کمبود تجهیزات و بودجه از چالش «ماهیان سرخ» بود/باید فکری به حال تئاتر و سینما کرد
مریم عظیمی| فیلم سینمایی «ماهیان سرخ» به کارگردانی و تهیهکنندگی اسد سیاح روز یکشنبه ۳۰ دی ماه در گروه سینمایی هنر و تجربه به اکران رسید و پس از این مخاطبان میتوانند به صورت آنلاین این فیلم را از طریق پلتفرم هاشور تماشا کنند. در فیلم «ماهیان سرخ» که روایتی عاشقانه را به ماجرای شهدای قواص و کربلای ۴ پیوند میزنند بازیگرانی مانند حسن اسدی و سیروس کهورینژاد و بازیگران خوزستانی ایفای نقش کردهاند. در ادامه گفتوگوی خبرنگار صبا با عوامل این فیلم را میخوانید.
اسد سیاح، تهیهکننده و کارگردان: خوزستان پایتخت دفاع مقدس است
لطفاً در ابتدا از نحوه ورودتان به عرصه سینما بگویید.
علاقه من به هنر و ادبیات به پیش از دهه ۸۰ برمیگردد اما سال ۹۰ در دورههای بازیگری و کارگردانی یکی از آموزشگاههای معتبر اهواز که اساتیدی مثل آقای جمشید مشایخی، حسن جوهرچی، ایرج نوذری و بازیگران به به تدریس میپرداختند، گذراندم و طولی نکشید که استادیار همان آموزشگاه شدم و پیش از آمدن اساتید هنرجویان را با تمرینات بدن و بیان آماده میکردم. در همان دورهها بود که به خاطر قد بلندم در زمینه دستیاری صدا همینطور دستیار صحنه فاعلیت کردم و به جایی رسید که عنوان دستیار اولی فیلمهای کوتاه زیادی را بر عهده گرفتم. یک تله فیلم هم در دست تولید داشتم که به دلایلی ناتمام ماند و بعد از آن یک فیلم کوتاه ۳۰ دقیقهای کار کردم که در جشنوارههای مختلفی دیده شد هر چند که در سال ۹۶ در مدت زمان سه روز و با ۲۰۰ هزار تومان پول ساخته شده بود. در برخی از سریالهای مثل سریال «جزر و مد» که از شبکه یک هم پخش شد بازی کردم اما ورود رسمیام به بازیگری با فیلم ماهورا ساخته حمید رزگرنژاد بود که نقش معلم را بازی میکردم. در زمینه تئاترهم چند نمایش به نام «خدای کشتار» و «مرثیه برای دراکولا» را روی صحنه بردم که مورد استقبال قرار گرفت و بعد از آن بود که در سال ۱۴۰۱ استارت این فیلم زده شد.
لطفا در مورد طرح، ایده و نگارش این فیلمنامه بگویید.
این طرح از خانم الیزا سعیدی بود که برای ساخت به بنیاد حفظ آثار داده شده بود و من بر اساس آن یک و اطلاعات و تحقیقاتی که از مصاحبه با رزمندهها و کسانی که در عملیات کربلای ۴ حضور داشتند به دست آورده بودم یک فیلمنامه بلند نوشتم.
این مرحله تحقیقات بسیار اهمیت دارد. تا چه حد به کسانی که در مورد این موضوع اطلاعات موثقی داشتند دسترسی وجود داشت؟
خوزستان پایتخت دفاع مقدس است و اکثر رزمندهها یا مناسبی دارند و یا اینکه به دیگر رزمندگان دسترسی، بسیاری هنوزم که هنوز است گردانهایشان را هر هفته برای مراسمات ویژه مثل دعای ندبه جمع میکنند مثلاً گردان جعفر طیار و دور هم جمع میشوند. دسترسی به این افراد، همینطور به فرماندهان وجود داشت علاوه بر اینها در بنیاد حفظ آثار یک سری اطلاعات به صورت تاریخ شفاهی جمع آوری شده بود. اما خیلی ناراحتم که نتوانستم به خاطر کمبود امکانات تمام آن چیزی که مد نظرمان بود و نوشته شده بود را پیاده کنیم مثلا ارگانهای مربوطه با سختی خیلی زیادی لباس غواصی در اختیار ما گذاشتند که متاسفانه از ۸۰ دست لباس غواصی،۵۰ لباس اصلا قابل استفاده نبود همینطور مجوز تجهیزات مناسب و مهماتی که نیاز داشتیم از همان ابتدا در دستمان باشد اواسط کار به دستمان رسید و تا آن زمان ما حتی یک گلوله هم نداشتیم.
این فیلم دقیقاً به چه موضوعی میپردازد و شما از چه منظری به این اتفاق تاریخی نزدیک شدهاید؟
افراد زیادی فیلم مرا دیدهاند ولی شاید برخی از آنها به این مسئله دقت نکردهاند که فیلم من اتفاقاً ضد جنگ است و به داستان عشق یک دختر ایرانی با پسری عراقی میپردازد. در واقع پیش از جنگ رابطه قوم و خویشی بین ایرانیان و عراقیها وجود داشته و ازدواجهایی صورت میگرفته اما این جنگ بین مردم این دو کشور فاصله انداخت تا جایی که روبروی هم قرار گرفتند. یک خطی داستان این است که در پیش از انقلاب فردی که اسلحه قاچاق میکرده خیلی اتفاقی به دست یکی از اهالی روستایی در ایران کشته میشود بنابراین به رسم عشایر و اقوام، دختری به اسم فاطمه به ازدواج برادر مقتول در میآید و ثمره این ازدواج کاراکتر حسین است از آنجایی که پدر حسین در ارتش عراق است او هم وارد ارتش عراق میشود. در میانه جنگ وقتی حسین از لو رفتن عملیات کربلای ۴ مطلع میشود تمام سعیش را میکند که به ایرانیان خبر بدهد چرا که به خاطر مادرش خودش را ایرانی میداند و دل در گرو عشق دختر خالهاش دارد عشقی که پدرش با آن مخالف است.
صحنه عروسی که در ابتدای فیلم میبینیم حال و هوای خاصی دارد.
این صحنه عروسی مادر حسین و پدرش است. نظر برخی این بود که چرا این عروسی آنقدر خلوت است اما نمیدانند که وقتی دختری را به خون بها، خون بس یا فصلیه که به معنی حل و فصل کردن یک مشکل است میبرند این دختر با نارضایتی به شوهر داده شده و برایش عروسی نمیگیرند و مراسمی که انجام میشود در حد یک مشایعت و همراهی است.
آنچه که عموماً میدانیم این است که آثاری که در باب دفاع مقدس ساخته میشود از حمایت خوبی برخوردار میشوند اما به نظر میآید در مورد شما اینگونه نبوده است.
در حقیقت ما ابتدا کار را با ۲۰۰ میلیون تومان پول آغاز کردیم که همان اول کار به خاطر برخی بدقولیها ۵۰ میلیونش از دست رفت. متاسفانه تجهیزاتی که به ما قول داده شده بود نیز به دستمان نرسید و فقط سه پایه، یک شولدر و چند لنز به دست ما رساندند و نه تنها هیچ امکاناتی نداشتیم که هیچکس هم به داد ما نمیرسید. لوکیشنها در اهواز آبادان و حومه آنها بود و ما در گرمای بالای ۶۰ درجه کار میکردیم و حتی برای تهیه آب آشامیدنی برای بازیگران و عوامل کار مجبور به التماس به برخی از مسئولین شدیم ولی باز هم اهمیتی نمیدادند و برایشان مهم نبود. اجازه دهید حقیقتی را بگویم در خوزستان، آن موقعیت جغرافیاییِ جنگ هنوز بکر است به همین دلیل از نقاط مختلف برای ساخت فیلم به خوزستان میآیند. کسانی که از تهران میآیند به هر حال کارگردانهای شاخصی هستند، ارگانهای معتبری مثل اوج، فارابی، بنیاد شهید و… از آنها حمایت کرده و اینجا به مسئولین رده بالا دسترسی دارند بنابراین وقتی با دو نامه به خوزستان میآیند اینجا همه برای آنها دست به سینهاند اما برای ما که خوزستانی هستیم انگار آشنا کشی و غریب نوازی است و آنگونه که باید از ما حمایت نمیشود. وقتی که هیچ کدام از این ارگانها پشت کار نباشد و کارگردان هم به نام نیست و بومی است آنچنان خدماتی در اختیارمان قرار نمیگیرد البته شاید برای شهرستانهای دیگر هم همین گونه باشد. من متولد سال ۶۰ و بچه جنگم، ما جنگ را لمس کرده و از آن آسیب دیدهایم و حال که باید ثمره این همه مجاهدت و سختی را ببینیم، در آسایش بوده و خدمات داشته باشیم با چنین برخوردی مواجه هستیم. به همین علت است که این فیلم به نوعی مستثنا است چرا که با کمترین بودجه و امکانات ساخته شده است.من سعی کردم با بچههای خود خوزستان کار کنم و نقشهای مهمی را به خود بچههای خوزستان دادم در صورتی که در بسیاری از آثار بچههای مستعد خوزستان یا به عنوان هنرور استفاده میشود یا فقط در چند پلان محدود فرصت بازی پیدا میکنند در حالی که ما بچههای بسیار مستعدی در خوزستان داریم.هر چند که این فیلم ضعفهای زیادی داشت ولی نقطه قوت فیلم بازی همین بچهها بود.
بخشهای از فیلم به زبان عربی است و نقش کاراکترهای عراقی را نیز بازیگران ایرانی ایفا کردهاند آیا تفاوتی در لهجه عربی این منطقه و مردم عراق هست؟
در روستاهای مرزی که فاصله کمی با عراق دارند زبان یکی است و بسیاری از افراد به این زبان مسلط هستند یعین این زبان عربی اصیل است و ایرانیانی که در سوسنگرد، هویزه، حمیدیه و… زندگی میکنند اگر به عراق بروند شاید حتی هیچکس متوجه نشود که آنها ایرانی هستند.
بنابراین این قضیه در زمان جنگ به عنوان یک برتری برای رزمندگانمان محسوب میشده است.
بله مثلا شهید علی هاشمی با لباس مبدل به عراق میرفتند، برمیگشتند و اطلاعاتی که نیاز بود را به عنوان ماهیگیر، تاجر و یا یک فرد عادی به دست میآوردند خود من هم به این زبان مسلط هستم و زبان مادری من است.
این فیلم در چه سالی ساخته شده و فیلمبرداریها چقدر طول کشید؟
پیش تولید کار حدود یک سالی طول کشید و سعی زیادی کردم تا بتوانم حداقلها را برای این فیلم تهیه کنم ولی فیلمبرداریها دو ماه طول کشید حال کسانی که این مطلب را میخوانند شاید فکر کنند که یک برنامهریزی دقیق یک ساله در میان بوده اما من فقط برای اینکه بتوانم غذای عوامل و بازیگران پروژه را تهیه کنم نزدیک به یک سال دویدم و همه این کارها را خودم به تنهایی و فقط با کمک مدیر تولید که در کنارم بود پیش بردم.
ماجرای اکران فیلم چگونه پیش رفت؟
نمیتوان کتمان کرد فیلمی که با بودجه کم ساخته میشود ضعفهایی دارد و اگر آنچه در ذهنم و به صورت استوری برد درآمده بود را میتوانستم پیاده کنم قطعاً فیلم میتوانست در جشنواره فجر حضور پیدا کند ولی به هر جهت نتوانستم آنچه مد نظرم بود را پیاده کنم به همین علت نمیتوانم بگویم که فیلم ضعفی ندارد و آن را با یک فیلم ۶۰ میلیاردی مقایسه کنم بر همین اساس نشد که اکران سراسری بگیرد و در حد اکران آنلاین باقی ماند. من برای همین یک رونمایی و اکران دوندگی زیادی کردم و آقای ایلبیگی که در آن زمان قائم مقام سازمان سینمایی و یکی از مدیران فارابی بودند نیز خیلی لطف و کمک کردند وگرنه همین اکران را هم ممکن بود به ما ندهند.
سخن پایانی
حرف زیاد است اما میخواهم به مخاطبان توصیه کنم که حداقل فیلمهای دفاع مقدس را ببینند چون از کسانی روایت میکند که از همه چیزشان گذشتند. گاهی ما نمیتوانیم حتی از بخش کوچکی از آسایشمان بگذریم و چند ساعت بیبرقی کشیدن را تحمل کنیم. اینکه بدانیم این رزمندهها در چه شرایط سختی این مملکت را حفظ کردهاند مهم است تصور کنید که یک غواص یک روز کامل در لجنزار دست و پا میزند تا سیم خاردار و هزار و یک مانع را رد کند و عملیاتی را به انتها برساند و حیف است که اقبال مردم نسبت به فیلمهای دفاع مقدس انقدر کم باشد. بر همین اساس از مخاطبان میخواهم که این فیلمها را در پلتفرمها ببینند و از سینماگرانی که در این حوزه کار میکنند حمایت کنند تا این حوزه هم رونق داشته باشد بسیاری از فیلمها را میبینیم که ۶۰ میلیارد هزینه کردهاند ولی ۲۰ میلیارد هم نمیفروشد و این ضرری است که ارگانها متقبل میشوند تا مردم این فیلمها را ببینند و بدانند که شهدا برای ما چه کردهاند. در پایان امیدوارم که مردم هم کمک کنند و به جای فیلمهای بیمحتوای طنز، کلیشهای و دم دستی چند فیلم دفاع مقدسی هم ببینند.
سیروس کهویی نژاد، بازیگر: هنر خاطرات یک ملت را در تاریخ به ثبت میرساند
از جذابیتی که باعث شد همکاری با این پروژه را بپذیرید بگویید.
آقای سیاح فیلم اولی بودند اما سوژه ماجرا برای من جذاب بود و این احتمال برایم مهم بود که بتوانم در طول ساخت هم پیشنهاداتی بدهم تا در بخشی از کار که خودم حضور دارم تاثیرگذار باشم چون سینمایی که جان میگیرد و تصویر زیبایی که مقابل دیدگان مخاطب میآید حاصل کار گروهی است و این کار گروهی شامل خلاقیت تمام اعضای گروه از فیلمبردار و گریمور بگیرید تا بازیگر است و بازیگر یک بخشی از این گروه است که وظیفه جان بخشیدن به تمام عناصری که در کار وجود دارد و حس بخشیدن به آنها را بر عهده دارد. در واقع همه چیز با او معنا پیدا میکند از نظر من بازیگر در ترکیب کادر تصویری که مونتاژ و همه کارهایش انجام شده یک بخش است اما بخش مهمی که همه اجزای تصویر در ترکیب بندی به حضور او و چگونگی حضور او به شدت مربوط میشوند. بنابراین من میخواستم در این خصوص و در این جنس از کار که خیلی کم دیالوگ و بسیار رمز آلود است برای این کاراکتر تجربهای داشته باشم و ببینم چگونه میشود با تعداد پلانها و دیالوگ محدود به کاراکتر جان بخشید.
به ندرت میبینیم که افراد خودشان را به چالش بکشند!
خواستم ببینم با تجربهای که تاکنون در این عرصه کسب کردم آیا میتوانم به چنین نقشی را ایفا کنم. وقتی کارگردانی نقشی به انسان محول میکند به شما اطمینان کرده است و بخشی از اثر خود را به شما سپرده و من به عنوان بازیگر باید درست این کار را انجام بدهم. سینمای ما دچار مخاطرات بسیار زیادی است و همیشه این مخاطرات در مقابل اثر هنری و زمانی که برای ساخت کار دارید میایستد و از عدم هماهنگی بگیرید تا مسائلی که در پشت صحنه یا تولید وجود دارد خود را نشان میدهد بنابراین به عنوان یک بازیگر باید خود را از تمام این فضاها جدا کنید و تبدیل به کاراکتری شوید که جلوی دوربین است و این خود یکی از چالشهای سینمای امروز ماست. ما زمانی که کاری را میپذیریم اصلاً نمیتوانیم پیشبینی کنیم که آیا اکران میشود، به انتها میرسد و آیا این تصاویری که ما در این ترکیب بندی برایش زحمت میکشیم درست کنار هم قرار میگیرند! سینمای ما امروز وابسته به مسائل زیادی است که قابل پیشبینی نیستند و همین مسئله فیلمسازی را به یک ریسک بسیار بزرگ تبدیل کرده است. زمانی که هنرمندیا تیم سازنده یک اثر این ریسک را انجام میدهد و به عنوان یک فیلمساز یا تیم سازنده یک فیلم پا به عرصه میگذارد واقعا سرنوشتش مشخص نیست. در این فیلم نیز هر روزمان با چالشی مواجه بود از چالش با گریمور، صدابردار و نورپرداز بگیرید تا امکانات فنی و من باید با هر کدام از اینها کلنجار میرفتم تا آنها را به رشدی برسانم که آن ترکیب بندی لازم شکل بگیرد و در آن ترکیب بندی بتوانم کارم را انجام دهم. بنابراین صحبت و بحث زیادی میکردیم و خوشبختانه احساس میکنم که به نتیجه نشسته است هرچند که ضعفهایی دارد و گروه تولید با مخاطرات عجیب و غریب و طاقت فرسایی مواجه بود اما فیلم سعی کرده حرف خودش را بزند و این سعی در وضعیتی که ما داریم مقدس و قابل احترام است. در واقع علاوه بر یک وظیفه میهنی و وطن پرستانه که ما در مقابل بسیاری از عزیزانی که ۸ سال خواسته یا ناخواسته درگیر مخاطرات مختلفی بودند داریم، سینما نیز نسبت به تاریخ سرزمین خودش دارد و من هم سعی کردم که وظیفهام را انجام دهم.
سخن پایانی
شاید پیش از من بزرگان این عرصه خیلی اساسیتر به این مسائل اشاره کرده باشند که واقعا باید فکری به حال تئاتر، سینما و تمام هنرهای دیگر کرد چرا که این هنر است که خاطرات یک ملت را در تاریخ به ثبت میرساند. بعدها این فیلم را خواهند دید و خیلی بهتر از ما قضاوت خواهند کرد بنابراین احساس میکنم که سینما باید دوباره راه اصلی خودش را پیدا کند چرا که امروز خیلی از سینماگران ما راهشان را گم کرده اند و آنچه بسیاری از عزیزان گرانقدر ما بنیان گذاشتهاند به بیراهه رفته است. امروز حضور در یک فیلم و اثر برای ما با چالش زیادی همراه است و باید ببینیم که آیا اثر برای ما و ملت ما قابل دفاع است و آیا اصلاً ارزش دارد که چشم، گوش و وقت یک فرد صرف آن شود حقیقت این است که برخی از فیلمها اصلاً ارزشی ندارند و کارهای سخیفی هستند و متاسفانه سینمای تجاری ما در این جهت رشد پیدا کرده و سینمایی که واقعاً سینما است در این بحبوحه و گل و لای زمان خودش را کنار کشید تا آلوده نشود و امیدوارم اوضاع و احوال به شکلی باشد که دوباره سینماگران ما فیلمهای خوبی بسازند.
منبع: صبا