند در بازنویسی این‌تاریخ درباره دوران تبعید اشراف و روحانیون یهود در بابل تردیدی وجود ندارد. به همین‌دلیل عجیب نیست اگر بسیاری از نفرین‌های خدای اسراییل به بنی‌اسراییل (مملکت افراییم) یعنی اسباط ده‌گانه شمالی برمی‌گردد چون در آن‌زمان، دو مفهوم بنی‌اسراییل و یهود کاملاً از هم متمایز، و دو واحد سیاسی مستقل و متعارض بودند.

چرا نفرین‌های خدای اسراییل فقط به بنی‌اسراییل می‌رسد نه یهود؟

* تحریفات یهود علیه دولت افراییم و خاندان یوسف نبی

دولت افراییم تا زمان اشغال پایتختش سامریه به دست آشوری‌ها، ۲۰۸ سال دوام آورد. پس از سقوط این‌دولت، آیین پرستش گوساله طلایی توسط یهودیان شروع شد، ولی آن را به افراییمی‌ها نسبت می‌دهند. همچنین در متون یهودی، قبایل ده‌گانه شمالی، سخت شیفته بت‌خانه اورشلیم‌اند. در این‌متون، شاه یهود، فرمانروا و آقای مشروع تمام بنی‌اسراییل و یربعام (رییس خاندان یوسف و دولت افراییم) حاکمی غاصب است. در چرخش دوم واقعیت به دروغ در متون یهودی، یهودیان منادیان یکتاپرستی موسوی هستند که مبلغان خود را به سرزمین افراییم می‌فرستند تا آن‌ها را از بت‌پرستی منع کنند. در این‌روایت جدید و دروغین از واقعیت، گناه بنی‌اسراییل، فقط شورش بر خاندان داود نیست، بلکه اخراج کاهنان هارونی و گروه روحانیون حرفه‌ای لاوی هم هست. گوشه‌ای از واقعیت تحریف‌شده در عهد عتیق، این‌گونه است: «ای یربعام و تمامی اسراییل، گمان می‌برید با سلطنت خداوند که در دست پسران داود است، مقابله توانید کرد؟»

خدای سخت‌گیر عهد عتیق، با قبیله یهود مسامحه دارد اما خشم و نفرینش مرتب به‌سمت قبایل ده‌گانه و خاندان یوسف روانه می‌شود؛ آن‌هم درست زمانی‌که خاندان داود (یهودیان) بیش از هرآن‌چه که پدرانشان کرده بودند، شرارت کرده و علاوه بر بت‌پرستی، همجنس‌گرایی را هم رواج می‌دهندخدای سخت‌گیر عهد عتیق، با قبیله یهود مسامحه دارد اما خشم و نفرینش مرتب به‌سمت قبایل ده‌گانه و خاندان یوسف روانه می‌شود؛ آن‌هم درست زمانی‌که خاندان داود (یهودیان) بیش از هرآن‌چه که پدرانشان کرده بودند، شرارت کرده و علاوه بر بت‌پرستی، همجنس‌گرایی را هم رواج می‌دهند. تاریخ‌نگاری جدید یهود هم نسبت به حوادث مورد اشاره، برخوردی گزینشی و جانبدارانه دارد. در این‌تاریخ‌نگاری، سلیمان پادشاهی لیبرال است و اخیاء شیلونی پیامبری بنیادگرا. در حالی‌که بحث و گفتگوی اخیاء با حاکمان جور و طاغوت زمانه‌اش (یهودیان)، درباره تسامح و تساهل نبود و در اصل، درباره جایگزینی سنن موسوی با بعل‌پرستی فنیقی عهد سلیمان است. همین‌متون یهودی، یربعام نواده یوسف پیامبر را به‌عنوان احیاگر آیین پرستش گوساله طلایی در بنی‌اسراییل معرفی می‌کنند. خلاصه کلام و جمع‌بندی عبدالله شهبازی نیز این است که با همین‌روش تاریخ‌نگاری است که «یهودیت جدید، به شکلی آگاهانه خود را تنها و تنها وارث سنن قبیله یهودا می‌داند و نه بنی‌اسراییل را.» (صفحه ۳۲۵)

* خبری از عنوان شاه یهود در الواح آشوریان نیست

حکومت بیت عمری (خاندان عمری) نقطه عطفی در سرگذشت دولت افراییم است و تاریخ علمی بنی‌اسراییل یعنی تاریخ مبتنی بر داده‌های باستان‌شناسی و نه اساطیر و افسانه‌ها، از این‌دوران آغاز می‌شود. در زمان یهوشافاط (یهوشاپات) و اخاب، دو دولت افراییم و یهود برای نخستین‌بار با هم متحد شدند و رابطه‌ای نزدیک میان دو خاندان سلطنتی بنی‌اسراییل آغاز شد. جالب است که در الواح به‌جا مانده از دوران شلمنصر سوم پادشاه مهاجم آشوری، نام شاهی از بنی‌اسراییل و نیز شاهی از عرب وجود دارد، اما خبری از عنوان شاه یهود نیست. به این‌ترتیب نزد آشوری‌ها، دولت یهود بخشی از اتباع اخاب شاه افراییم محسوب می‌شده و این‌واقعیت، با تصویری که تاریخ پادشاهان یهود از شکوه و عظمت این‌دولت در عهد یهوشافاط ارائه می‌کند، تمایز و تضاد آشکاری دارد. به عبارت دیگر، این هم یکی دیگر از دروغ‌های تاریخ یهودیان است.

در همین‌بحث، این‌مساله هم قابل ذکر است که حتی اخاب به‌عنوان شاه افراییم هم در مقابل شاه آرامی سوریه یک‌قدرت درجه دوم محسوب می‌شد. در کتیبه‌های شلمنصر سوم نقش دیگری وجود دارد که ییهو بن نمشی را به‌عنوان شاه افراییم در حال تقدیم خراج به امپراتور آشور نشان می‌دهد. این هم دومین‌بار است که نام یک‌حاکم از بنی‌اسراییل در کتیبه‌ای از آشوریان پیدا شده است. اولین‌بار نام اخاب و دومین‌مرتبه هم نام ییهو در الواح آشوریان ذکر شده است. شهبازی از این‌مساله دو نکته مهم را استخراج می‌کند؛ اولی عدم ذکر نام اسراییل و دومی عدم حضور شاه یهود در مراسم تقدیم خراج. به این‌ترتیب دولت یهود در دوره تاریخی مورد اشاره، وزن و اهمیتی ندارد و خراج توسط شاه افراییم یعنی فرمانروای بنی‌اسراییل به آشوریان تقدیم شده است. باید توجه داشت که این‌کتیبه‌ها، به‌هیچ‌عنوان به سود دروغ‌گویی‌های عهد عتیق نیستند و ارزش بخش مهمی از روایات تاریخی آن را به سطح تاریخ‌نگاری درباری یک دولت کوچک و لاف‌زن کاهش می‌دهند.

نخستین‌بار که نام دولت یهود در کتیبه‌های آشور پدیدار می‌شود، زمانی است که آحاز شاه دولت یهود، خود را به‌عنوان حکمرانی مطیع و خراج‌گزار نزد امپراتور آشور جلوه می‌دهد. در کتیبه‌های آشور که مربوط به این‌دوران هستند، امپراتور تیگلت پیلسر از آحاز به‌عنوان خراجگزار نام می‌برد. شهبازی می‌گوید این‌اتفاق، حادثه مهمی است چون نشان می‌دهد اشرافیت یهود از طریق خیانت به دو دولت آرامیِ دمشق و اسراییلیِ سامریه توانست نزد پادشاهان آشور تقرب پیدا کند.

* تولید پیامبران دروغین درباری برای مقابله با پیامبران واقعی

رواج بعل‌پرستی که در عهد عتیق به عهده ملکه ایزابل و دخترش گذاشته شده، سرآغاز موج جدید جنبش پیامبری در دو دولت بنی‌اسراییل (یهود و افراییم) است. پیامبران این‌دوره، مصلحین دینی بودند که در پی احیای سنت‌های دین موسوی و یکتاپرستی‌اند. یکی از سرآمدان آن‌ها هم ایلیای نبی است که در قرآن با نام الیاس از او یاد شده است. اما نکته مهم این است که یهودیان همان‌طور که در روزگار کنونی بر پایه دروغ زنده‌اند، در طول تاریخ هم دست به تولید دروغ و مقابله متقابل و تولید پیامبران دروغین کرده‌اند. شهبازی در این‌باره می‌نویسد «بیهوده نیست در میان یهودیان مصلحینی مردمی چون اخیا و ایلیا و ارمیا نمی‌یابیم و پیامبرانی که از ایشان سراغ داریم، چون ناتان نبی و حزقیال نبی، همه از جنس پیامبران درباری‌اند؛ همانانی که ارمیا ایشان را پیامبران دروغین خوانده است.» (صفحه ۳۳۲)

وقتی ایلیا، به فرمان خدا دعوتش را آشکار کرد، مردم به او گرویده و علیه یهودیان شورش کردند. در شورش بزرگی که از پی آمد، به دستور ایلیا، ۸۵۰ تن از پیامبران (دروغین) آیین بعل و اشرا کشته شدند. در این‌جا باید به سه‌نکته دقت کرد؛ اول این‌که اشرا یا اشریم، الهه باوروی مردم صیدا است که ایزابل پرستش آن را در سرزمین‌های افراییم و یهود رواج داد و معابدش را به پا کرد. دوم این‌که در روایات عهد عتیق، عنوان «نبی» برای مدعیان پیامبری آیین‌های بعل‌پرستی هم استفاده شده است. یعنی بسیاری از نبی‌های عهد عتیق، همان پیامبران دروغین هستند. نکته سوم هم این است که اگر پیامبرانی چون ایلیا و الیشع از تبار یهود نباشند، همه بافته‌ها و دروغ‌های این‌قوم نقش بر آب می‌شود. الیشع (الیسع) شاگرد ایلیا، از پیامبرانی است که نامشان در قرآن ذکر شده اما درباره تبار و پیوندش با بنی‌اسراییل، مانند ایلیا هیچ‌اشاره‌ای در روایات عهد عتیق وجود ندارد.

چرا نفرین‌های خدای اسراییل فقط به بنی‌اسراییل می‌رسد نه یهود؟

* دروغ‌های یهود درباره کسی که بساط بعل‌پرستی را از اسراییل برچید

در این‌بخش از تاریخ سرداری بنی‌اسراییلی به‌نام ییهو بن نمشی حضور دارد که نامش برده شد و در قیام علیه یهودیان، در جبهه الیسع حضور دارد. ییهو هم پادشاه افراییم و هم پادشاه یهود را می‌کشد. ایزابل را هم می‌کشد و بساط بعل‌پرستی را از اسراییل برمی‌چیند. او ۲۸ سال حکومت کرد.

اما در روایت متاخری که یهودیان ترتیب داده‌اند، ییهو و خاندانش گناهکار هستند. گناه بزرگشان هم در واقع استقلال‌خواهی و عدم تمکین به اشراف یهودی بود. نگرش دایره‌المعارف یهود هم به شخصیت‌هایی چون ایلیای نبی مانند نگاهش به اخیا شیلونی منفی است. نویسندگان این‌دایره‌المعارف با سرپوش‌گذاشتن روی بحث اصلی، مساله جزم‌اندیشی و بنیادگرایی این دو پیامبر را مطرح می‌کنند. در حالی‌که مساله و درون‌مایه اصلی دغدغه این‌شخصیت‌ها، به‌قول شهبازی، آزادی یا عدم آزادی پرستش دینی نبود بلکه تحمیل خونین بعل پرستی با کشتار گروهی پیامبران است. نویسندگان دایره المعارف یهودی به طور مشهود با ایزابل و همسایگان فینیقی‌اش همدلی نشان می‌دهند و ایلیا را یک افراط‌گرا می‌خوانند که به‌شکلی غیرمشروط مخالف هر خدایی جز یهوه است. اما یهوه فقط یک بهانه است و علت جانبداری نویسندگان دایره‌المعارف یهود، رابطه با الیگارشی یهودی است. در این‌دایره‌المعارف، «یربعام و خاندان یوسف محکوم‌اند چون بر این‌کانون شوریدند و اخاب و خاندان عمری مقبول‌اند زیرا پیوندی استوار با این الیگارشی داشتند.» (صفحه ۳۳۷) این‌شیوه، همان راه و رسم نگرش و تاریخ‌نویسی نژادپرستانه‌ای است که یهود را تقویت و تغذیه می‌کند.

* بنی‌اسراییل در یهود مستحیل می‌شود و یهود با دروغ مصادره‌اش می‌کند

طبق کتیبه‌های آشوری، با تهاجمی که امپراتوری آشور داشت، اسباط ده‌گانه شمالی (خاندان یوسف) کوچانده شدند اما از میان نرفتند. بخش مهمی از آن‌ها در سرزمین یهود مستقر شدند و به‌تدریج هویت مستقل قبیله‌ای خود را از دست دادند. به این‌ترتیب در مجموعه‌ای جدید به نام یهودیان مستحیل شدند. بسیاری از آن‌ها هم به‌عنوان برده به اسارت اشراف یهودی درآمدند. مفاهیم و عباراتی چون غلام عبرانی و کنیز عبرانیه که بعدها در فقه تلمودی مبحثی مفصل به‌نام عبد عبرانی را نمایانگر کردند، از همین‌دوران به عهده عتیق راه پیدا کردند.

«فرجام خونین و ذلت‌بار قبایل ده‌گانه ساکن در مملکت افراییم، بعدها دستمایه افسانه ده سبط گمشده بنی‌اسراییل شد و در پایه اسطوره آوارگی قرار گرفت که بنیان فرهنگ و روانشناسی قومی یهودیت جدید به شمار می‌رود.» این‌اسطوره بر سه‌پیشگویی استوار استتاریخ بنی‌اسراییل از زمان حسد برادران یوسف به او به رهبری یهودا آغاز می‌شود و خاتمه‌اش در سال ۷۲۰ پیش از میلاد، با پایان کار دولت افراییم یا اسباط ده‌گانه رقم می‌خورد. شاخص این‌بازه زمانی طولانی هم رقابت میان دو سبط یعقوب (اسراییل) یعنی افراییم از خاندان یوسف و دیگری از خاندان یهوداست. این‌رقابت را راویان یهودی عهد عتیق، حسد افراییم به یهودا و دشمنی با یهودا خوانده‌اند. با پایان کار دولت افراییم، دوران یکه‌تازی قبیله یهودا آغاز شد و به‌تدریج با تمامی بنی‌اسراییل یکی انگاشته و در نهایت نام یهود جایگزین نام بنی‌اسراییل شد.

* اسطوره و دروغ آوارگی یهود بر چه پیشگویی‌هایی استوار است؟

«فرجام خونین و ذلت‌بار قبایل ده‌گانه ساکن در مملکت افراییم، بعدها دستمایه افسانه ده سبط گمشده بنی‌اسراییل شد و در پایه اسطوره آوارگی قرار گرفت که بنیان فرهنگ و روانشناسی قومی یهودیت جدید به شمار می‌رود.» (صفحه ۳۴۴) این‌اسطوره بر سه‌پیشگویی استوار است؛ اول در کتاب اشعیا که می‌گوید پراکندگان یهودا از چهارطرف جهان فراهم می‌آیند و به جانب مغرب رفته، بر دوش فلسطینی‌ها می‌پرند و بنی‌مشرق را با هم غارت می‌کنند. دومین پیشگویی در کتاب ارمیا است که می‌گوید برخیزید و نزد یهوه خدای خود بر صهیون برآییم. سومی هم در کتاب حزقیال نبی است که می‌گوید «اینک من بنی‌اسراییل را از میان امت‌هایی که به آن‌ها رفته‌اند گرفته، ایشان را از هر طرف جمع خواهم کرد و ایشان را به زمین خودشان خواهم آورد. و ایشان را در آن زمین بر کوه‌های اسراییل یک امت خواهم ساخت. و بنده من داود تا ابدالاباد رییس ایشان خواهد بود.»

روایات اشعیا و ارمیا بازتاب نوستالژی افراییم و رنج بازماندگان قبایل ده‌گانه را متبلور می‌کند. شهبازی معتقد است این‌پیشگویی اشعیا که اتحاد بنی‌اسراییل را با غرب در غارت شرق نوید می‌دهد، به‌طور مشخص و صریح یک افزوده جدید است و احتمالاً در دوران جنگ‌های روم و ایران و شاید در دوران جنگ‌های صلیبی و پس از آن جعل شده باشد. این‌تاریخ‌پژوه می‌گوید روایت حزقیال به شکلی چشمگیر صبغه یهودی دارد و با اسطوره خاندان داود پیوند خورده است. این‌اسطوره، یعنی بنیان حاکمیت جهانی و ابدی خاندان داود یعنی الیگارشی یهودی، به دوران احیای اسطوره خاندان داود و جعل نهاد شاه داودی (رش گلوتا) در اواخر سده دوم میلاد تعلق دارد. طبق این‌قرائت از نوستالژی افرائیمی، اسباط ده‌گانه از بین نرفتند بلکه از سرزمین خود مهاجرت کردند و در سراسر جهان آواره شده و در نقاطی ناشناخته سکنی گزیدند. پایان دوران طولانی آوارگی اسباط ده‌گانه هم ظهور مسیح و استقرار دولت جهانی یهود است.

شهبازی می‌گوید از سده پانزدهم میلادی اسطوره اسباط گمشده بنی‌اسراییل به‌وسیله الیگارشی یهودی احیا شد، مسیحیان را به شدت تحت تاثیر قرار داد و به ایدئولوژی توسعه‌طلبی ماوراء بحار اروپاییان (استعمار) بدل شد. اشرافیت یهود خود عامل انهدام اسباط ده‌گانه شمالی بود و برای تحقق آن، سال‌های سال دسیسه و توطئه چید اما اسطوره دروغین خود را بر اساس آن بنیاد گذاشت. «در تاریخنگاری جدید یهود تمام افتخارات دولت افراییم به نام یهودیان ثبت شد و در اسطوره‌های دینی جدید یهودی و مسیحی، مظلومیت اسباط ده‌گانه نیز به نام مظلومیت قوم یهود به تاراج رفت. بنیان یهودیت از آغاز تکوین آن بر فریبکاری، جعل تاریخ و دروغ‌های بزرگ استوار است.» (صفحه ۳۴۶)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × چهار =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا