شلیک به «گیج‌گاه»

از «فیلمفارسی» تا «فیلمفرسایی»

عادل تبریزی سازنده‌ فیلم «مفت‌بر»، پیش‌تر فیلم «گیج‌گاه» را کارگردانی کرده که در آن، رگه‌هایی از اعتنا به ساختار روایت در گونه‌ی کمدی و مهم‌تر از آن، «توجه» و حتی «احترام» به زبان و ادب و هویت فارسی به چشم می‌خورد…

شهاب شهرزاد منتقد فیلم، کارشناس سینما و برنامه‌ساز در یادداشتی درباره فیلم «مفت‌بر» با‌ عنوان [ از «فیلمفارسی» تا «فیلمفرسایی»]  نوشت:

سینمای شبه‌کمدی در این‌سال‌ها، به اقناع سلیقه‌ متفنن مخاطب خود سرگرم است. مخاطبی که ناگزیر از مصائب و دغدغه‌های روزانه، در پیِ تفریح، سرگرمی و صرفا وقت‌گذرانی‌ست و از این‌رو نگاه سختگیرانه به پرده ندارد. این نوع از مخاطبان را می‌توان با مخاطب تئاتر آزاد و نمایش‌های به اصطلاح «کمدی شبانه» در یک دسته‌‌ کلی قرار داد، همین‌طور با مخاطب شوهای خنده‌دار و به اصطلاح استندآپ کمدی یا همان برپاخَند!  همان برنامه‌های تقلید صدا که لطیفه‌گو، در میانه‌ی دو شوخی پیش‌پاافتاده و گاه رکیک و جنسی، صدای فلان خانم خواننده را تقلید می‌کند!

سازندگان این قبیل فیلم‌ها، چه «قیف» و چه «تگزاس»، چه «فسیل» و «هتل» و «مفت‌بر»، پسندِ نازل مخاطب را نشانه می‌گیرند و با سرهم کردن صحنه‌ها و گفت‌وگوهای پیش‌پاافتاده و شوخی‌های جنسی، شبه کمدی‌هایی می‌سازند که به دلیل عناصر تکرارشونده، معمولا مخاطبِ غیرجدی را برای خرید بلیت متقاعد می‌کند. صحنه‌های بزن و برقص، تعقیب و گریز و یا تنوع ساختگی در فصل‌های فیلم – به نوعی که کنار هم گذاشتن آن‌ها عجیب و حتی دور از ذهن به نظر برسد، از این تمهیدات گیشه‌پسند است. فرض کنید در تبلیغ یکی از همین شبه‌فیلم‌ها، می‌بینید که هنرپیشه با شمشیر سامورایی ظاهر می‌شود و در صحنه‌ی دیگر، لباس فضانوردی به تن کرده یا در جای دیگر، وسط جنگل، به هیئت آدمخواران درآمده! کافی‌ست به این معجونِ سمّی، موسیقی بشکن‌و بالا‌بنداز لس‌آنجلسی – یعنی معمولا نازل‌ترین نوع از موسیقی موسوم به لس‌آنجلسی-، و برخی عناصر ممنوعه‌ی دیگر را هم بیافزایید. این‌گونه، آن نوع از موسیقی که سال‌هاست مثلا در رادیو و تلویزیون ممنوع بوده، ناگهان به تم موسیقایی اصلی پس‌زمینه‌ فیلم تبدیل می‌شود. اتفاقی که در «شهر هرت» هم افتاده!
«مفت‌بر» مثلِ نمایش‌های شبه‌کمدی و به اصطلاح موزیکالِ شبانه، جاهای جالیِ قصه‌ای را که نیست، با رقص‌ها و اداها و آوازهای بی‌مورد و غیردراماتیک پر می‌کند. به این سرهم‌بندی،  لودگی‌ها و شکلک‌ها و مسخرگی‌های حامد بهداد را بیفزایید که از فرطِ جلف بودن، حال‌به‌هم زن است.
«مفت‌بر»، خواسته یک کمدی اجتماعی موزیکال باشد، اما نه کمدی درآمده، نه به موضوعات نصفه‌نیمه‌ی اجتماعی پرداخته، نه به مختصات اثری موزیکال رسیده! حاصلِ دست‌کم‌گرفتنِ شعورِ مخاطبان، یک فیلم‌فَرسایی‌ست؛ که هم شبه‌کمدی ست هم شبه‌موزیکال!

بازی‌ها کارگردانی‌نشده و سهل‌انگارانه است. علاوه بر بهداد، سحر دولتشاهی هم در نقش همسرش، نتوانسته لحنی باورپذیر بگیرد.
رقص‌ها و آهنگ‌ها، به فیلم آویخته شده‌، بی‌دلیل و وقت‌گیر و اضافه‌اند. دخلی به همان روایت دم‌دستی هم ندارند. در واقع با کیسه خنده‌ای مواجهیم که جا به جا با رقص و مسخرگی و لمپنیسمِ نمایشی، کِش پیدا کرده. این، همان سینمایی‌ست که فرنشینانِ فرهنگی در  چند ساله‌ی اخیر به آن می‌نازند! سینمایی که نه سینما، که هجویه‌ای بر سینماست!

فیلم «مفت‌بر» از همان آغاز و در تیتراژ، شیفتگی سازندگانش به فیلمفارسی را نشان می‌دهد. اما، در نهایت، به مختصاتی مادونِ فیلمفارسی سقوط می‌کند. حاصل کار، چیزی‌ست که نمی‌توان اسم سینما روی آن گذاشت. یک فیلمفارسی نوچهره که نه سینماست نه هویتی دارد. نه داستان دارد نه اصلا فیلمنامه‌ای شکل گرفته. یک آتراکسیون سخیف با یک طرح چند خطی و با تکیه بر ادا و اطوار مبالغه‌آمیز بازیگر اصلی و عناصر وام‌گرفته از فیلم‌باطله‌های پیش از انقلاب است. از این‌جهت، «مفت‌بر» بیش‌تر فیلمِ تهیه‌کنندگانش (عبدالله علیخانی و حسین فرحبخش) است تا کارگردان (عادل تبریزی). مخصوصا این‌که سازنده‌ فیلم، پیش‌تر، «گیج‌گاه» را کارگردانی کرده که در آن، رگه‌هایی از اعتنا به ساختار روایت در گونه‌ی کمدی و مهم‌تر از آن، «توجه» و حتی «احترام» به زبان و ادب و هویت فارسی به چشم می‌خورد. تا حدی که فیلم، در داوری کارشناسانِ رادیو در جشنواره‌ی سی‌و نهم فیلم فجر، برای پاسداشت زبان و ادب فارسی در سینما، با تحسین روبه‌رو شده بود.
«مفت‌بر» را می‌توان تداوم منطقی سلیقه‌ی نازلِ تهیه‌کنندگانش در احیای فیلمفارسی و در عین‌حال، سقوطِ آزاد کارگردان در تجربه‌ دوم دانست.

شهاب شهرزاد

منبع: صبا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × یک =

دکمه بازگشت به بالا