«روزی روزگاری سمنگان» برگرفته از خاطرات پراکنده دوران قرنطینه است
نویسنده و بازیگر نمایش «روزی روزگاری سمنگان» گفت: در دوران کرونا و قرنطینه بر اساس خاطرات پراکندهای که ثبت کردهبودم داستانهای کوتاه کوتاه نوشتم. کارگردان این نمایش پس از شنیدنشان تشخیص داد که این شخصیتها و موقعیتها قابلیت نمایشنامه شدن را دارند.
نمایش روزی روزگاری سمنگان به کارگردانی محمودرضا رحیمی، اجرای خود را از ۲۵ بهمن در تالار چهارسو آغاز کرده است. نازنین گودرزیان، نویسنده و بازیگر نمایش «روزی روزگاری سمنگان» درباره ایده شکلگیری نمایش و جزییات نقش خودش صحبت کرد. مشروح این مصاحبه در ادامه آمده است.
درباره طرح اولیه نمایش روزی روزگاری سمنگان بگویید؟
من معمولا عادت به نوشتنِ روزانه دارم. هر خاطره ای، یادداشتی، بیرون ریزی احساسی، حتی فقط جملهای یا کلمهای را ثبت میکنم. در دوران کرونا و قرنطینه بر اساس خاطرات پراکنده ای که نوشته بودم فلش فیکشنها یا داستانهای کوتاه کوتاه نوشتم.
شبی آنها را برای محمودرضا رحیمی خواندم. پس از شنیدنشان پیشنهاد داد که این شخصیتها و موقعیتها قابلیت نمایشنامه شدن را دارند. من هم شروع کردم به نوشتن این نمایشنامه که در ابتدا نامش سمنگان بود و سپس به روزی روزگاری سمنگان تغییر یافت.
شخصیتها چقدر در دنیای واقعی و خاطراتتان نمود بیرونی و عینی داشته اند؟
این شخصیتها دقیقا چیزی نیست که در واقعیت وجود داشته است. من از هر شخصیت واقعی یک کد گرفتهام و با پردازش آن در تخیلم به چیزی رسیده ام که حالا در نمایشنامه و روی صحنه وجود دارد. در واقع آنچه شما میخوانید یا روی صحنه میبینید بیشتر از آنکه واقعیت باشد نتیجه تخیل من است. شاید حتی دو یا سه شخصیت را در هم ادغام کرده و در یک نفر آوردهام. یا فقط بر اساس یک ویژگی در یک نفر تصمیم به خلق یکی از شخصیتها گرفتهام.
به عنوان نویسنده برای دراماتیزه کردن رویداد از چه ویژگی هایی بهره بردید؟
برای یک درام نیاز به شخصیت، وضعیت و موقعیت داریم. این نمایشنامه در واقع موقعیت محور است و قهرمان ندارد. تمام شخصیت ها هم عرض هستند و داستانها به پایان نمی رسند و شاید حتی بشود گفت ضد داستان است. ما با بهره گیری از حضور عناصری همچون موسیقی کار را اپیزودیک کردیم.
چرا تصمیم گرفتید به جای یک خط داستانی متداول، نمایش را با بازگشت به گذشته روایت کنید؟
این یک طرح اجرایی بود که ما در نوشتن نمایشنامه لحاظ کردیم. کار از یک جمعه شروع میشود. یک هفته به عقب میرود. اتفاقات یک محله و روابط بین آدمهایش را در تمام روزهای هفته میبینیم و دوباره به همان جمعه برمیگردیم. حادثه اتفاق میافتد و کار تمام میشود. در واقع این کار فلاش بک نیست. روزها و هفتهها به عقب می روند؛ اما زمان جلو می رود. این همان طور که اشاره کردم طرح اجرایی محمودرضا رحیمی به عنوان نویسنده و کارگردان بود که به پیشنهاد ایشان در متن هم آورده شد.
کمی هم از نقش پروانه و دلایلی که این نقش را برای بازی انتخاب کردید، بگویید.
وقتی متن را می نوشتم تصمیمی برای بازی در این کار نداشتم. وقتی محمودرضا رحیمی تصمیم گرفت این متن را کار کند و در حال انتخاب گروه بازیگران بود از من خواست که پروانه را خودم بازی کنم. البته باید بگویم که اگر قرار بود خودم هم انتخاب کنم قطعا پروانه را انتخاب میکردم. چون به نظرم بسیار شخصیت جذابی است و جای کار دارد.
برای بازی در نقش پروانه با چه چالش هایی مواجه بودید؟
مهم ترین چالش من نوع بازیای بود که مدنظر کارگردان و برای من سخت بود. پر توان، نفس گیر، پر سرعت اما سرد. کسی که مُرده اما زندگی را بازی می کند. سخت بود. هنوز هم گمان میکنم به صد در صد آنچه ایشان خواسته است نرسیدم. هر چند تماشاگران لطف دارند و راضی هستند.
پیش از این نیز تجربه حضور روی صحنه تئاتر را داشته اید؟
من از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۳ در چندین کار گروه نمایش بازی کرده ام همچنین تجربه بازی در گروه مرحوم رضا ژیان و بانو منیژه محامدی را دارم. البته خیلی خود خواسته ۱۹ سال بازیگری را کنار گذاشتم و حالا دوباره برگشتم.
منبع: ایرنا