به‌پا خاستن «دود» خوسه اوبِخرِو در کتابفروشی‌ها

توسط نشر افق انجام شد؛

رمان «دود» نوشته خوسه اوبِخِرو با ترجمه آرمان امین توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان «دود» نوشته خوسه اوبِخِرو به‌تازگی با ترجمه آرمان امین توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است.

خوسه اوبِخِرو نویسنده اسپانیایی این‌کتاب متولد سال ۱۹۵۸ در مادرید است و در دانشگاه در رشته‌های تاریخ و جغرافیا تحصیل کرد و سپس به دانشگاه مصرشناسی در شهر بن رفت. او سال۱۹۸۸ به بروکسل رفته و تا سال ۲۰۰۱ به‌عنوان مترجم برای اتحادیه اروپا کار کرد. اوبِخِرو در حال حاضر مقیم مادرید است و به‌عنوان شاعر شناخته می‌شود. وی ۱۰ رمان، تعدادی نمایشنامه، داستان کوتاه و مقاله در کارنامه دارد و رمان «دود» را سال ۲۰۲۱ منتشر کرده است.

رمان «دود» درباره ترس از آخرالزمان و دشمنی به نام طبیعت است و قصه‌اش درباره زنی و کودکی و گربه‌ای است که در جنگل در کلبه‌ای زهواردررفته زندگی می‌کنند. زنْ مادرِ کودک نیست و ارتباطی میان آن‌ها وجود ندارد. در فضاسازی داستان هم، جهان نابود شده و همه‌چیز خشن و بی‌رحم و غریب است. در این‌شرایط، کسی به دیگری رحم نمی‌کند و زنده ماندن به آزمونی روزمره تبدیل شده است. زن و کودک باید مقابل عوامل بیرونی، طبیعتِ خشن یا انسان‌های سودجو و هراسان، هرچه باشند، طاقت بیاورند.

در این‌داستان، مردی هم وجود دارد که به جمع زن و کودک و گربه سر می‌زند و برای آن‌ها آذوقه می‌آورد. مرد در یکی از این‌دیدارها، مادری را به کلبه می‌آورد که در آرزوی غذاست و از ترس مرگ نوزادش در ترس و هراس به سر می‌برد. در ادامه داستان، یک‌بار هم مردی متجاز و تبهکار به کلبه سر می‌زند و در تفاوت بین ملاقات‌کنندگان، فقط زنده‌ماندن و غریزه بقاست که مهم است.

در داستان «دود»، دوردست‌هایی وجود دارد که به نظر می‌رسد در آن‌جا، تلاطم عجیبی در جریان است و تهدید همین‌تلاطم، بزرگ‌تر از ساکنان کلبه متروک جنگلی است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

دو روز و یک شب است یک‌بند باران می‌بارد. باران می‌بارد و معدود میوه‌ها و توت‌هایی که روی درخت‌ها و بوته‌ها مانده‌اند می‌گندند. جاده‌ها و حال‌وهوای همه‌چیز باتلاقی می‌شود. تخته‌های ایوان دارند فرو می‌ریزند. باران می‌بارد و زمان نیز طغیان می‌کند، آرام می‌گیرد، راکد می‌شود.

در کلبه می‌مانیم و خوشحالم که هیزم به اندازه کافی کنار بخاری گذاشته‌ام، چون باید پیش‌آمدگی لبه آلونک را با خودش برد و وقتی هم برای تعمیرش نداشتم. دما چند درجه آمده پایین، مخصوصا شب‌ها. بچه در روشن‌کردن آتش خبره شده، اگرچه مثل تمام کارهای دیگر خیلی آرام انجامش می‌دهد. ترکه‌ها را یکی‌یکی اضافه می‌کند، هرگز دو تا هم‌زمان نمی‌گذارد، ابتدا نازک‌ترین‌ها را انتخاب می‌کند، سپس آن‌هایی که کمی ضخیم‌ترند، و بعد بقیه به ترتیب اندازه. گاهی با سرِ یک‌وری شروع می‌کند به مقایسه‌کردن تا تصمیم بگیرد هرکدام از ترکه‌ها مربوط به کدام دسته است. ساختارهای فلس‌مانندی روی هم سوار می‌کند که وقتی شروع به سوختن می‌کنند فرو نریزند. بادکش بخاری را طوری با جیره‌بندی هوا مدیریت می‌کند که انگار مشغول یک آزمایش علمی است. گاهی از طولانی‌شدن روشن‌شدن آتش کلافه می‌شوم، اما روزها طولانی و بیهوده‌اند، مخصوصا وقتی از کلبه نمی‌رویم بیرون، برای همین به او اجازه می‌دهم تا جایی که دلش می‌خواهد کشش بدهد.

این‌کتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۹۵ هزار تومان منتشر شده است.

منبع: مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × سه =

دکمه بازگشت به بالا