اگر «محمد خزاعی» نبود…
تاکنون بیشتر نقدهایی که به مدیر و تیممدیریتی سازمان سینمایی صورت گرفته، ناشی از سلیقهها بوده. یعنی سلیقه من کارشناس، من خبرنگار، من منتقد یا من سینماگر با خزاعی در مواردی همسو نیست. اما آیا از خود پرسیدهایم اگر بهجای محمد خزاعی، مدیر دیگری از طیف نزدیک به دولت یا مجلس بر این مسند مینشست، چه اتفاقی رخ میداد؟
مطمئنا در این نقطه، تحلیلها میگوید خزاعی به عنوان یک سینماگر، تا همین جای کار مانع رقم خوردن اتفاقاتی شده که در نهایت به ضرر سینما و اهالی آن تمام میشود…
محمد خزاعی؛ نزدیک به ۳ سال است که سکان سینمای ایران در دستان اوست، مدیریت در دریای متلاطم و طوفانی سینمای ایران و مواجهه با بحرانهای مضاعف و پیچیدگیهای صنفی و حتی سیاسی عدیدهای که در خود پنهان دارد توانی بالاتر از استانداردهای تعریف شده در علم مدیریت فرهنگی میخواست و مدیر نسبتا جوان امروز سینما سعی بر این داشته تا کشتی سینما را به ساحل امنی هدایت کند.
روزهای آغازین کار او در سازمان سینمایی از پرمخاطره ترین دوران تاریخ سینمای ایران بود! کابوس بیم و مرگ ویروس کرونا آن روزها سینمای ایران را مانند بخشهای دیگر جامعه درگیر تلاشی نا امیدانه صرفا برای بقا کرده بود، و حرف از رونق سینما خنده دار بود. نه از سینماگر و نه از خانه سینما کاری بر نمیآمد و این کار را برای خزاعی سختتر میکرد.
خزاعی در بعد رسانهای، هنری و سینمایی به عنوان یک چهره مطرح بود اما در بعد مدیریتی کار بسیار حساسی پیش رو داشت. او تلاش کرد با جدیانگاری و عملیاتی شدن سالنسازی و نوسازی ناوگان اکران سینما را از دوران سرد و وحشت کرونا به قله رکورد شکنیهای پیاپی برساند و سالنهای مدرنی که در این سه سال به چرخه اکران اضافه شدند، چشمگیرند.
از دیگر مصائب و مشکلات سینما در زمان ورود خزاعی به مدیریت این عرصه اختلافات داخلی فراوان و بیسابقه بود اختلافاتی که با وجود تدابیر فراوان در جهت رفع و آرامش هنوز هم به مرحله امن و آسایش نرسیده است.
بودجه سینما از مشکلات عیان اما کمتر به جزئیات آن پرداخته شده است، وتقعیت این است که بودجه سازمان سینمایی خیلی جدی نیست و یکی از دلایل عدم تحقق برنامهها و ایدههای سازنده همین بودجه اندک است.
تصمیمگیری برای انبوهی از فیلمهای پشت خط اکران مانده و تلاش برای رفع توقیف برخی آثار توقیف شده از گذشته تا کنون که هر کدام به دلایلی خاص در آرشیو سازمان سینمایی خاک میخوردند نیز از جمله سختیهای رییس وارد شده به سازمان سینمایی بود که در این موارد هم رایزنیهای فراوان به نفع سینما و برنامه ریزی های مدون اقدامات مناسبی صورت گرفت و شاید اگر مدیری غیر از خزاعی [بخوانید یک مدیر سیاسی و غیرفرهنگی/ سینمایی] جای خزاعی بود، مشخص نبود آیا گرههای کور سینما، کورتر میشوند یا…؟
آنچه عیان است با افزایش سالنها، استقبال مخاطبان از فیلمهای روی پرده نیز بیشتر شد، به طوری که با وجود تلاش عجیب و احساسی مخالفان خزاعی برای مقابله با حقیقت فروش فیلمهای موفق اکران در این سه سال، رقم فروشها رویایی و فاصله شکسته شدن رکوردها روز به روز شد… آمار فروش ۱۴۰۲ از هزار و ۲۰۰ میلیارد گذشت و رکوردهای ثبت شده برای اکران نوروز ۱۴۰۳ هنوز به شروع سال بعد نرسیده دست نیافتنی بهنظر میرسند.
واقعیت این است که سینمای ایران با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور نیاز به یک چهره مقاوم در برابر ضربهها و آسیبهای خودی و غیر خودی دارد، اهالی سینمای کشور از محمد خزاعی پیشینهای مثبت را به خاطر میآورند. چه با یادآوری خاطرات خوش دبیری و مدیریت جشنواره فیلم فجر۱۳۹۰ و چه با تلاشهایی که در این دو ساله اخیر به نفع جریانهای سینمایی کرده است.
بدون شک، او تلاش کرده بی توجه به همه نوشتههای اینستاگرامی و نقدهایی که با هدف تخریب یک جریان یا یک طیف، او را هدف گرفتهاند، جزو مدیران سینمایی باشد که در تثبیت و ارتقای سینمای پس از انقلاب نقش داشتهاند. او تلاش کرده تا در اندازه خود و با شرایط موجود، فصل تازهای را برای سینما در حوزههای اقتصاد، زیرساخت، احیای ظرفیتهای بومی و استانی، دیپلماسی عمومی و اعتلای جایگاه «گفتمان و مسئله سینما» در «نظام مسائل» کشور رقم بزند.
آنها که با عینک تحلیل تاریخ به وقایع مینگرند، نه تنها محمد خزاعی تهیهکننده سینمای ایران را بر مسند مدیریت سینمای ایران، ناموفق نمیدانند، بلکه به دلیل وقوف بر این که شرایط چیست و مدیریت صحیح کدام است، میتوانند او را حتی چهره سال فرهنگ و هنر در سال گذشته بدانند و چرا که نه؟
کافیست کمی به گذشتهها رجوع کنیم و یا چند نفر دیگر را به طور ذهنی جای او قرار دهیم؛ خزاعی در مقایسه با بسیاری از همقطاران حوزه فرهنگ، چند سرو گردن، تاثیرگذارتر و جریان سازتر است.
منبع: صبا