دلایل موفقیت و فروش ۵۰ میلیاردی «بچه زرنگ»/ انیمیشن ایران از سینمای رئال جلوتر است
حامد جعفری با اشاره به اینکه سینمای انیمیشن ایران در سالهای اخیر مسیر رو به پیشرفتی داشته، تأکید کرد: با وجود اینکه همچنان مسیر پیشرفت و دستیابی به سطحی ایدهآل ادامه دارد، امروز سینمای انیمیشن ایران نسبت به سینمای رئال فاصله کمتری با سطح مطلوب دنیا دارد.
موفقیت «بچه زرنگ» در گیشه برای سینمای انیمیشن ایران اتفاق بزرگی به حساب میآید و نشان از رشد این گونه سینمایی در کشورمان دارد که توانسته با مخاطبان سینما ارتباط برقرار کند و در شرایطی که تنوع فیلمها در سینماها به حداقل رسیده میتوان با بررسی عوامل موفقیت «بچه زرنگ» به ساخته و اکران شدن بیشتر چنین آثاری در کشورمان بیشتر امیدوار بود.
درباره فیلم سینمایی «بچه زرنگ» با حامد جعفری گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
«بچه زرنگ» توانست به پرفروشترین فیلم سینمایی غیرکمدی ایران تبدیل شود که موفقیت بزرگی برای سینمای انیمیشن به حساب میآید. به نظر شما چه عواملی در این موفقیت نقش داشتند؟
فروش یک اثر متکی به عوامل مختلفی هست اما بخش مهمی از موفقیت ناشی از رسوب تجربه خالق اثر است. نکته مهم این است که ما بدانیم خلق انیمیشن از کجا شکل میگیرد. به عنوان مثال در تلویزیون خالق یا مولف یک اثر تهیهکننده است، یا در تئاتر کارگردان به عنوان خالق اثر شناخته میشود، در فیلمهای رئال هم به صورت مشترک، نویسنده، کارگردان و تهیهکننده به عنوان خالق اثر شناخته میشوند. البته در برخی فیلمهای رئال که موسیقی هم نقش پر رنگی داشته باشد، آهنگساز را هم جزو خالقان اثر به حساب میآورند، اما در انیمیشن مؤلف یا همان خالق اثر، کمپانیها هستند و به همین خاطر هم هست که وقتی به ذهن خودمان مراجعه میکنیم، میگوییم آثار پیکسار، دیزنی، دریم ورکز و…، درصورتی که در مورد آثار دیگر اینطور نیست ،چرا که تألیف و خلق یک انیمیشن از کمپانی نشأت میگیرد.
بنابراین باید بدانیم که انیمیشن در یک فرآیند جمعی خلق میشود و حالا میتوانیم درک کنیم که بر اثر رسوب تجربه در ساختار یک مجموعه منسجم انیمیشنها پله پله بهبود کیفی خواهند یافت و این باعث میشود مخاطب حس کند که خالق اثر به او اهمیت میدهد و برهمین اساس به سازنده فیلم اعتماد میکند. لذاست که وقتی به سینمای انیمیشن کشور نگاه میکنید، میبینید کارهایی که بیش از یک میلیون مخاطب دارند، همگی آثار مجموعه هنر پویا هستند؛ «شاهزاده روم»، «فیلشاه» و «بچهزرنگ» همگی علاوه بر اینکه بالای یک میلیون مخاطب داشتهاند، تعداد مخاطبانشان نسبت به اثر قبلی هنرپویا هم رشد یافته و بیشتر شده که این دقیقا برهمان مبنایی است که عرض کردم. در واقع رسوب تجربهای در ساختار «هنر پویا» شکل گرفته که پله پله منتج به افزایش مخاطبش شده است، پس من نقطه اول موفقیت این کار را انسجام در فعالیت میدانم. کمپانی به شناختی از مسیر رسیده و تجربه آثار قبلی در آن رسوب کرده و نتیجه و محصولش نشان میدهد هر اثر نسبت به اثر قبلی جلوتر رفته است.
پس مجموعه «هنر پویا» به عنوان یک کمپانی مولف و خالق توانسته جایی در بین مخاطبان باز کند و براساس آمار عرض میکنم که خیلی از کسانی که «بچهزرنگ» را دیده بودند به اتکای دو اثر قبلی به سراغ این کار رفته بودند.
یعنی میتوان گفت که «هنر پویا» طبق تعریف و قواعد جهانی یک کمپانی تولید انیمیشن است؟
حداقل میتوانیم بگوییم در مسیر کمپانی شدن قرار دارد، چون ما با مطالعه و الگو گرفتن از مسیر کمپانیهای الگو حرکت میکنیم ولی طبیعتاً استمرار عملکرد است که یک مجموعه را به عنوان کمپانی میتواند معرفی کند. درست همان مدلی که در خلق پروژههای ما دنبال میشود و نخ تسبیح این خلق، همان کمپانیمحوری است ولی باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که آیا ما با وضعیت مطلوب مورد نظرمان از یک کمپانی که باید باشیم، فاصله داریم یا خیر؟
میخواهم یک مثال بزنم که به درک پاسخ کمک کند، الان به اعتقاد بسیاری از کارشناسان «بچهزرنگ» اثری است که از بعضی جهات قابل مقایسه با برخی از آثار در سطح انیمیشنهای کمپانیهای مهم جهان است و یا حداقل به لحاظ کیفی فیلم چند پله نسبت به تولیدات قبلی انیمیشن در ایران جلوتر است اما این به این معنا نیست که راه باقیماندهای وجود ندارد، بلکه وقتی اثر ما با آثار مهم روز دنیا مقایسه میشود، به نظر میرسد هنوز در برخی بخشها فاصله زیادی وجود دارد ولی خوب براساس استانداردها و حداقلهایی که در دنیا مطرح است، به نظر میرسد با یک اثر استاندارد مواجه هستیم. حالا در حوزه کمپانی هم همینطور است، ما به سمت شکلگیری یک کمپانی نزدیک شدهایم و همینکه مجموعهای بیش از ۱۰ سال از سابقه ۱۶ اش، متمرکز بر ساخت انیمیشن سینمایی بوده، به این معنا است که براساس استانداردها و حداقلها، ساختار کمپانی شکل گرفته است اما حتماً هنوز فاصلههایی تا نزدیک شدن به کمپانیهای بزرگ دنیا وجود دارد.
البته بخش زیادی از وجود چنین فاصلههایی کاملاً طبیعی است چرا که وقتی از کمپانیهای بزرگ صحبت میکنیم منظورمان مثلا کمپانی دیزنی است که چند وقت پیش تولد ۱۰۰ سالگیاش را جشن گرفته بود و ما وقتی درباره ایران صحبت میکنیم شاید قدیمیترین مجموعه همین مجموعه ما یعنی گروه «هنر پویا» باشد که با وجود اینکه ۱۶-۱۷ سال از شکلگیریاش میگذرد اما سابقهاش در سینمای انیمیشن حداکثر ۱۰ تا ۱۲ سال است. قطعاً این مسیر رو به جلو است و گامهایی که برداشته شده در جهت ارتقای هنر انیمیشن ایران بوده اما قابل مقایسه با کمپانیهایی نیست که ۱۰۰ سال از تجربهشان میگذرد.
این فاصله مربوط به چه حوزهای میشود؟
در همه موارد، از موضوعات مهمی مثل روایت و تکنیک در ساخت اثر تا نظامات مالی و توزیع و… . در همه اینها فاصلههایی وجود دارد. البته این راهم بگویم که در تبحر هنرمندانی که در بخشهای مختلف فرایند تولید انیمیشن فعالیت میکنند، کم و کسری ویژهای وجود ندارد، چرا که میبینیم هنرمندان ما با کمپانیهای بزرگ هم همکاری میکنند و موفق هم هستند مثلا همین الان یکی از کارگردانهای هنری دیزنی یک ایرانی است که در همین ایران خودمان انیمیشن یادگرفته و کار کرده و متبحر شده و بعد به آنجا رفته است. پس ما به لحاظ نیروی انسانی کمبودهایمان عموما ناشی از مهاجرت نخبگان و غیره است ولی در حوزه سختافزار، زیرساختها، گردش مالی، شرایط توزیع، پلتفرم نمایش، کیفیت پخش سینما و… ضعفهای خیلی جدی وجود دارد و از مجموعه این مسائل میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که فاصلهای وجود دارد. البته این را هم بگوییم که به نظر من در سینمای انیمیشن فاصلهمان با دنیا بسیار کمتر از سینمای فاصلهایست که بعد از چند ده سال فعالیت سینمای رئال با دنیا داریم.
پس میتوان گفت که پیشرفت سینمای انیمیشن به عواملی خارج از عملکرد تولیدکنندگان هم مربوط است؟
از زمان شروع ساخت یک اثر تا رسیدن آن اثر به دست مخاطب عوامل بسیاری در تیم کمپانی مولف و بیرون از آن نقش آفرینی دارند و شاید فقط بخشی از آن تیم سازنده کمپانی هستند. مثلا به این فکر کنید که در واقع هر محصولی اگر با بهترین کیفیت هم تولید شود اما فضایی برای عرضهی آن وجود نداشته باشد، آن محصول به دست مصرفکننده نمیرسد و عملا انگار تولیدش بیمعنا بوده است. به عنوان مثال با وجود اینکه نسبت به گذشته رشد خوبی هم شاهد هستیم، اما همچنان تعداد سینماهای ما نسبت به میزان جمعیت کشورمان مناسب نیست و این دیگر هیچ ارتباطی با تیم سازنده یک فیلم یا یک انیمیشن سینمایی ندارد و یک مسئله کلانتر است که باید حل شود و قطعاً در رشد سینمای انیمیشن تأثیرگذار است.
«بچه زرنگ» از شکلگیری ایده تا تولید چه روندی را طی کرد؟
ایده «بچهزرنگ» در اواخر فرایند ساخت «فیلشاه» به ما پیشنهاد شد. در واقع در طول زمان پیشنهادهای مختلفی به ما ارائه میشود و این در سینمای دنیا بسیار مرسوم است، ما هم ایدههایی که به ما معرفی میشوند را بررسی میکنیم. ایدهای که جذابتر باشد و با اهداف کمپانی همخوانی داشته باشد را در فرآیند تولید اثر قرار میدهیم. در «هنر پویا» ما یک شورای ایده و طرحی داریم که در فرایندهای رفت و برگشتی اعضای آن شورای ایده و طرح یک طرح از ایده یک خطی اولیه که شکل میگیرد تا فیلمنامه نهایی را طی میکند و در «بچهزرنگ» هم ما همین روند را طی کردیم.
پس از شکلگیری شاکله کلی قصه در شورای ایده و طرح، ما کارگاه نگارش متن را تشکیل دادیم، در کارگاه نگارش متن کمکم و باز در رفت و برگشت با همان شورای ایده و طرح، رفته رفته سیناپ آماده شد و پس از آن هم دیالوگنویسی انجام میشود و درنهایت میرسیم به فیلمنامه نهایی. پس از شکلگیری فیلمنامه، ما یک ماکت اولیه از انیمیشن نهایی میسازیم که به آن استوریریل گفته میشود. در واقع ما در روند تولید انیمیشن یک بار اثر را به صورت خطی و ساده ولی کامل میسازیم، و اساسا صداگذاریها و دوبلهها و … در همین مرحله انجام میشوند و در قدم بعدی استوریریل وارد فرآیند تولید و مطابق آن فیلم ساخته میشود. در این مرحله از ساخت «بچهزرنگ» گزارشهایی که مربوط به نظرسنجیهای ما از مخاطبان در اکران «فیلشاه» بود به دست ما رسید و از آنجا که ما کمپانی هستیم، خودمان را موظف میدانیم که نظر مخاطب را پس از هر اکران بررسی کنیم و نتایج این بررسی را در عملکرد بعدیمان اعمال کنیم چون باید سعی کنیم نقاط قوت را بهبود بخشیم و نقاط ضعف را اصلاح کنیم.
در نتایج به دست آمده از اکران «فیلشاه» انتقادات بسیاری به روایت و قصهگویی اثر وارد شده بود که به نظر همه کارشناسان حرفهای درستی هم بود. به همین دلیل ما پروسه تولید «بچهزرنگ» را متوقف کردیم تا استوریریل اثر را از لحاظ قصهپردازی و روایت اصلاح کنیم تا اشکالاتی که مخاطب از اثر قبلی ما داشت اصلاح شوند و پس از اعمال این اصلاحات که به تغییر و بهبود روایت «بچهزرنگ» کمک بسیاری کرده است، روند تولید را ادامه دادیم.
تولید «بچه زرنگ» چند سال طول کشید؟
تولید این فیلم حدود پنج سال زمان برد که شاید حدود یک سال از آن مربوط به همین شکلگیری استوریریل باشد.
آیا چنین اثری امروز در زمان کوتاهتری تولید میشود؟
استاندارد تولید انیمیشن در دنیا معمولاً بین ۳ تا ۴ سال است. به نظرم ما از استانداردهای جهانی خیلی هم دور نیستیم اما اگر با تجربه امروز کاری چون «بچه زرنگ» را بخواهیم دوباره تولید کنیم از «بچه زرنگ» فعلی جلوتر خواهد بود و این پیشروی و بهبود کیفیت همیشه انرژی و زمانی مصرف میکند که منجر به زمانبر شدن تولید میشود. در واقع ساخت انیمیشن موضع زمانبری است و این تنها مربوط به تولیدات کشور ما نمیشود.
در بین آثاری که تولید کردهاید همیشه این آثار الهام گرفته از قصههای قرآنی و دینی بودهاند یا حداقل اشارهای به این قصهها داشتهاند. چرا همواره این ارتباط را در بین آثارتان حفظ کردهاید؟
آنچه که در فضای کارهای «هنر پویا» وجود دارد این است که ما سعی داریم قصههایی که در فولکلور ایران شناخته شدهاند را برای نسلهای بعدی روایت کنیم. جالب است که حتی برخی به ما انتقاد دارند که چرا در آثارتان عمق مسائل دینی کمرنگ است ولی ما در واقع بین دو لب یک قیچی ایستادهایم.
واقعیت این است که تولیدات در عرصه انیمیشن بسیار معدود و محدود است و مجموعه فیلمهای انیمیشنی که در سینمای ایران اکران شدهاند کمتر از ۳۰ فیلم هستند و این در حالی است که هر سال شاید بیش از ۵۰ فیلم سینمایی رئال در کشور اکران میشود. طبیعی است که در این برهوت میزان موضوعاتی که انیمیشن به آنها ورود کرده بسیار اندک است و موضوعات روی زمین مانده هم زیاد است. از طرفی آثاری که یک مجموعه میسازد متأثر از نگاه موسسان آن شرکت است و قطعاً «هنر پویا» هم آثارش متأثر از نگاه و تصمیم کسانی است که این مجموعه را راهاندازی کردهاند و به همین دلیل آنچه که در «شاهزاده روم»، «فیلشاه» و «بچه زرنگ» تکرار شده است به نوعی سلیقه و امضای ما موسسان کمپانی «هنرپویا» در کارهایمان است.
ما پله پله رشد کردیم و یاد گرفتیم که اصلیترین عنصر برای اثیرگذاری در سینما مساله سرگرمکننده بودن است و البته به نکات دیگر هم توجه داریم. روانشناسان معتقد هستند که بچهها از طریق قوه تخیلشان با قهرمان آثار انیمیشن ارتباط برقرار میکنند و با این شخصیت قهرمان در دنیای خیال خودشان زندگی میکنند، بعد دوست دارند آن را به دنیای واقعی بیاورند و علاقه دارند که ارتباطشان به طور مستمر با آن قهرمان ادامه داشته باشد. بنابراین بهترین رسانه برای تأثیرگذاری بر گروه کودک و نوجوان و بهترین بستر برای آموزش مفاهیم به گروه کودک ونوجوان انیمیشن است. حالا ما با یکسری مفاهیم مواجه هستیم که جزئی از فرهنگ ما هستند و ما در نظر داریم که این مفاهیم را به کودکان و نسلهای بعد منتقل کنیم و انیمیشن مناسبترین گزینه برای این کار است.
با توجه به اینکه تعداد آثار ساخته مجموعه ما و بقیه استودیوها در این حوزه اندک است، پس خیلی طبیعی است که برخی مفاهیم همچنان مغفول مانده باشند ولی این مسیری است که ما آن را آغاز کردیم و تلاش میکنیم که درنهایت به همه عرصههای مختلف برای ساخت انیمیشن ورود کنیم.
منبع: ایلنا