فرهاد ناظرزاده کرمانی، کسی که تئاتر را جنون مقدس می‌داند

12 آذر سالروز تولد فرهاد ناظرزاده کرمانی بود،‌ استادی که بسیاری از بزرگان امروز هنرهای نمایشی کشور با شاگردی او به جایگاهشان رسیده‌اند اما شاید امروز برای افراد بسیاری نامش شناخته شده نباشد.

فرهاد ناظرزاده کرمانی را شاید عموم مردم نشناسند؛ اما بدون شک جامعه هنری به‌خصوص فعالان و دانشجویان هنرهای نمایشی همواره از او به‌عنوان یکی از ستون‌های مهم و مؤثر علمی یاد کرده‌اند، معلم و استادی که حضورش در جامعه دانشگاهی کشور از دهه شصت سرمنشأ خدمات بسیار بزرگی بوده است.

تألیف بیش از بیست عنوان کتاب مرجع با ادبیات و واژگان خاص و منحصربه‌فرد، نگارش بیش از چهل نمایشنامه، ارائه ۷۰ مقاله در کنفرانس‌های علمی داخلی و بین‌المللی و چاپ برخی از آنها در مجلات معتبر و ترجمه بیش از ۸۰ نمایشنامه خارجی از جمله یادگاران ماندگار او در تئاتر و هنر کشور است، استادی که شاگردان بسیاری را با عنوان بازیگر، کارگردان، نمایشنامه‌نویس و حتی مدیر هنری به عرصه فرهنگ و هنر کشور وارد کرده و نام او را به عنوان یکی از افراد مطرح هنر تبدیل کرده است.

در وصف این استاد تئاتر باید گفت که در سه دهه ابتدایی انقلاب و در دانشگاه‌ها بسیاری از دانشجویان در مقاطع مختلف با شوق و اشتیاق فراوان پای درس‌هایش حاضر می‌شدند و کلاس‌های درسی‌اش جزو شلوغ‌ترین کلاس‌های دانشگاه به شمار می‌رفت. وی به‌خاطر تلاش‌های عالمانه و صادقانه در عرصه هنرهای نمایشی در سال ۸۱ جزو چهره‌های ماندگار معرفی شد که با تحریر آثار بی‌شمار، جدیت در تدریس، ژرفای کم‌نظیر مطالب ارائه شده، کشف چهره‌های بااستعداد و تلاش برای رشد و تعالی شاگردانش خواهندگان «هنر» را «باهنر» کرد و از هنرجویان «پرشور»، هنرمندانی «عادل» ساخت.

خود ناظرزاده کرمانی تئاتر را مادر و ساختمان همه هنر‌ها می‌داند و در اهمیت آن گفته است: «هنگامی‌که از تئاتر بهره برده شود، موسیقی به صورت یکی از ساختمایه‌های (عناصر تشکیل‌دهندة) هنر نمایش در می‌آید و  یا آن می‌شود. هر هنگامی که در هم ادغام شوند، صورت‌‌بندی نویی می‌پذیرد، و به فراخور خود، آماج‌ها و آرمان‌های نمایش را می‌آفریند. به این جریان ادغام گفته‌اند، ادغام جزء در کل.»

تئاتر پس از انقلاب اسلامی به‌ویژه تئاتر دانشگاهی و تجربی مدیون اساتید بزرگی است که شاید یکی از آنها ناظرزاده کرمانی باشد. در روزهای غربت و بی‌کسی تئاتر، روزهایی که تئاتر در بند روابط و مناسبات آن‌هم با آدم‌های کوچک و بزرگ‌ترهایی که به کارهای دیگر مشغول بودند با همان فراست ذاتی و به قول خودش به‌عنوان یک خادم، به حراست از تئاتر مظلوم پرداخت.

هر چه زمان گذشت و جلوتر آمدیم عرصه تنگ‌تر شد و شان و جایگاه نه‌تنها ناظرزاده کرمانی بلکه ناظرزاده‌ها در تئاتر دانشگاهی کم‌رنگ و کم‌رونق‌تر شد تا جایی که در ابتدای دهه نود و با تغییرات بدون پشتوانه علمی و عملی در خصوص افزایش‌پذیرش دانشجو در رشته هنر وضعیت دانشگاه‌ها بدتر و وخیم‌تر شد و شد آنچه نباید می‌شد.

پذیرش دانشجو بدون کنکور در دانشگاه‌هایی که روزی با رتبه‌ها دورقمی هم ورود به آنها غیرممکن بود با تغییرات صورت‌گرفته اکنون هر علاقه‌مندی را میزبانی می‌کردند و این چنین بود که سیل جمعیتی که تنها با تماشای یک فیلم و شاید یک تئاتر به این حوزه ابراز علاقه‌مندی می‌کردند به دانشگاه‌ها سرازیر شدند و از آن به بعد شاهد دانشجویانی در کلاس‌های درسی شدیم که قله ذهنی‌شان صرفاً سوپراستار شدن در پرده نقره‌ای و کسب درآمدهای آن‌چنانی بود و به‌تبع علاقه‌ای برای کسب علم و دانش دیگر وجود نداشت و همین سرآغاز چالش‌هایی شد که نه امثال دکتر ناظرزاده ها می‌دانست اینها چه می‌خواهد و نه آنها می‌دانستند او و سایر اساتید بزرگ کیستند و از آنها چه باید بخواهند.

همین باعث شد که استاد مسلم تئاتر و هنر کشور که حضورش در کلاس‌های درس غنیمتی بی‌نظیر و تکرارنشدنی بود روزبه‌روز خودش و تدریس‌اش را محدودتر کند و دانشگاه‌ها یکی پس از دیگری از حضورش محروم شوند. صدالبته که از ابتدای دهه نود وضعیت آموزش هنر چه در دانشگاه و چه در آموزشگاه به مسیری غیراصولی پا گذاشت و دیگر نه شوق و اشتیاقی برای یادگیری وجود داشت و نه اساساً آموزش مسئله اولویت داری به شمار می‌رفت و در نتیجه نسلی جدیدی که امروز در عرصه هنر پا به فعالیت‌های حرفه‌ای گذاشتند نه‌تنها حتی یک برگ از تألیفاتش را ورق زده‌اند؛ بلکه حتی نامی از او را نیز نشنیدند.

 اما تأسف‌آورتر اینکه وقتی در سال ۸۸ و به همت مدیرعامل وقت خانه هنرمندان و رئیس تماشاخانه ایرانشهر به‌پاس یک‌عمر فعالیت دکتر ناظرزاده کرمانی نام سالن شماره یک این مجموعه که یکی از مهم‌ترین سالن‌های تئاتری کشور بود را به نام ایشان نام‌گذاری کردند هرگز نه حاضران آن رونمایی و نه هیچ هنرمند تئاتری فکر نمی‌کرد که کمتر از یک دهه دیگر وقتی از یک دانشجوی رشته تئاتر درباره نام صاحب سالن سؤال شود در پاسخ بشنود که شناخت چندانی ندارم؛ اما فکر کنم از شعرای قدیمی کشور باشند که در قید حیات نیز نیستند!

اما چرا و چگونه پس از سه دهه‌ی پرشور و روبه‌رشد در فضای علمی و دانشگاهی امروز چنین چالش و مسئله مهمی گریبان‌گیر نسل فعلی هنر کشور شده است؟ بی‌تردید یکی از عمده دلایل وضعیت موجود عدم درک صحیح از وضعیت آموزشی و عدم دغدغمندی در بین تصمیم‌گیران و متولیان وقت بود که تنها برای گذران روزمرگی به کار گرفته شدند و اساساً تدبیر و تفکری برای نسل آینده و سال‌های پیش رو نداشتند و همین سیاست باعث شد که با افزایش بی‌رویه و خارج از توان دانشگاه‌ها در پذیرش دانشجو بدون درنظرگرفتن خروجی و بستر فعالیت حرفه‌ای در آینده فضای امروز را چه در حوزه آموزش و چه در حوزه فعالیت حرفه‌ای بسیار سخت و محدود شود.

آنچه محرز و مشخص است وضعیت و سیستم آموزشی در حوزه هنر شدیداً دچار معضل شده است و این در حالی است که روزگاری که استاد ناظرزاده کرمانی در شش روز هفته تماماً درگیر درس و بحث و دانشگاه بود اکنون تنها به یک الی دو روز بسنده کرده است و چندان تمایلی برای حضور در کلاس‌های درسی ندارد و این نه موضوع شخص این استاد بزرگ که بسیاری از اساتید سرشناس و مهم نیز چنین شده‌اند.

شاید آغاز ۷۶ سالگی مردی که بدون شک برکاتش برای تئاتر کشور تا نسل‌ها و سال‌های آینده ماندگار خواهد بود فرصت مناسبی باشد تا با نقد فضای آموزشی کشور در حوزه هنر امیدوار شد که مسیر به انحراف رفته روزی به ریل اصلی خودش بازگردد و مجدد شاهد رشد فضای علمی و دانشگاهی در هنرهای نمایشی کشور باشیم.

تنها آرزویمان حضور بیش‌ازپیش اساتیدی چون ناظرزاده کرمانی و ناظرزاده‌ها در کلاس‌های درسی و دانشگاهی است؛ زیرا بر این مهم واقفیم که تا دانشگاه و محل کسب علم و دانش از محتوا غنی نباشد فضای حرفه‌ای و کاری نیز کاملاً سطحی و بدون عمق خواهد ماند و آن وقت است که تئاتر به‌عنوان هنر اصیل و بامحتوا روزبه‌روز نحیف و به ورطه بی‌محتوایی خواهند رسید. جایگاهی که شاید تنها در سال‌های پیش از انقلاب و در راسته لاله‌زار با عنوان تئاترهای لاله زاری شاهد بودیم. نمایش‌هایی بدون محتوا و تنها برای دقایقی سرگرم‌کننده و شاید کمی خنده‌آور ولاغیر.

فرهاد ناظزاده کرمانی در تعریف تئاتر برای خودش می‌گوید: «جنون مقدس؛ از آن دیوانگی‌هایی که مولانا توصیه‌اش می‌کند، یا آراسموس. (آراسموس را که می‌شناسین؛) کتابی دارد در ستایش دیوانگی ! به قول او، تمدن را همین دیوانگان ساختند.»

منبع: فارس

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − یازده =

دکمه بازگشت به بالا