«اقبال لاهوری» مژده پیروزی انقلاب را داده بود

مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در لاهور گفت: «محمد اقبال لاهوری» مژده پیروزی انقلاب اسلامی ایران را داده بود و می‌گفت «مردی زنجیر غلامان را می شکند و آزادی را به ارمغان می‌آورد».

اصغر مسعودی شامگاه جمعه، ۱۲ بهمن در نشست ادبی «بهار بهمن» که با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و اندیشه کشورهای ایران، افغانستان، پاکستان، هندوستان و بنگلادش به صورت وبیناری با میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد، اظهار داشت: علامه اقبال لاهوری، مژده پیروزی انقلاب اسلامی ایران را می دهد و می گوید «مردی که زنجیر غلامان را می شکند و آزادی را به ارمغان می آورد».

وی اضافه کرد: علامه اقبال شیفته ایران بود و زبان فارسی را ظرف اندیشه های حکیمانه خویش قرار داده بود. او عشق خویش به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی را چنین پیش بینی کرده بود. «چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما؛ ای جوانان عجم جان من و جان شما. فکر رنگینم کند نذر تهیدستان شرق؛ پاره لعلی که دارم از بدخشان شما. می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند؛ دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما. حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل؛ آتشی در سینه دارم از نیاکان شما».

«اقبال لاهوری» مژده پیروزی انقلاب را داده بود
 اصغر مسعودی؛ مسئول خانه فرهنگ ایران در لاهور پاکستان

مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در لاهور در افزود: پاکستان به دلیل مرز مشترک 900 کیلومتری، تمدن، دین و فرهنگ مشترک، تاثیرات عمیقی از انقلاب ایران پذیرفته است. انقلاب ایران در خودآگاهی، هویت‌جویی و تقویت رفتارهای مذهبی، رشد مطالبات سیاسی و شکل گیری احزاب سیاسی، نقش آفرین بوده است.

وی اضافه کرد: مبارزه قاطع رهبران انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری از فلسطین و مردم مظلوم غزه، شکوه و عظمتی خاص به ایران اسلامی داده است.

وی ادامه داد: با توجه به موقعیت جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران, بارگاه امام هشتم (ع) و حضرت معصومه (س)، سیاست تعامل بیشتر با همسایگان و تقویت روابط با آنها، وجود دشمن مشترک و فعالیت‌های وحدت بخش و شبهه زدایی، ‌زمینه تاثیر گذاری را بیشتر نموده است.

برخی از اشعار ارائه شده در این برنامه به شرح زیر است:

 

کمیل کاشانی

بهار می شکفد در هوای آزادی؛بیا ترانه بخوان پا به پای آزادی

نسیم صبح که داستانسرای باغچه هاست؛ غزل، سروده چه زیبا برای آزادی

به خسته بال و پرِ گوشه قفس ماند؛ کسی که بی خبر است از صفای آزادی

بپرس قصه آزادی از کبوترها؛که می پرند رها در فضای آزادی

خوشا به حال شهیدان که بسته اند احرام؛ به حج عشق و وفا در منای آزادی

به خیر، یاد بزرگی که در تموّج نور؛ به روز حادثه شد ناخدای آزادی

به برگ برگ شقایق نوشته با خط خون؛ که مرگ سرخ بود خون‌بهای آزادی

حسین خون خدا این قضیه ثابت کرد؛ نمیرد آن که شود جان‌فدای آزادی

ز انجماد و فروماندگی شود بیزار؛ «کمیل» هر که شود آشنای آزادی

 

پروانه نجاتی

جهان محاسبه می کرد حجم نام تو را؛ بسیط گام تو را، وسعت کلام تو را

نسیم مست، سحر مست، آسمان سرمست؛ شنیده بود زمین قصه قیام تو را

در انقلاب تو اسلام جان تازه گرفت؛ مناره برد به هر گوشه احترام تو را

مسیح بودی و روح خدا که چشمه غیب؛ چکاند بر لب ما شربت کلام تو را

شفای قلب ستمدیدگان عالم بود؛ که سد شدند ستم پیشه گان مرام تو را

خمینی ای که به پایان نمی رسی هرگز؛ ادامه داده کسی راه نا تمام تو را!

 

رسول شریفی

تو آمدی و بهار و شکوفه پیدا شد؛ دمید لاله خوش رنگ و دشت زیبا شد

تو آمدی و در آفاق صبح گل خندید؛ درخت، غنچه زد از شوق و شور پیدا شد

تو آمدی و دل قطره ها به هم پیوست؛ و چشمه ها به هم آمیخت، رود دریا شد

تو آمدی و سخن رخت تازه در بر کرد؛ قصیده اوج گرفت و غزل شکوفا شد

تمام پنجره ها سمت چشم های تو بود؛ چه خوب با تو بهار و پرنده معنا شد

تو آمدی و زمین رنگ آسمان گردید؛ تو آمدی و درِ باغ آسمان وا شد

«اقبال لاهوری» مژده پیروزی انقلاب را داده بود

 

احمد رفیعی وردنجانی

بازهم بهمن رسید و چشم دشمن کور شد؛ چشم دشمن باز کور از انفجار نور شد

بر خلاف وعده های دشمنان این وطن؛ باز در بهمن بساط عشقبازی جور شد

نقشه شوم براندازان در آتش دود شد؛ قلب‌هامان از شکوه فجرمان پر شور شد

بازهم طَرفی نبسته دشمن از بدخواهی اش؛ خاک عالم بر سر هر خائن مزدور شد

عشق من ایران من از هر زمان پویاتر است؛ باز نابودی نصیب دشمن مغرور شد

مشت سنگین بر دهان یاوه گویان کوفتیم؛ دست اهریمن از این خاک مقدس دور شد

هر کسی که پیش پای میهن من چاله کَند؛ چاله اش با لطف حق حالا برایش گور شد

بازهم از اقتدار میهن اسلامی ام؛ قلب پاک حضرت صاحب زمان مسرور شد

نگین نقیبی

تو جان منی و پرچمت محترم است؛ سرمایه انقلاب تو مغتنم است

سردار دلم به وصف نامت گفته: جمهوری اسلامی ایران حرم است

 

فرزانه قربانی

سیل اشک از شوق دیدارش خیابان را گرفت؛ گرمی لبخند او سوز زمستان را گرفت

آسمان را با نگاه آفتابی صاف کرد؛ از خیال ابرهای خسته باران را گرفت

کشتی بی ناخدا بودیم و در اوج خطر؛ دست مردی باخدا یکباره سکان را گرفت

ناگهان فریاد مواج خمینی را شنید؛ هر کسی در قلب دریا رد طوفان را گرفت

در صدای خود بهار جاودانی داشت که؛ عطر گل‌ها با کلام او جماران را گرفت

با عبای کهنه و عمامه پیغمبران؛ انفجار نور او جای رضاخان را گرفت

خم نشد یک بار هم در زیر بار فتنه ها؛ شانه ای که زیر تابوت شهیدان را گرفت

«اقبال لاهوری» مژده پیروزی انقلاب را داده بود

سارا رمضانی

یک به یک نشانه شدند؛ از زمین روانه شدند

بغض دانه ها ترکید؛ خوب شد، جوانه شدند

در هوای بهمن ماه؛ گل به گل ترانه شدند

از دل آب می خوردند؛ شعر عاشقانه شدند

بر درخت برنایی؛ سیب نوبرانه شدند

رازهای سرخی در دست رودخانه شدند

در جهان درخشیدند؛ راه را نشانه شدند

بچه های روح الله؛ روح جاودانه شدند

 

عمادالدین ربانی

آزادی این دیار را آوردی؛آرمش بیقرار را آوردی

گل کرد در ایران نفست پیر خمین؛ با آمدنت بهار را آوردی

 

معصومه هرمزی مقدم

فریاد و مشت بود و گلوله در امتداد غرش رگبار؛ مردی نوشته بود دلش را،با رنگ سرخ برتن دیوار

خورشید تابناک ولایت در پشت ابر تیره تبعید؛ گل های نوشکفته زخمی در انتظار تابش خورشید

لب های خشک خاک سترون (به معنای عقیم)؛ در حسرت ترنم باران؛ پروانه های زخمی عاشق بر گرد شمع پیر جماران

تابید و شب شکسته و گل کرد آلاله های عاشق رستن؛ بوی بهار آمد و پر شد بهمن ز شور و شوق شکفتن

مردان مرد سرخ قبیله پیمان عشق و عاطفه بستند؛ در انتظار دیدن خورشید در ابتدای جاده نشستند

ما مانده ایم و خاطره ای سبز از فصل عشق و خون و شهادت؛ زانوی غم کشیده به آغوش در پیچ و تاب جاده غفلت

«اقبال لاهوری» مژده پیروزی انقلاب را داده بود

‌در این برنامه شاعران و ادیبانی چون علی‌رضا قزوه، امیر عاملی، سید مسعود علوی تبار، محمد علی یوسفی، سید تصور مهدی، ناصر دوستی، نغمه مستشار نظامی، سارا عبداللهی، سمیه کشاورز، نیره جهانشاهی، نجمه پور ملکی، نجمه بنائیان بروجنی، میترا ملک محمدی و آسیه مرادپور حضور داشتند.

منبع: ایرنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده + هجده =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا