در حوزۀ شعر و ترانه بهشدت سقوط کردهایم/ نابودی هنرمند یعنی نابودی جامعه
مسیح تحویلداری دیماه ۱۳۶۲ در تهران به دنیا آمد. از دوازدهسالگی به هنرستان موسیقی وارد شد و موسیقی را از آنجا به صورت حرفهای آغاز کرد. او پس از آنکه دیپلم موسیقی گرفت در دانشگاه نیز همان رشته را ادامه داد. ساز تخصصیاش در هنرستان تار بود و در محضر کسانی چون «محمدرضا ابراهیمی» و «منصور سینکی» آموزش دید. تحویلداری بعدها کار خود را در حوزههای گوناگونی مثل آهنگسازی، نوازندگی، تنظیم برای ارکستر و نظارت ضبط پی گرفت. این هنرمند در هرکدام از این رشتهها رزومه دارد و همچنین بیش از یک دهه است که مدرس ساز در هنرستان موسیقی پسران و عضو شورای فنی آنجاست. تحویلداری در حوزه کارهای اجرایی نیز با گروههای مختلفی همکاری داشته. این هنرمند سالهاست که با ارکستر ملی ایران همکاری دارد و در آنجا نوازنده و سرپرست سازهای ایرانی است. مسیح تحویلداری از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ علاوهبر نوازنده، دستیار رهبر ارکستر ملی ایران نیز بودهاست و آهنگسازی و نظارت ضبط برای ساخت قطعات مختلف نیز ازجمله فعالیتهای او در این سالها بهشمار میآید.
این هنرمند گفت: کار شخصی خودم تا کنون دو آلبوم بودهاست؛ یکی به نام «ریشه در خاک» با صدای «پوریا اخواص» و دیگری «کیومرسنامه» (با سین) که تا یکی دو ما آینده رسماً منتشر میشود و براساس داستان «کیومرس» در شاهنامه ساخته شدهاست. ما در این اثر افتخار همکاری استاد دکتر «کزازی» را داشتهایم که بهعنوان راوی در این اثر همراهیمان کردهاند. «کیومرسنامه» با همراهی گروهی از بهترین نوازندگان سازهای ایرانی در ایران و خوانندگی «حسین علیشاپور» بهزودی منتشر میشود.
مسیح تحویلداری در ادامه به شعر و آهنگ فاخر اشاره کرد و گفت: به نظرم تعریف واژه «فاخر» از نگاههای انسانهای مختلف فرق دارد و مثلاً تعریف یک آهنگساز از کلمه فاخر با مسئول ارشاد که مسئول ممیزیهاست، متفاوت است. این واژه معنی مشترک و یکسانی ندارد، اما اگر بخواهیم یک معنای مشترک از آن بگیریم تعریفش این است که باید دارای ارزشهای معنایی و ادبی باشد. ازطرفی، باید به این اشاره کنیم که ما طی چند دهه گذشته در حوزه ترانه و شعر بهشدت سقوط کردهایم و شدیداً رشد منفی داشتهایم.
او افزود: شما اگر پاپ چهل یا پنجاه سال پیش را گوش کنید میفهمید که از چه ترانهها، واژهها و معنایی ارزشمند و والایی استفاده میشد، اما امروز به جایی رسیدهایم که در سبکهای پاپ و رَپ که نسل جدید با آن ارتباط برقرار میکند، دیگر عملاً ترانه و شعر و معنایی وجود ندارد. چیزی که بیان میشود همهاش هجو است؛ هیچ معنایی ندارد و با کلمات رکیک میخواهد مخاطب جذب کند!
این هنرمند با انتقاد از سیاستگذاری مسئولان فرهنگی گفت: اتفاقی که در چند دهه گذشته افتاد و ایرادی که وجود داشت این بود کسانی که از ترانههای بهاصطلاح فاخر استفاده میکردند، زیر تیغ ممیزی میرفتند و با هزاران مانع و شرایط سخت بر سر راهشان مواجه میشدند؛ کارشان بهراحتی شنیده نمیشد و اصلاً خیلی وقتها به تولید نمیرسید، اما کسانی که از هجویات استفاده میکردند، چون کارشان زیرزمینی بود نه به مجوز نیاز داشتند و نه به تأیید هیچ سازمان یا ارگانی. آنان خیلی راحت توانستند با فناوری و شبکههای اجتماعی جذبِ مخاطب کنند و فعالیتشان را به شکل زیرزمینی پی بگیرند. در این سالها فعالیتهای آنان جذبِ مخاطب کرد که متأسفانه مخاطبان آنان گروه سنی نوجوانان ما بوده و هستند.
مسیح تحویلداری ادامه داد: اگر شما به صورت میانگین و تصادفی با نوجوانان ما گفتوگو کنید، میبینید هجویاتی را که به اسم موسیقی رَپ (البته نه همه موسیقی رَپ) تولید میشود، کاملا حفظ هستند، ولی واقعا چند نفر از این نوجوانانِ ما یک بیت شعر یا ترانۀ ارزشمند و زیبا را بلدند؟
او تاکید کرد: به خاطر سیاستگذاریهایی که در این حوزه وجود داشته، بستر برای هجویات و جفنگیات کاملا مهیا شده ولی برای کسی که خواستهاست کار فاخر و درست را انجام دهد، نهتنها هیچ شرایطی فراهم نبوده، بلکه با مزاحمت، سانسور، فشار و موانعی که ایجاد کردهاند، باعث شدهاند کارهای ارزشمند و زیبا شنیده نشود، با مخاطب ارتباط برقرار نکند و گوشی برای شنیدن نداشته باشد.
این آهنگساز و نوازنده افزود: در کل به نظرم اصلاً شرایط خوبی نداریم، ولی این بدان معنا نیست که ترانهسرایان قهار، حرفهای و توانمندی نداشته باشیم، اما واقعیت این است که صدایشان به جایی نمیرسد. ما افراد خوبی در نسل جوان هم داریم و من خودم برخی را میشناسم، اما اینها باید با کجا کار کنند؟ شعر و ترانهشان را کجا ارائه بدهند؟ این فرصت را دارند که با کدام آهنگساز و خواننده کار کنند؟ کجا شنیده بشوند؟ آیا اصلا جایی برای شنیدهشدن دارند؟ تا موقعی که در این سیاستگذاری تغییری ایجاد نشود، متأسفانه همین روند ادامه پیدا خواهد کرد.
مسیح تحویلداری در بخش دیگری از گفتههایش به مبحث «اقتصاد هنر» نیز پرداخت و گفت: ببینید چرخه اقتصاد در هنر باید بچرخد؛ اگر نچرخد باعث میشود کمکم فعالیتها از رونق بیفتد. این واقعیتی است که در همه جای دنیا وجود دارد. چرا در خیلی از سرزمینها و بهخصوص کشورهای اروپایی، دولتها و شهرداریها از موسیقی کلاسیک حمایت میکنند؟ برای اینکه این چرخه اقتصادی باید بچرخد و حرکت کند، اما این جریان در کشور ما رخ نمیدهد و محدودیتهایی که در هنر و رسانه هست، خصوصا رسانهای که با مردم ارتباط دارد، موجب رکود شدیدی در حوزه اقتصاد هنر میشود. خُب جوانی که پس از مدتی کار کرده و از جیب خودش مایه گذاشته، با وجود این رکود و محدودیتها میبیند که هیچ دستاوردی مالی و معنویای نداشتهاست؛ نه دیده شدهاست، نه توانستهاست کار و هنرش را ارائه بدهد و منافع و کسب اقتصادی داشته باشد.
او افزود: ما در حوزه موسیقی تدریس هم داریم و این بخشی از کار هنری است، ولی الان بخش زیادی از فعالیت موسیقیدانان ما به بحث آموزش معطوف شدهاست، اما واقعیت آن است که اگر هنرمند تنها به تدریس بپردازد پس از مدتی واقعا برایش مخرب خواهد بود و تمام خلاقیت و انگیزهاش از بین خواهد رفت؛ آنهم برای درآمدی ناچیز که بتواند زندگیاش را بگذراند. واقعیت آن است که این محدودیتها، شعله انگیزه را برای ادامه کار خاموش میکند. من کسانی را میشناسم که در بیست یا سیسالگی کاملا فعال و شکوفا بودهاند، اما بهتدریج که سنشان بالاتر رفتهاست یا مهاجرت کردهاند یا اگر در داخل کشور ماندهاند، خاموش شدهاند و به گوشهای خزیدهاند؛ خیلیهایشان هم به کار دیگری روی آوردهاند. بیشتر هنرمندان ما در اوج سن پختگیشان و در سنی که باید بهترین کارهایشان را ارائه بدهند، خاموش شدهاند…
این هنرمند در پایان گفت: هنرمند تا یک جایی میتواند از انگیزههای شخصی و آتشفشان درونیاش تغذیه کند، ولی وقتی میبیند در بیرون نتیجهای نمیگیرد، شعلهاش آرامآرام سرد میشود و خلاقیت و ذوقش از بین میرود. اگر کسانی در این مملکت خوشحالاند که دارند هنرمندان را خاموش میکنند، این را بدانند که خاموششدن یک هنرمند چنان باعث تخریب و پسرفت یک جامعه میشود و چنان آسیبی به فرهنگ یک جامعه میزند که آتش و سمومش دامنگیر همه خواهد شد. خاموشکردن هنرمندان به منزله این است که بیاییم گلبولهای سفید بدنمان را که سربازان جسممان هستند، از کار بیندازیم. باشد! ازکارانداختن آنها به ازبینرفتن کل بدن منجر میشود.
پریسا اسماعیلینیا
منبع: صبا