بازخوانی یک مصاحبه قدیمی از بنان

غلامحسین بنان فعالیت موسیقی خود را این گونه آغاز کرد: یواشکی! خودش در این باره گفته است: «همیشه در خانواده ما از قدیم‌الایام موسیقی بود و مادرم در گوش من پیانو می‌زد. خواهرانم نیز شروع کردند به ساز زدن نزد مرتضی خان نی‌داوود. بعدا خودم علاقه پیدا کردم و رفتم پیش معلمان قدیمی. اول یواشکی می‌رفتم تا بعد که علنی شد.»

امروز هشتم اسفندماه سالروز درگذشت یکی از برجسته‌ترین اساتید آواز ایرانی است؛ فردی که به اصرار کلنکل وزیری خواننده شد و در حقیقت این وزیری بود که او را مجبور کرد تا به رادیو برود و در کنار خالقی کار کند تا طرز کار ارکسترهای کوچک و بزرگ را یاد بگیرد.

اکنون در سالروز فوت این بزرگمرد موسیقی ایرانی، نسخه مکتوب یک مصاحبه صوتی او را در سال ۱۳۵۳ که در سالگرد برنامه «گلها» ضبط شده است، منتشر می‌کنیم.

در ادامه می‌توانید این گفت‌وگو را بخوانید:

«بنده سال‌ها در رادیو کار می‌کردم و آن زمان هنوز گلها نبود. یکی از دوستان ما به نام آقای سلیمی که رئیس کتابخانه بانک ملی بود مجله‌ای به نام «جاویدان رنگارنگ» را تألیف می‌کرد که آقای داوود پیرنیا از آن ایده گرفتند و اقتباس کردند و بدین ترتیب در رادیو برنامه‌های گلهای رنگارنگ و گلهای جاویدان را پایه گذاری کردند.

روز اولی که شروع کردند، پس از شرح جزئیات برنامه به من گفتند که «آیا با من همکاری می‌کنی؟» که من هم گفتم «بله خیلی هم دوست دارم».

من مدتی در این برنامه تک و تنها بودم تا اینکه گفتم «آقای پیرنیا یک خواننده مرد دیگر نیز لازم است، مثلا آقای حسین قوامی خواننده خیلی خوبی است، بلد است و کار کرده. هم سن ماست یا شاید هم یکی دو سالی از من بزرگتر باشد.»

بعد هم خواننده زن نداشتند که خانم مرضیه را آوردند. بعد از خانم الهه و چند خانم دیگر هم آمدند و این برنامه شد برنامه گلها.

ـ شما می‌دانید چند تا برنامه گلها تا امروز ضبط شده است؟

تا امروز ۵۷۱ برنامه گلها ضبط شده است.

ـ به نظر خودتان چند تا از آنها را اجرا کرده‌اید؟

من دست کم ۳۵ تای آن را اجرا کرده‌ام و برخی هم که پاک شده‌اند.

ـ هم‌ دوره‌های شما که آواز می‌خواندند چه کسانی بودند؟

آقای ادیب خوانساری، آقای قوامی و اواخر هم آقای عبدالوهاب شهیدی. امروز هم همین‌هایی که می‌بینید می‌خوانند که تازه آمده‌اند.

ـ از خانم‌ها در آن زمان چه کسانی در اوج شهرت بودند؟

در رادیو اگر می‌خواستند از یک خواننده درجه یک زن نام ببرند خانم «دلکش» بود.

ـ در چه مکتبی تعلیم دیدید؟

من از اساتید قدیم نزد خیلی از آنها کار کردم. چندین معلم گردن کلفت قدیمی بودند که پیش آنها کار کردم. پدرم هم خود ذوق موسیقی داشت، صدای خوبی هم داشت منتهی چون شغل دولتی داشت هیچ‌وقت کارش را عرضه نمی‌کرد. تا بعد که آقای وزیری را دیدم و نزد آقای خالقی طرز خواندن در ارکسترهای بزرگ را یاد گرفتم و مدت‌ها در انجمن موسیقی ملی کنسرت می‌دادم؛ کنسرت‌های دولتی، بدون اینکه استفاده‌ای از پول کرده باشم. صرفا برای اینکه تجلیلی کرده باشم از اساتیدی مانند مهدی برکشلی (آهنگساز و نوازنده ویلن) و دکتر لقمان‌الدوله. این کار را تا زمان انقلاب ادامه دادم تا اینکه ما هم سنمان بالا رفت و دیگر فعالیت نکردیم.

ـ درباره جواد معروفی هم کمی صحبت می‌کنید؟

آقای جواد معروفی یکی از استادهای ارزنده مملکت ما است. آقای معروفی شاگرد آقای وزیری بود، اوایل ایشان فرنگی هم خیلی کار می‌کردند و استاد فرنگی داشت. اغراق نگویم چندین پیانوی دولت را خورد کرد تا شد جواد معروفی، بس که تمرین می‌کرد. الآن شاگردان خیلی خوبی دارد مثلا همین آقای انوشیروان روحانی که بهترین شاگرد او است. جواد معروفی آهنگ‌های خیلی خوبی دارد که خود من خیلی از آنها را خواندم. تنظیم‌های خیلی قشنگی هم دارند. ایشان در رادیو و گلها یک وزنه است.

ـ شما اولین برنامه در گلها را ضبط کردید. شعرش را به خاطر دارید؟

بله؛ شعری بود از حافظ که می‌گفت «بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم/ که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم».

ـ درباره نخستین همکاریتان با آقای صبا بگویید، در آهنگ «دیلمان»!

آواز دیلمان را در سال ۱۳۲۱ که از خوزستان آمدم ضبط کردم. در آن زمان در منزل یکی از دوستان به نام خان بابا خان سلطان نوری آقای صبا را دیدم که به دیدن این دوست ما آمده بود.

آقای صبا گفتند راستی در دیلمان جایی هست مابین رشت و مازندران که به آن قاسم آباد می‌گویند که آنجا یک آهنگ ساخته‌ام و می‌خواهم صدایی با تریوله و تحریر ریز داشته باشد. من به شوخی گفتم «بده نُتت را ببینم. یک خورده بزن.»

نواخت و من خواندم. گفت: «من دنبال همین صدا می‌گردم.»

البته «دیلمان» را برای فرد دیگر ساخته بود ولی من آن را خواندم. بعد پس از مدت‌ها که این صفحه پر شد، پس از فوت آقای صبا آقا، معروفی این قطعه را برای ارکستر تنظیم کرد و من آن را به یاد آقای صبا که بسیار برای این اثر زحمت کشیده بود، خواندم.»

منبع: ایسنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 + 13 =

دکمه بازگشت به بالا