«باغ کیانوش»؛ پیوند میان ادبیات و سینما

یک نویسنده سینمایی در یادداشتی با اشاره به ویژگی‌های فیلم «باغ کیانوش» عنوان کرد که این فیلم نشانه خوبی از پیوند ادبیات و سینما در ایران است.

محمدرضا دلیر نویسنده و پژوهشگر تئاتر و سینما در یادداشتی به ویژگی‌های داستانی فیلم سینمایی «باغ کیانوش» ساخته رضا کشاورز حداد و تهیه‌کنندگی محمدجواد موحد پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«در فیلم «باغ کیانوش» شما با بهترین فیلم نوجوانانه چندین سال اخیر و شاید بهترین تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال‌های پس از اوج، روبه‌رو می شوید. یک فیلم همه چیز تمام در این ژانر که هم داستان درگیرکننده ای دارد، هم بازی های خوب و هم محتوایی به اندازه و دقیق. این فیلم که برگرفته از رمانی به همین نام نوشته علی اصغر عزتی پاک ساخته شده است، در سال ۱۴۰۲ تولید شده و در چهل و دومین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به نمایش در آمد.

این اثر که محصول مشترک کانون‌ پرورش فکری کودکان و نوجوانان و باشگاه فیلم سوره است، نگاه تازه ای به موضوعات جنگ و تاثیرات آن بر نوجوانان دارد. «باغ کیانوش» باتوجه به فضای تاریخی و جنگی اش، بستری مناسب برای گفتگو میان والدین و نوجوانان درباره زندگی در دوران جنگ فراهم می کند. داستان فیلم به موضوعاتی چون فقدان، شجاعت و پذیرش غم و از دست دادن می پردازد.

«باغ کیانوش» داستان نوجوانان روستایی است که در دل جنگ زندگی روزمره خود را می گذرانند اما با فرود دو خلبان بعثی در روستا همه چیز به هم می ریزد به خصوص که هیچ کس حرف بچه ها را باور نمی کند. این سینمایی سرشار از لحظات طنز است اما میزان خشونت و ترس اثر سبب می شود تا تماشای آن برای نوجوانان زیر ۱۲ سال ممنوع و برای بالای ۱۳ سال به انتخابی حساس تبدیل شود. اساسی ترین عنصر فیلم «باغ کیانوش» خیال است که می توان آن را اساسی ترین رکن هر اثر هنری در نظر گرفت. این فیلم به معنای واقعی کلمه سینما و متوجه اصلی ترین وظیفه اش یعنی سرگرم کردن مخاطب است. ایده مرکزی فیلم بسیار دوست داشتنی، شریف و ملی است. بچه های یک روستا در زمان جنگ تحمیلی به دنبال شنیده هایشان از مردی به نام کیانوش از او شخصیتی مرموز ساخته اند که باغ میوه اش به مثابه همان قلعه های سیاه روی قله های نوک تیز در فیلم های ترسناک و فانتزی است. آنها خرده قصه هایی مرموز و ترسناک از کیانوش دارند و باغ او را باغ پر رمز و رازی می دانند که حتی موز دارد.

در همان ابتدای فیلم و بدون اتلاف وقت، حادثه محرک رقم می‌خورد و بچه ها راغب می شوند در یک رقابت که با احوالات آنها تناسب دارد، قدم در باغ کیانوش بگذارند. در این جا بارقه های خلق جغرافیای سینمایی را می توان دید و هر گروه از بچه ها در برنامه ریزی شان برای ورود به باغ و خروج موفق از آن نسبت خود را با جغرافیای باغ معین می کنند و بر این اساس تصمیم می گیرند چگونه وارد باغ شوند. پرداخت متناسب فیلمنامه به هر کدام از این کاراکترهای نوجوان تشخص می دهد و در نتیجه به نظر نمی رسد که هیچ کدام اضافی باشند. همین کافی است تا جمع آنها به یک کاراکتر منسجم، دوست داشتنی و فعال تبدیل شود.

فیلمساز گرچه وقت مخاطب را تلف نمی کند و دائما در حال پیش بردن داستان است اما پرداخت ناکافی به زمینه هایی همچون چرایی شگفت انگیزی موز برای شخصیت ها و زمینه های رقابت میان آنها و نسبت بچه ها با دیگر افراد روستا و حتی خانواده هایشان که عنصر مغفول مانده فیلمنامه است و عدم خلق کامل تر فضای روستایی در دهه شصت، به ایجاد فاصله میان اثر و مخاطب اصلی خود تا حدودی دامن می زند. به نظرم فیلمساز می توانست از جغرافیای فیلم، کار بیشتری بکشد و فیلم را بومی تر کند زیرا باتوجه به اینکه اکثر فیلم های دفاع مقدس در جنوب اتفاق می افتند، فرصت خوبی بود تا فیلم از تمایز منطقه جغرافیایی اش بهره ببرد و راهی تازه را پیش روی علاقه‌مندان سینمای جنگ باز کند.

علاوه بر این ورود خلبان دوم به داستان فیلم، نقطه اوج را دچار دوگانگی کرده در حالی که فیلمساز می توانست فیلم را با بسته شدن پرونده خلبان اول به اتمام برساند. با این وجود «باغ کیانوش» نشانه خوبی از پیوند ادبیات و سینما در ایران است و گامی مهم در تولید محتوا برای گروه سنی نوجوان به شمار می آید.»

منبع: مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده − هفت =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا