نوسروده محمود ژولیده برای میلاد حضرت علیاکبر(ع)
محمود ژولیده شاعر آئینی برای میلاد حضرت علیاکبر(ع) شعر جدیدی سرود.
متن نوسروده محمود ژولیده شاعر آئینی برای میلاد حضرت علیاکبر(ع) به شرح زیر است:
هر دلی که طلبِ بادهی داور دارد
سوی میخانهی اُنسَش، قدمی بر دارد
دل ز مَستیِ سحر خسته نگردد
هرگز بادهی عشق، دمادم مِیِ نوبر دارد
حبِ محبوب، ز خواب و خورِ مجنون کاهد
چشمِ بیدار، ز لیلا خبر آخر دارد
ای خوش آن عاشقِ دیوانه که در وادیِ عشق
سر و سِری، سحری، با علی اکبر دارد
هر که شد طالبِ فيضِ همهی معصومین
چشمِ دل از علی اکبر، نتوان بر دارد
به جوانانِ بنی هاشمیان سرور اوست
پیروِ مکتبِ او مرشد و سرور دارد
کربلا قبله ی عشق است و علی قبله نما
این حسین است که در قافله رهبر دارد
صد پسر هم که بیایند، علی مینامد
به لبش نامِ علی را چه مکرر دارد
اُمِ لیلا پسر آورده، چه والا پسری
چه قد و قامتی آن سَروِ صنوبر دارد
صورت و سیرت و منطق، همه پیغمبری است
که حسین بن علی شبهِ پیمبر دارد
قد و قامت نبوی، هر قدمش فاطمی است
چه شباهاتِ عجیبی که به مادر دارد
خلقتش خیر کثیر است به زهرا سوگند
کوریِ چشمِ عدو، جلوه کوثر دارد
ز کرامات، کریم بن کریم بن کریم
خانه اَش پرچمِ افطار، به سر در دارد
لحنِ قرآن و اذانش، ز همه دل ببرد
صوتِ داودیِ او، نغمه دلبر دارد
سرِ هر زلفِ ز گیسوی پر از پیچ و خَمَش
خیلِ دل، بسته دخیل از رخِ انور دارد
شب نشینی، سرِ سجاده او تا سحر است
چشمِ بیدارِ به سجاد، برابر دارد
در صفِ کرب و بلا اوست بلاگردانی
که مواسات به اِبقای برادر دارد
نیست معصوم به ظاهر، ولی از اوج کمال
باطناً عصمتِ کامل، ز پیمبر دارد
ذوب در ذاتِ الهی، دلِ اقیانوسش
شوقِ رغبت به خداوند سراسر دارد
هر که در دایره عشق، علی اکبری است
عشق در اصل به یکتائیِ داور دارد
عقل مات است ز توصیفِ علومش که ز علم
از فحولِ فقها، موضعِ برتر دارد
اجتهادش ز حسین و حسن و فاطمه است
احتجاجش ز علی، علم ز داور دارد
نعرهی حیدری اَش در صفِ میدانِ جهاد
نالهی فاطمی اَش، نغمه مضطر دارد
همه شب چشم و چراغِ حرمِ آل الله
همه صبح آینه چهره صفدر دارد
روشنای حرم از روشنیِ دیده اوست
لیک بر گونه، نشانِ گلِ اَحمر دارد
چون به میدان برود، آینه قرآن آرند
نظرِ لطف، سوی عمه و خواهر دارد
چون به لشکر بزند، صف شکنان بگریزند
لافتی باز تجلیِ مقدر دارد
هيچ کس نیست حریفش ز یلانِ لشکر
یکتنه عزمِ هلاکِ همه لشکر دارد
مگر از سنگِ فریب آینه را خُرد کنند
ورنَه هر حمله، دمار از سپهی در آرد
اِرباً اِربا نشود جز به هجومی در حصر
لشکر کوفه دوصد نیزه و خنجر دارد
آن مبارک سرِ شهزاده اگر بشکافد
جگرِ شاهِ حرم نیز، ترک بر دارد
وای اگر عمه بیاید به سرِ بالینش
خنده بر گریه او کوفیِ کافر دارد
پیکرِ ریخته را چون به عبا جمع کند
تازه در بردنِ او مشکلِ دیگر دارد
کمرِ خم شده اَش را رمقی باقی نیست
زانویی نیست که دیگر قدمی بر دارد
منبع: فارس