نگاهی به فیلم سینمایی فسیل که در فروش همچنان پیشتاز است/ شهرام و بهرام و دیگر هیچ!

«فسیل» از نظر تمهیدات داستانی و سینمایی چیزی برای عرضه ندارد و سعی کرده است این نقیصه را با خوشمزگی ذاتی بهرام افشاری و بازسازی خوانندگان قبل انقلابی جبران کند.

آرش شفاعی؛  هیچکس و هیچ چیز نمی‌تواند در برابر فروش تصاعدی و شتابناک فیلم «فسیل» به کارگردانی کریم امینی ایستادگی کند، حتی تصمیمات شوراهای ریز و درشت اکران و جلسات مدیرانی که یکبار خواستند پایان اکران این فیلم را اعلام کنند اما نتوانستند چرا که مخاطبان همچنان به دیدن این فیلم می‌آیند، سالن‌های نمایش آن پر از تماشاگران است، تماشاگرانی که در طول زمان دیدن فیلم، از ته دل می‌خندند.

این که یک فیلم با قدرت و بدون افت و اخیز فروش خیره کننده‌ای دارد و سالن‌های سینما پر است از تماشاگر، خبر خوبی است و ما هم مانند مسؤولان سازمان سینمایی و وزارت ارشاد که فروش فیلم‌های کمدی را به پای خود می‌نویسند و از رونق سینما در دوران خویش صحبت می‌کنند، از این فروش و حال خوب سینماها راضی و خوشحالیم.

این گونه ممیزی را دور بزنید

ولی مسأله اینجاست که این فروش بالا، دلیلی بر چشم پوشی از این مسأله نیست که «فسیل»و چند فیلم دیگری که در این سالها رکوردهای فروش را جا به جا کرده اند، فیلم‌های خوبی نیستند؛ صریح تر بگوییم فیلم‌های بدی هستند. این فیلم‌ها تنها کارکردی که دارند این است که تماشاگر را بخندانند، اما خنداندن تماشاگر را به روشی دم دستی و تکراری صورت می‌دهند و در این کار هیچ خلاقیتی نمی‌بینیم. می‌دانیم که یکی از شیوه‌های ایجاد طنز ( با این توضیح که فیلم‌هایی مانند فسیل واقعاً فیلم طنز نیستند، استفاده از کلماتی مانند لودگی و فکاهه و هزل مناسب تر است) قراردادن شخصیت‌ها در موقعیت‌هایی است که برایشان آشنا نیست یا آن را با موقعیتی دیگر اشتباه گرفته اند. فسیل خواسته است از این تمهید استفاده کند اما این تمهید به دم دستی ترین شیوۀ ممکن استفاده شده است.

قهرمان ماجرا تصادف می‌کند، به کما می‌رود و بعد به هوش می‌آید. زمانی که او تصادف کرده است، دوران قبل از انقلاب بوده است و وقتی به هوش می‌آید، انقلاب شده است. در تقابل فضای میان بعد و قبل از انقلاب است که قرار است کمدی شکل بگیرد اما این تقابل فضا به جای اینکه به کار فیلمساز برای ایجاد طنز و قراردادن شخصیت در معرض تجربه‌هایی تازه اما ناآشنا بیاید، به محملی برای ساز و آواز و رقص تبدیل شده است. البته که فیلمسازان ما در این مدت آموخته‌اند که برای رفع مشکل ممیزی باید در به تصویرکشیدن دوران شاه، چند کنایه هم به ساواک و شاه بزنند ولی چیزی که بر مضمون غلبه دارد، همین رقص و آواز است.

نوستالژی همیشه جواب است

فرمول بازسازی گذشته برای تجدید خاطرات نسل میانسال امروز، در این سالها خوب جواب داده است. «نهنگ عنبر» و «مصادره» از این تمهید برای کشاندن مخاطبان به سینماها استفاده کرده بودند اما تفاوت این دو فیلم با «فسیل» این است که آن دو، اقلاً از نظر خط سیر داستان، سر و شکل قابل قبولی داشتند. در آن دو فیلم، با داستانی رو به رو بودیم که از نقطه ای شروع می‌شد و به نقطه ای دیگر ختم می‌شد و دراین خط سیر، قهرمانان داستان با اتفاقاتی مواجه می‌شوند که در دل آن طنز ایجاد می‌شود. در «فسیل» با مجموعه ای بی ارتباط از رویدادهایی مواجه می‌شویم که حتی منطق عادی هم ندارند. سکانس برخورد اسماعیل قهرمان داستان با گروه منافقین را در نظر بگیرید، تمامی‌این سکانس و اتفاقاتی که در آن روی می‌دهد، بی منطق، غیرمحتمل و با سهل انگاری اهانت آمیزی به مخاطب چیده شده است. «فسیل» سرشار است از این گونه بی منطقی‌ها، برای مثال همین که یک نفر دو بار به کما برود و باز سالم و سلامت از سرجایش بلند شود، خودش به اندازۀ کافی بی منطقی و غیرقابل باور است.

منتظر فسیل 2 باشیم؟

ولی با وجود همۀ این حرف‌ها، یک «بهرام افشاری» آماده و قبراق برای به دوش کشیدن بار همۀ فیلم بس است. هرچقدر که دیگر بازیگران فیلم بخصوص الناز حبیبی نقشی خنثی و بی جان دارند، بهرام افشاری  خوب است و حتی مشخص است که گاهی با خوشمزگی ذاتی خود، چیزی فراتر از خواسته کارگردان خلق می‌کند. به نظر می‌رسد با تمهید کارگردان در پایان بندی، تیم سازندۀ می‌توانند به فکر فسیل 2 هم باشند. در این صورت به نظر می‌رسد بهتر است در داستان و تمهیدات خلق طنز بیشتر دقت کنند و کمی‌از ساز و آواز و شهرام و ابی کم کنند و به سینما بیشتر بپردازند.

منبع: تسنیم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج − 3 =

دکمه بازگشت به بالا