نوسروده محمود ژولیده برای شهدای کرمان

ایکه به دل‌ها غمت ابراز شد
مکتب تو مکتب اعجاز شد
تا حرمَت، مرکز پرواز شد
باب شهادت به همه باز شد

هدیه احسانِ تو بر زائران
معبرِ گلزارِ تو، تا آسمان

تا حرمَت شد به جهان جلوه‌گاه
کوی ولایت شده این تکیه‌گاه
نور رسید از تو بر این خیمه‌گاه
گلشِ گلزارِ تو شد قتلگاه

معبرِ گلزارِ تو، چون غزه شد
شهرِ تو، چون فکه شد و جبهه شد

بس، ز غم فاطمه افروختی
شمع شدی، آب شدی، سوختی
آنچه که از معرکه اندوختی
بر همه‌ی مَردمَت آموختی

فاطمیون را تو بنا کرده‌ای
حیدریون را تو بپا کرده‌ای

بس‌که صفا از کرمَت می‌رسد
نور، ز نطق و قلَمَت می‌رسد
عشق، ز گرمای دَمَت می‌رسد
بوی ظهور از حرمَت می‌رسد

کیست نداند که هدایت تویی
یکّه علمدارِ ولایت تویی

من به گمانم که شده تربتت
مایه‌ی افزون شدنِ عزتت
غم مخورم هرگز از این غربتت
زانکه حسینی شده این ملتت

هر چه که دشمن به تو تازیده است
نایبِ مهدی به تو نازیده است

آنکه به مولای جهان نایب است
چشمِ امیدش بسوی صاحب است
گرچه به ظاهر ز نظر غایب است
عینِ علی بن ابی‌طالب است

اذنِ ظهور پسر فاطمه
بسته به چشمانِ ترِ فاطمه

گفت به سید رضیِ قهرمان
غیرِ شهادت نبود راهمان
طالبِ لبخندِ امام زمان
جز به شهادت نرود بی‌گمان

دوره‌ی غم، از سرِ ما بگذرد
قدس هم از کرب و بلا بگذرد

ما سپرِ زاده زهرا شدیم
در رهِ حق، واله و شیدا شدیم
هر چه که ما کشته، ز اعدا شدیم
تازه مقَربترِ مولا شدیم

هر که در این بزم مقرب‌تر است
جزوِ صحابیِ همین لشکر است

قصه‌ی ما قصه قالوا بلاست
غصه‌ی ما غصه کرب و بلاست
گریه‌ی ما گریه آن مبتلاست
ناله‌ی ما ناله جام بلاست

پیشِ روی ماست ندای حسین
ملتِ لبیک، فدای حسین

هرچه نوایش به عیان می‌رسید
بر گلویش تیر و سنان می‌رسید
نیزه‌ی کوفی به دهان می‌رسید
ناله و فریادِ زنان می‌رسید

سنگِ جفایی به جبین خورد آه
چادر خاکی به زمین خورد آه

منبع: باشگاه خبرنگاران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − هشت =

دکمه بازگشت به بالا