شدیدا خسته شدم/ «سینمای کودک» را کم کم باید سقط کرد!
کارگردان «سفر پرماجرا»:
حجتالله سیفی کارگردان سینما گفت: حال حاضر درحال مجوز گرفتن برای پخش آگهی «سفر پرماجرا» هستم و معتقدم بهترین کار سقط سینمای کودک است.
حجتالله آقای سیفی کارگردان فیلم سینمایی «سفر پر ماجرا» بیان کرد: فیلم سینمایی «سفر پرماجرا» همانطور که از اسمش مشخص است پر ماجرا و با مسما است. این فیلم از ابتدا تا اکران پر ما جرا است؛ از مجوز گرفتن کار تا اینکه به سینما برسد و بخواهد برایش تبلیغ شود ماجراها دارد. همچنین حال حاضر درحال مجوز گرفتن برای پخش آگهی سفر پرماجرا هستم و میگویند از این خان به آن خان برو تا بلکه آگهی شما در تلویزیون پخش شود.
وی ادامه داد: «سفر پرماجرا» سفری پرماجرا برای بچهها در نقاط مختلف ایران است، این فیلم در مکانهای مختلف ایران فیلمبرداری شده است و کمترین فیلمی را میتوانید پیدا کنید که خانوادکی باشد و به این شکل بتواند محلهای دیدنی و توریستی و زیبای ایران را به این شکل به تصویر بکشد. فقط تولید «سفر پرماجرا» دو سال و ویژوال آن یک سال طول کشید. البته اکنون سیستمهایی که هست کار را ساده کرده است آن زمان امکانات امروزی برایمان وجود نداشت و چون تکنولوژی هر لحظه درحال به روز شدن است، آن زمان تجهیزات به این شکل نبود و «سفر پرماجرا» با امکانات همان زمان ساخته شد.
بهترین کار سقط سینمای کودک است
کارگردان فیلم سینمایی «سفر پر ماجرا» گفت: ما تلاش کردیم تا یک کار خوب تولید کنیم و یک تجربهای شود که من کارهای بعدی ام را بسازم اما متاسفانه این امکان فراهم نشد تا از تجربه دوساله خود بتوانم دو سال دیگر بهره بگیرم. زیرا شدیدا خسته شدم به طوریکه میگویم کار کودک چیست و باید سینمای کودک را سقط کرد. در جامعه ایرانی بهترین کار سقط سینمای کودک است؛ زیرا وقتی که میخواهی چنین اثر کودکی را به دنیا بیاوری، باید پابه پای او راه بروی، در آینده آن را زن بدی و دیگر ماجراها دارد، پس بهتر است آن را سقط کنی و بهتر است کلا نباشد. همچنین اگر شما نویسنده باشید و به شخصیتهای داستان خود فکر کنید دیوانه میشوید، چون شخصیت داستانهایتان را از خود جامعه میگیرید و وقتی میبینید به جای آن آدمها زندگی میکنید دیوانه میشوید. پس بنابراین سینمای کودک را کم کم باید سقط کرد، گذاشت کنار و باید به سراغ واردات ذهنی رفت. واردات ذهنی یعنی فیلم های طنز. فیلمهایی بسازیم که مخاطب بخندند و همه شاد باشند. حتی کودکها.
زمانی کتاب و سینما گروه بندی داشت
وی در پاسخ به اینکه فیلمهای روی پرده مناسب کودک نیست بیان کرد: اصلا مهم نیست، زیرا اعضای خانواده درکنار یکدیگر فیلم نگاه میکنند و میخندند. زمانی کتابها گروه بندی بود، سینما هم به همین شکل اما امروز رتبه بندی از بین رفته است و هرکسی یک تلویزیون، کتاب، رسانه شخصی دارد و همه با هم یکی شدهاند. بچه باید یک تلفن همراه داشته باشد تا وقتی مادرش با او تماس گرفت بتواند بگوید در چه شرایط و مکانی قرار دارد. نباید گوشی هوشمند داشته باشد که تصویری غیر از آن ببیند و بلکه باید ارتباط سمعی و پیامی خوب همراه با اطلاع رسانی داشته باشند، اما حال حاضر اینگونه نیست.
وی ادامهداد: با این کارها بعد میگوییم ای وای چاقو در دست بچه است، خب خودتان چاقو به دست بچه دادید. وقتی خودتان چاقو بهدست بچه میدهید آن هم آگاهی کافی از آن ندارد و دست خود را میبرد. شما بچه را کنار آتش بگذارید، بچه کنار آتش راه میرود و دست خود را به آن میزند. پس موبایل هم همینطور هست، موبایل یک ابزار خطرناک و برای کودک ناشناخته اما شناخت او یک سرگرم کننده است درجایی که با یک دکمه آن را به جای دیگری منتقل میکند. درهرحال کودک بلوغ پیدا میکند اما بلوغ آن باید آگاهی بخش باشد. اگر بلوغ آگاهی بخش باشد در جایگاه خود و در طبقات پله خود آهسته و یکی یکی پلهها را طی میکند. بنابراین هر سخن جایی و هرنکته مکانی دارد، هر جایی نباید هرکاری کرد و هرجایی نباید هر سخنی را گفت و نباید هرجا هرچیزی را نباید دید.
فیلمبرداری «سفر پر ماجرا» در نه شهر ایران انجام شد
وی درباره نحوه انتخاب بازیگران این فیلمگفت: بازیگرانی که انتخاب کردم بر اساس صدا و آناتومی نیازی که داشتم بود، زیرا نقشهای طولانی مدتی ندارند و نقشهای من متعلق به کوتاه قامتان بود من باید در کنار آن ها چهرههایی را انتخاب مکردیم که به آن گریم بخورد. اگر سر در سینما را دیده باشید چهره شاهرخ شاهی انگار یک پادشاه ایرانی است و به دنبال این بودم که آن چهره ها را پیدا کنم. لذا با این تناسب این عزیزان انتخاب شدند. لذا ماجرای این فیلم بر اساس سفری بود که این عزیزان داشتند و با برخودهای خود مسیر را طی کردند.
حجتالله سیفی تصریح کرد: مکان فیلمبرداری هشت الی نه شهر ایران بود. از شمال، مازندران، ساری، کرج، جاده چالوس، سمنان، شهمیرزاد، همدان، قشم، لوکیشنهای استودیویی.
وی درباره اسم سفر پرماجرا توضیح داد: خواستیم یک اسمی بگذاریم که بچهها بدانند با این فیلم باید به سفر بروند. درهرحال اسمی باشد که بچهها آن را دوست داشته باشند.
همه روزهای فیلمبرداری برایم جالب بود
این کارگردان درباره روزهای تصویربرداری این فیلم گفت: همه روزهای فیلمبرداری برایم جالب بود؛ زیرا هرکجا که میرفتیم یک حادثهای برایمان به وجود میآمد و شما وقتی در یک خانه مینشینید یک اتفاق برایتان میافتد و وقتی جابهجا میشوید اتفاقات دیگری رخ میدهد. مخصوصا اینکه سفر داشته باشید. در هر شهر بروید یک اتفاقی هست و سر فیلم بروید یک اتفاق دیگر. از سختیکهای کار بادیم بگویم بازیگر هر شهری که میرود آمپول ضد هاری بزند، فردی بیمار میشود، یا یک نفر دریا زده میشود خلاصه اتفاقات پشت هم میتواند پشت صحنه را هیجان انگیز کند. اتفاقاتی که میافتد هیجان را مضاعف میکند. درهرحال فیلمهای اینطور حادثهای و سفرها گونهای است که حادثه در دل آن ایجاد میشود.
وی درباره خسته شدن خود از کار سینمایی سفرپرماجرا گفت؛ من خسته نشدم، بچهها را دوست دارم و عشاق بچهها هستم ولی باید سینمای کودک سقط شود و دیگر نمیتوان برای کودک فیلم ساخت. چون هیچکس نمیخواهد کار انجام شود و هرکس که میگوید الکی میگوید، هرکدام از مدیران که چیزی میگویند الکی حرف میزنند و شعار میدهند. میگویند فلان کار را انجام دهیم و بعد میگویند درحال تولید خانه ۵۰ متری هستم. خب باید بگویم …
منبع: سینماپرس