نکته مثبت «موهبت» این است که دست به دامن مثبتگرایی بیهوده نمیشود
مسعودی مطرح کرد؛
مترجم کتاب «موهبت» میگوید جذابیت این اثر در این است که خلاف کتابهای انگیزشی، رنج را انکار نمیکند و دست به دامن مثبتگرایی بیهوده نمیشود و کمک میکند مخاطب به پذیرش رنج برسد.
کتاب «موهبت» نوشته ادیت اِگر به تازگی با ترجمه آرتمیس مسعودی توسط نشر آموت به چاپ ششم رسیده است. این کتاب روایتی از پذیرش رنج و مقابله با آن است.
ادیت اگر نویسنده اینکتاب در نوجوانی همراه خانوادهاش به اردوگاه آشویتس نازیها فرستاده میشود و با وجود تمام وقایع و تجربههای طاقتفرسا از هولوکاست، جان سالم به در میببرد اما حتی پس از دریافت مدرک دکترای روانشناسی، چند دهه از عمرش را به پنهان کردن گذشته، خودداری از یادآوری وقایع و احساس گناه یک بازمانده میگذراند. تا اینکه سی و پنج سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، به آشویتس باز میگردد.
نویسنده اثر پیشرو، پس از بهبودی، سالهاست به سربازان، پرسنل ارتش، افرادی که دچار آسیب فیزیکی روانی شدهاند و کسانی که به اختلال اضطراب پس از سانحه دچارند، مشاوره میدهد و به آنها میآموزد که چگونه تسکین و بهبود یابند.
آرتیمس مسعودی مترجم «موهبت» درباره اینکتاب گفت: ادیت اِگر ۱۸ ماه در اردوگاه آشویتس بوده و از ۱۶ سالگی وارد این اردوگاه میشود، که در همان روز اول پدر و مادرش در اتاق گاز کشته میشوند اما او مدت زیادی آنجا میماند. کابوسی که در آنجا تجربه کرده، ایده نگارش این کتاب را به او داده است؛ به خصوص اینکه بعد از گرفتن دکترای روانشناسی متوجه میشود که آسیب گذشته برایش حل نشده و دوباره به اردوگاه بر میگردد و از تجربیاتش میگوید.
وی درباره دلیل ترجمه این کتاب گفت: کتاب تماماً عملی است. راهکارهایی که میدهد عملی است، رنج را انکار نمیکند و میگوید رنج هست. نویسنده در این کتاب میگوید من نمیتوانم بگویم رنج حتماً یک علت و حکمتی دارد اما ما میتوانیم انتخاب کنیم که به آن به عنوان یک موهبت نگاه کنیم. بخش زیادی از کتاب تجربیاتی است که ادیت اِگر با مراجعانش دارد و در اتاق مشاوره یک سری راهکارها ارائه میدهد و نتیجه را در کتاب بیان میکند.
اینمترجم در ادامه درباره نقطه عطف کتاب گفت: برای من، جذابیت کتاب «موهبت» در این بود که خلاف کتابهای انگیزشی، رنج را انکار نمیکند و دست به دامن مثبت گرایی بیهوده نمیشود و کمک میکند مخاطب به پذیرش رنج برسد. نویسنده در این کتاب ۹ زندان را برای خواننده معرفی میکند که آنها را در ذهن خودمان ساختیم و یکی یکی میگوید که کلید این زندانها در جیب خودمان است. مقصود نویسنده از بیان چنین مبحثی این است که خواننده با خواندن این کتاب میتواند با واقعیت زندگی رو به رو شود و باری از روی دوش خود بردارد. برای مثال میگوید در اردوگاه آشویتس دارو ضد افسردگی وجود نداشت و ما باید در ذهنمان با خودمان خلوت میکردیم تا بتوانیم فضا و مشکلات را تحمل کنیم. در بخش دیگری هم میگوید روزی که به اردوگاه وارد شدند مادرش به او گفته کسی نمیتواند آنچه در ذهن داری را از تو بگیرد.
مسعودی در پایان درباره آثار جدید و پیشروی خود گفت: به تازگی یکی از کارهایم مجوز گرفته که چند اصلاحیه داشت و به دنبال رفع آنها هستم. پیش از این هم ترجمه رمانی را شروع کرده بودم که مشابه کتاب «جایی که خرچنگها آواز می خوانند» است و خواننده میتواند آن را به لحاظ بیان تلاش و تنهایی با این کتاب مقایسه کند؛ هر دو کتاب توسط نشر آموت روانه بازار نشر خواهند شد. رمان دیگری هم با ژانر چند گانه دارم که روایت زندگی خانوادهای است که اعضایش دچار بلایای طبیعی، ورشکستگی و آوارگی میشوند.
منبع: مهر