قصه همیشگی ناجی‌های ریش سفید و قلب قرمز اینستاگرام

تصویر کلینت ایستوود ۹۳ ساله در پشت صحنه فیلم جدیدش رویت شده‌ است. او با ریشی سفید و خنده‌ای بر دهان، پشت دوربین ایستاده بود. همین تصویر درخت اسطوره‌های هالیوودی را ریشه‌دار می‌کند. در همین حین سینمای ایران…

رویت شدن تصویر کلینت ایستوود با آن ریش سفید و میمیکِ شاداب آدرسی آشنا به اهل فیلم و سینما می‌دهد. مخاطبانی که سه گانه «ارباب حلقه‌ها» و مجموعه فیلم‌های «هری‌پاتر» را دیده‌اند، می‌دانند که این آدرس کجاست. شخصیت‌هایی نظیر گاندولف و دامبلدور ریش‌ سفیدانی هستند که در شرایط بغرنج به داد دیگر شخصیت‌ها می‌رسند و آن‌ها را نجات می‌دهند. بلافاصله پس از مشاهده عکس کلینت ایستوود به یاد این دو کاراکتر می‌افتیم. ریشِ سفید کارگردان فیلم «نابخشوده» ورای این مسائل، گذر سالیان و تغییر ایستوود نیز نشان می‌دهد. انگار که این بازیگر و کارگردان کارکشته از جذبهٔ و جدیت پنجاه سالگی‌اش ناگهان به ۹۳ سالگی پا گذاشته و به پیرمردی مهربان بدل شده است. مخاطب فیلم «گرند تورینو» به سختی صفت یک بابانوئل را از بازیگر فیلم «خوب، بد، زشت» برداشت می‌کند.

اگر این فانتزی‌‌بازی‌ها را کنار بگذاریم، به پرسشی که سینمای ایران را در بر می‌گیرد برمی‌خوریم. چگونه ایستوود و هم‌قطارانش با فیلم ساختن موجب خوشحالی سایرین می‌شوند اما تا نامی از بزرگان سینمای ایران می‌آید، برخی آن‌ها را به بازنشستگی و فاصله گرفتن از سینما دعوت می‌کنند؟ چرا خبر فیلم جدید مارتین اسکورسیزی مثل بزرگان سینمای ایران اهالی این مدیوم را خوشحال نمی‌کند؟ در پاسخ به این پرسش ابتدا باید به کم‌کار شدن یا حتی فِید شدن بعضی از فیلم‌سازان مهم سینمای ایران نیز همچون ناصر تقوایی اشاره کنیم. در ادامه باید به بستر تاریخی، اجتماعی و حتی بوروکراتیک ایران و تفاوت آن با غرب هم توجه شود. آنچه مسعود کیمیایی در این سال‌ها پشت سر گذاشته با مارتین اسکورسیزی بسیار متفاوت است. کیمیایی همواره در سینمای خود به جامعه، مردم و مفروضات انسانی و اخلاقی توجه داشته است اما از آن طرف اسکورسیزی در دهه هفتاد تا هشتاد به یک جهان‌بینی فردگرا و شخصی رسیده بود. سینمای مستقل و شخصیت‌محور اسکورسیزی بر پایه‌های روانکاوی شخصیت بنا گشت و بدون سرمایه‌گذاری دولتی به کار خود ادامه داد اما کیمیایی و مهرجویی پای مردم ماندند. تحولات درون مرزی نیز مسیر فیلم‌سازی آن‌ها را تحت‌تاثیر قرار می‌داد. در نتیجه باید خط بطلانی بر قیاس این دو کشید و هرکدام را با متر و معیار خود سنجید‌. همانطور که مقایسه رستم و سهراب و هملت دیگر کارساز نیست، این مقایسه هم می‌تواند کنار گذاشته شود. به جای این قیاس‌ها و استفاده از جملات قصار بزرگان این هنر در اینستاگرام و دریافت لایک، شایسته است به جهان روایی و بصری آثار آنان توجه شود.

در پایان می‌توان به لفظ ناجی در تیتر این یادداشت اشاره کرد. تصویر منتشر شده از کلینت ایستوود سینمای ساده و بی‌تکلف را نجات می‌دهد. سینمایی که روایت می‌کند. بدون هیچ تکنیک عجیب و غریبی انسانیت و اخلاق را نشانه گرفته و در مسیر داستان‌گویی خود عمیق‌ترین نشانه‌ها را تعبیه می‌کند. سینمایی که مخاطبان این مدیوم چند وقتی است، رنگ و بویی از آن ندیده‌اند. ایستوود به مثابه یک ناجی از تبار سینمای وسترن آمده است تا عدل انسانی را با روایت مورد نظر خود نمایش دهد. این امر شاید به نسبت فیلم‌های قبلی او با مهربانی بیشتری همراه باشد. البته این تنها یک حدس است. حدسی که برآمده از شمایل معصوم و پدرانه ایستوود است.

منبع: صبا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − هشت =

دکمه بازگشت به بالا