قدرت گفتمانی باید واقعیت موجود را به واقعیت آرمانی نزدیک کند

قدرت گفتمانی، زمانی به مرحله هژمونیک می رسد که هر یک از نقشه های معنایی توانسته باشند که «واقعیت موجود» را به «واقعیت آرمانی» نزدیک کنند.

حسن بشیر استاد رسانه و ارتباطات یادداشتی با عنوان «کشمکش گفتمانی و مناظرات اخیر» نوشته که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

مشروح این یادداشت به این ترتیب است؛

یکی از مباحث مهمی که در حوزه تحلیل گفتمان است، به قول پشو، اندیشمند فرانسوی «کشمکش گفتمانی» است. مقصود از این مفهوم، کشمکش های دائمی گفتمان ها با همدیگر است. هر گفتمانی به دلیل هویت و ماهیت وجودی و رویکردی آن، با گفتمان هایی که در همان حوزه یا موضوع هستند، دعوا، مرافعه و کشمکش دارند.

معنای حقیقی کشمکش در اینجا واقعا چیست؟ اصلا مگر گفتمان ها می توانند دعوا و کشمکش کنند؟ معمولا کسانی که مدافع یا مخالف گفتمان هستند می توانند با همدیگر دعوا کنند. بنابراین، “کشمکش گفتمانی” به چه معنا است.

گفتمان ها، همانند ارتباطات بین فرهنگی (Cross-cultural Communication) که تاثیر، تعامل و تبادل بین فرهنگ ها و نه افراد فرهنگ‌ها است، گفتمان ها نیز با همدیگر در تعامل یا تنافر، یا تاثیرگذاشتن، یا متاثر شدن، یا مبارزه و یا همزیستی با همدیگر هستند. این تاثیر و تأثر یا تبادل طرفینی، می تواند در جهت «تقویت گفتمانی» یا «تعارض گفتمانی» حرکت کند.

در اینجا تعارض و کشمکش گفتمانی مورد توجه است. اگر چه در هر دو وجه «تقویت گفتمانی» یا «تعارض گفتمانی» مفاهیم مشترک وجود دارد. در حقیقت، در هر دو وجه گفتمانی، دالها با همدیگر در جهت تقویت یا تخریب و تعارض در جنگ و کشمکش هستند.

دال‌های یک گفتمان، اساس و ماهیت گفتمانی را تشکیل می دهند. گفتمان ها با دالهای اساسی و مرکزی خود موجودیت پیدا می کنند. اینکه چگونه عناصر و دالهای شناور را بکار می گیرند، امر مهمی است اما در اینجا به اندازه دالهای مرکزی نقش اساسی ندارند. می توانند توجیه کننده یا توضیح دهنده یا جهت دهنده گفتمان باشد اما آنچه که مهم است «دال‌های مرکزی» است.

گفتمان ها حتی آنهایی که در یک حوزه یا موضوع خاص هستند، می توانند به دلیل شیوه مفصل بندی دالهای اساسی و دالهای شناور و بکارگیری عناصر در “وقته” خاص خود، با همدیگر متفاوت باشند. در این حالت نیز گفتمانی که مدعی “قدرت معنایی” بیشتر است، تلاش می کند که به شیوه مسالمت آمیز گفتمان دیگر را به حاشیه براند تا خود جایگزین آن شود. این حرکت، می تواند تکمیل کننده گفتمان ضعیفتر در همان حوزه یا موضوع باشد، اما به هر حال این «حرکت جابجایی» الزاماً ایجاد می شود تا گفتمانی که به مرحله هژمونیک می رسد، به حیات خود ادامه دهد.

اگر گفتمانی با گفتمان دیگر حتی در یک حوزه یا موضوع خاص باشد ولی، جهت گیری، رویکرد، و ساخت معنایی آنها متفاوت باشد، اگر چه برخی از دالهای مشترک را بکار می گیرند، ولی هر یک به صورت «خشن»، «دفاعی» و «هجومی» مایلند که رقیب را به حاشیه رانده و جانشین آن گردند. این حرکت دال‌ها، بخوبی در این کشمکش ها نشان داده می شوند. دالهایی که خصوصیت ذاتی آنها، معنایی است که با گفتمان های دیگر مفصل بندی شده و پیوند اساسی پیدا کرده است و تداعی آنها با بینامتنیت بخوبی مورد تصور می باشد.

در مناظره دوم جلیلی با پزشکیان در دور دوم انتخابات، کشمکش های گفتمانی بخوبی بازنمایی شده بودند. دال‌های بکار گرفته شده، مفصل بندی ها با دولت ها و رویکردهای دیگر، پیوندسازی میان گفته های افراد وابسته به هر دو طرف بیانگر، اوج کشمکش گفتمانی است.

‌جلیلی در راستای مفصل بندی خود با رئیسی، در تلاش بود که دالهای، خلوص، خدمت، تقوا، ساده زیستی، دیانت، مردمی بودن و غیره را به عنوان شبکه معنایی گفتمانی خود صورت بندی کند.

در مقابل، پزشکیان در صدد بود که با خواندن متونی از نهج البلاغه، دینداری خود را بیشتر ثابت کند. گویی نوعی از «تردید گفتمانی» در اینجا حاکم است که با مفصل بندی با نهج البلاغه، می تواند هژمونی معنایی را بازسازی کند. در همین راستا «گفتمان نقد» و تولید «ادبیات نقادانه» به عنوان «مرکزیت گفتمانی» را مورد توجه قرار می داد تا بتواند منتقدان و معارضان در نظام را وارد «حوزه گفتمانی» خود کند.

جلیلی با اتخاذ شیوه «گفتمان تهاجمی» که در مناظرات قبلی وی کمتر دیده می شد، در تلاش بود که «صحنه گفتمانی» را تغییر و به جای «انتقاد» به «نقد گفتمانی» بپردازد.

به عبارت دیگر، وی تلاش می کرد که در هر حوزه ای از گفتمان رقیب، ایجاد اختلال و تزلزل کرده و «تضعیف گفتمانی» را مورد توجه و تاکید قرار دهد تا بتواند با تزریق دال‌های خود که بر مبنای برنامه ریزی های مختلف صورت گرفته بود «غلبه گفتمانی» را برای خود محقق سازد.

هر دو کاندیدا، در تلاش بودند که گفتمان خود را بر گفتمان دیگری هژمونیک کرده و آن را به حاشیه برانند. کشمکش گفتمانی، در این مواقع، اگر چه به مخاطب نگاه می کند، اما در اینجا بیشتر از آنکه به طرف مخاطب توجه شود، تلاش می شد در مقابل همدیگر باشند و به همدیگر چشم بدوزند، در تلاش بودند که از همدیگر فهمی جدید برای حمله و کشمکش داشته باشند، اگر چه هدف آنها آن جذب مخاطب به گفتمان خود بودند.

در اینجا است که خوانند و مخاطب، در میان این کشمکش ها، باید «قرائت منصفانه» و «سواد گفتمانی» کافی داشته باشد. اینکه کشمکش های گفتمانی، نشان دهنده تفاوت گفتمانی است، امری بدیهی است، اما آنچه که در نهایت به عنوان “نقشه معنایی” از دو گفتمان در ذهن مخاطب می ماند، «شیوه های مفصل بندی» و «روش‌های بینامتنیتی» است که رقیبان دو گفتمان از خود نشان داده اند.

قدرت گفتمانی، زمانی به مرحله هژمونیک می رسد که هر یک از نقشه های معنایی توانسته باشند که «واقعیت موجود» را به «واقعیت آرمانی» نزدیک کنند و شرایط جدیدی را با منطق همه فهم و فراگیر تولید کنند. گفتمانی که در واقعیت موجود، چه گذشته و چه حال، می ماند نمی تواند منعکس کننده برنامه آینده باشد و به همان اندازه واقعیت آرمانی اگر نتواند گذشته و حال را به خدمت برنامه آینده در آورد نمی تواند زمینه ساز گفتمان هژمونیک شود.

منبع: مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + 9 =

دکمه بازگشت به بالا