اهمیت ساخت فیلم‌های پرتره شهدا از زبان همرزم شهید زین‌الدین؛ امیدوارم «مجنون» درس بزرگی به جوانان بدهد

جواد قلعی یکی از همرزمان شهید زین‌الدین معرفی قهرمانان دفاع مقدس به نسل جدید را نشان از اهمیت ساخت آثار پرتره دفاع مقدس می‌داند، او معتقد است ساخت فیلم شهید زین‌الدین می‌تواند درس بزرگی به جوانان دهد.

ساخت آثار سینمایی پرتره یکی از راه‌های مهم و مؤثر برای معرفی یک شخصیت به جامعه، الگوسازی از آن و ماندگار کردن ویژگی‌هایش در تاریخ است، از طرفی این قبیل آثار در سینمای جهان با محوریت شخصیت‌های مهم و مؤثر هر کشور ساخته شده تا قهرمانانشان را به جهان معرفی کنند.

ساخت این گونه آثار سینمایی در ایران نیز اتفاق افتاده، اما هنوز به یک رویه تبدیل نشده است، ساخت آثار پرتره برای فرماندهان نظامی ایران نیز از این قبیل آثار است. شاید «ایستاده در غبار» به نوعی شروع جدی شدن این مسیر در سینمای دفاع مقدس بود، مسیری که بعدها به آثار خوبی نظیر «غریب»، «منصور» و شاهکاری مثل «موقعیت مهدی» شد.

حالا امسال چند فیلم با محوریت زندگی سرداران شهید دفاع مقدس در دوره 42 جشنواره فیلم فجر حضور دارد، از «مجنون» در رابطه با زندگی شهید مهدی زین‌الدین تا «آسمان غرب» شهید علی‌اکبر شیرودی همه و همه ادامه مسیر ساخت آثار پرتره در رابطه با قهرمانان دفاع مقدس هستند.

در همین رابطه با جواد قلعی از همرزمان شهید زین‌الدین رفتیم تا در این رابطه با او هم‌کلام شویم.


تصویر عکس اصلی (سمت چپ) و صحنه بازسازی شده (سمت راست) شهید زین‌الدین در سینمایی «مجنون»

او ضمن بیان خاطراتی از این فرمانده، ساخت فیلم «مجنون» را اتفاقی ارزشمند دانست. این اثر سینمایی به کارگردانی مهدی شامحمدی ، تازه‌ترین محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که برشی از حماسه آفرینی شهیدان مهدی و مجید زین‌الدین و رزم آوران لشگر 17 علی بن ابی طالب(ع) در جزیره مجنون و عملیات بزرگ خیبر را به تصویر می‌کشد. به این مناسبت با جواد قلعی گفت و گو کرده ایم.

آقای قلعی شما سال ها در دوران دفاع مقدس به عنوان مسئول مخابرات حضور داشتید و تجربه عملیات های مهم و گوناگون را نیز در کارنامه جنگی تان دارید. بفرمایید از چه زمانی با شهید مهدی زین الدین آشنا شدید ؟

زمانی که من با شهید مهدی زین‌الدین از نزدیک آشنا شدم در بخش مخابرات فعالیت می‌کردم. سال 1361 در مرحله سوم یا چهارم عملیات رمضان بود و ایشان در تیپ 17 علی‌ابن ابیطالب به عنوان فرمانده تیپ معرفی شد. از آن به بعد بود که در چند عملیات که ایشان فرمانده بود من نیز حضور داشتم. یکی از ویژگی‌های بخش مخابرات این بود که در عملیات‌ها، سنگر مخابرات و فرماندهی یکی است و همین موضوع باعث می‌شد تا آشنایی من از ایشان به عنوان فرمانده بیشتر شود.

اما یک نکته از شهید زین الدین برایم از همان ابتدا بسیار خاص جلوه کرد. یکی از ویژگی‌های متفاوت شهید مهدی زین‌الدین حضور ذهن بالایش بود. پس از عملیات رمضان بود که من به مدت ۹ ماه به اراک برگشتم و بعد مجددا به جبهه‌های جنگ آمدم. ایشان وقتی مرا دید با وجود آنکه اسم من را نمی‌دانست جلو آمد و پس از سلام و احوال پرسی گفت شما در بخش مخابرات هستی؟ این موضوع برای من بسیار جالب بود که چطور بعد از گذشت این همه مدت هنوز من را به خاطر دارد و می‌داند در کجا خدمت می‌کردم. از آن به بعد بود که بر میزان آشنایی و ارتباط ما افزوده شد.

درباره ایشان به چه ویژگی‌های دیگری رسیدید که برایتان هنوز هم پررنگ است و در خاطرتان باقی مانده است؟

او بسیار فرد محترم و با ادبی بود. بسیار خاکی بود و به دیگران احترام بسیار می‌گذاشت. تا جایی که می‌توانست از احوال تمام نیروها مطلع می‎شد تا اگر وضعیت‌شان به گونه‌ایست که نیاز به کمک دارند یا با کمبود امکانات مواجه هستند حتی الامکان آنها را برطرف و حل کند. آقا مهدی همیشه لب خندان و چهره‌ای بشاش داشت. با ایمان و با تقوا بود و نهایت حسن رفتار را با نیروهایش داشت.

با ما غذا می‌خورد و همیشه در کنار نیروهایش بود. در کنار تمام این ویژگی‌های مثبت، می‌توانم بگویم ایشان فرد بسیار دقیق از نظر نظامی بود. با این وجود همیشه تواضع داشت و در همه جا می‌گفت با افتخار شاگرد شهید حسن باقری است و از این بابت بسیار خرسند بود. چون ایشان تا قبل از آنکه فرمانده تیپ و بعدها لشکر 17 علی‌ابن ابیطالب (ع) بشود؛ مسئول اطلاعات عملیات قرارگاه نصر بود که فرمانده‌اش در آن دوران شهید حسن باقری بود.

در چه عملیات هایی شهید مهدی زین الدین به عنوان فرمانده حضور داشت و شما نیز در بخش مخابرات در کنار ایشان فعالیت می‌کردید؟

من عملیات‌های بسیاری در خدمت شهید مهدی زین‌الدین بودم که عملیات والفجر 3 و 4 و خیبر از جمله آنها بود. چون سنگرهایمان یکی بود، مدت زمان بسیاری در کنار ایشان بودم. بعد از عملیات خیبر که به اراک رفتم و مجدد برگشتم مسئولیت مخابرات لشکر به من محول شد و تا 3 ماه بعد از آنکه من مسئول بودم دیگر ایشان شهید شد. لشکر به شمال غرب در سردشت برای انجام یک عملیات رفته بود که متاسفانه به دلیل شهادت مهدی زین‌الدین عملیات لغو و به زمان دیگری موکول شد.

فعالیت‌هایی که در کنار ایشان انجام می دادید به چه صورت بود که می‌گویید در بیشتر مواقع در کنارشان بودید و آشنایی‌تان نسبت به ایشان بیشتر می‌شد؟

کار مهمی که با شهید مهدی زین‌الدین به عنوان مسئول مخابرات لشکر انجام می‌دادیم شناسایی مخابراتی منطقه قبل از انجام هر عملیات بود. معمولا دو نفری با هم دیگر سوار ماشین فرماندهی می‌شدیم و به شناسایی منطقه با توجه به نکات مخابراتی می‌پرداختیم. یک بار که دقیقا به همین منظور برای شناسایی در سردشت قرار شد صبح اول وقت برای شناسایی برویم.

اما آنجا در آن زمان اصلا امن نبود و ضد انقلاب‌ها از ساعت 8 صبح تا 4 بعد از ظهر جاده‌ها را می‌بستند و خودروهای نظامی به سختی امکان تردد داشتند. شهید مهدی زین‌الدین با راننده و سردار فتوحی با یک ماشین حرکت کرد و من هم با ماشین واحد خودمان پشت سر آنها حرکت کردم. گردنه‌ای بین مهاباد تا سردشت است و در همان حوالی دیدیم برادر شهید زین‌الدین سوار بر ماشین در حال برگشت است. ایستادیم و دیده بوسی کردیم. شهید مجید زین‌الدین آن زمان برای مدتی به منظور شناسایی و انجام عملیات به خاک عراق رفته بود.

پس از چند دقیقه‌ صحبت ، دوباره حرکت کردیم و تا بعد از ظهر آنجا بودیم و شب به قرارگاهی نزدیک مقرمان رفتیم و تا صبح همانجا ماندیم. همانطور که با همه با احترام صحبت می‌کرد صبح همان روز هم من را با احترام آقا جواد خطاب داد و گفت تمام مناطق را پوشش ارتباطی دادیم و بعد از ظهر دوباره با هم سوار ماشین شدیم تا محور دیگری را شناسایی کنیم. کارهایمان را انجام دادیم و یک جا کف رودخانه که نزدیک مرز بود پیاده شدیم. در آنجا نزدیک من شد و گفت کار خیلی عقب است و فکر نمی‌‌کنم به عملیات برسیم.

پس از کمی گپ و گفت دوباره سوار ماشین شدیم. 70-80 متر جلو که رفتیم دقیقا همان جایی که ما ماشین‌مان را لب رودخانه پارک کرده بودیم یک خمپاره زدند. من چون رانندگی می‎کردم دقیقا متوجه نشدم خمپاره به کجا زده شد. آقا مهدی به من گفت آقا جواد دیدی خمپاره را کجا زدند؟ گفتم نه، گفت دقیقا سر جای ما زدند. یعنی اگر یک دقیقه یا چند ثانیه دیرتر حرکت کرده بودیم خمپاره به ماشین خورده بود.

 از عملیات خیبر هم خاطراتی برای‌ ما  نقل کنید.

از عملیات خیبر نیز این خاطره را به یاد دارم قبل از آنکه عملیات شروع شود یک شب شهید زین‌الدین بچه‌هایی که قرار بود در جزیره مجنون حضور داشته باشند را جمع کرد تا با آنها صحبت کند. ساعت 8-9 شب بود و در همان زمان از قرارگاه زنگ زدند. آقای غلامپور بود و گفت با فرمانده کار فوری دارد. با وجود آنکه گفتم در حال سخنرانی است؛ اما گفت حتما صدایش کنم.

من هم به ایشان خبر دادم و وقتی صحبت‌شان تمام شد شهید زین‌الدین گفت عملیات یک روز به تاخیر افتاد. شهید زین‌الدین همیشه در تمام عملیات‌ها از جمله عملیات خیبر جلوی خط بود تا اگر مشکلی پیش آید همان لحظه مطلع شود و آن را برطرف کند. در عملیات عراق دشمن، آتش بسیار سنگینی را بر روی خط می‌ریخت و فشار بسیاری می‌آورد.

با این حال شهید زین‌الدین در ابتدای خط حضور داشت و هدایت را بر عهده گرفته بود و تمام تلاش‎اش را می‌کرد تا کمک نیروها باشد. عراق دژ را شکافته و با گلوله توپ خط را باز کرده و آب را زیر بچه ها گرفته بود. در همان زمان شهید زین الدین در خط اول بود و با بچه‌های داخل خط، گونی‌های خاک را پر می‌کرد و می‌گذاشت جلوی مسیر آب تا آب وارد سنگرها نشود و نیرو را عقب براند.

با وجود تمام رشادت‌هایی که به خرج می‌داد اما خودش در این عملیات زمانی که به عقب برگشته بود با حیرت آمده بود تعریف می‌کرد که پسری حدود 14-15 ساله را پشت ضدهوایی دیده  که دل شیر داشته و با وجود هواپیماهای بسیاری از بالا سرش عبور می‌کردند و منطقه را به بمباران بسته بودند اما از جایش تکان نمی‌خورد و به شلیک دادن‌اش با رشادت تمام ادامه می‌داد.

از شهادت ایشان چگونه مطلع شدید و واکنش هایی که بعد از شنیدن این خبر از گوشه و کنار شاهد بودید به چه صورت بود؟

زمان شهادت مهدی زین‌الدین به ما گفتند که آماده شویم قرار است ما را به فرودگاه ارومیه ببرند. در آن زمان هیچ کدام نمی‌دانستیم چه اتفاقی رخ داده است. مسئولان شورای فرماندهی لشکر، سوار ماشین شدند و به فرودگاه ارومیه رفتند. آن زمان تصورمان بر این بود شاید خبر خاصی شده و می‌خواهند ما را سریع با هواپیما به جنوب ببرند. در آنجا گفتند مهدی زین‌الدین شهید شده و پیکرش را قرار است بیاورند که با هواپیما به تهران و سپس قم منتقل کنند.

تاکید شد تا قبل از آنکه پیکر شهید به مهرآباد برسد نباید کس دیگری از این قضیه مطلع شود تا خودمان جلسه بگذاریم و اعلام شود چه اتفاقی برای این دو برادر رخ داده است. در آن زمان من به یکی از نیروهای مخابراتی که در حال حاضر فوت کرده است و طبع شاعرانه‌ای داشت ماجرا را گفتم و از او خواستم با حفظ رازداری یک شعر آماده کند تا در مراسم ایشان آن شعر خوانده شود. ایشان هم شعر را آماده کرد و فردایش که در مقر جمع شدیم و گفتند چه اتفاقی رخ داده همه ناراحت شدند و فضای سنگینی بود. در همان زمان ایشان شعر را خواند و همه آن را خیلی دوست داشتند.

با توجه به آنکه فیلم سینمایی «مجنون» قرار است در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر رونمایی شود، نظرتان درباره ساخت فیلم‌هایی که به زندگی و معرفی این بزرگان دوران جنگ می پردازد چیست؟ آیا شما به عنوان فردی که این دوران را دیده اید ساخت چنین فیلم هایی را می‌پسندید؟

ساخت فیلم در وصف فرماندهان بزرگ جنگی بسیار ارزشمند است و مخاطب‌های بسیاری خواهد داشت. از این رو می‌تواند برای نسل امروز که از دوران جنگ و آن زمان‌ها فاصله گرفته است موثر باشد. از طریق نمایش چنین فیلم‌هایی می‌توان گفت جوان‌های آن دوران چه نیت پاکی داشتند و بدون آنکه برایشان دست آورد مادی داشته باشد با سن کم‌شان توانستند کارهای بزرگ انجام دهند.

جوانی که تنها 23 سال دارد و فرمانده یک لشکر است چقدر می‌تواند یک لشکر را به درستی مدیریت کند و همین موضوع می‌تواند درس بزرگی به جوان‌های امروز بدهد. جوان‌های امروز متوجه خواهند شد که آنها چه کسانی بودند، چه دیدگاه‌هایی داشتند و با چه توانایی‌ها توانستند خدمات بزرگی به انقلاب اسلامی و مردم ارزانی کنند. برای همین چه بهتر برای ساخت فیلم هایی که به نوعی تاریخ معاصر کشورمان را نیز روایت می کند به درستی تحقیق شود و اگر عینا همان اتفاقاتی که رخ داده را نیز به نمایش درآورند بدون هیچ کم و کاست و اغراقی می توانند نتایج بسیار بهتری را که تا به امروز به دست آورده اند به دست آورند.

منبع: فارس

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 + چهار =

دکمه بازگشت به بالا