«کاما»؛ روایت تماشای مرگ در واپسین روزهای زندگی

کارگردان نمایش «کاما» معتقد است برخلاف تصور مفهوم فلسفی مرگ مورد پسند مخاطبان قرار میگیرد.
سروش زرینی کارگردان تئاتر که این شبها نمایش «کاما» را روی صحنه برده است درباره این اثر نمایشی گفت: «کاما» روایت استاد ادبیات دانشگاهی است که مبتلا به سرطان شده و آخرین روزهای زندگی خود را در بخش سرطانشناسی سپری میکند و این واپسین روزها او را به برداشت جدیدی از زندگی میرساند. این نمایشنامه که توسط مارگارت ادسن نوشته شده است در سال ۱۹۹۹ برنده جایزه پولیتزر شده و بارها در کشورهای مختلف اجرا شده است.
وی بیان کرد: وقتی به طور اتفاقی ترجمه این نمایشنامه را خواندم به نظرم متن جالبی آمد اما احساس کردم با توجه به توصیف دقیق محیط پزشکی در نمایشنامه و کمبود تسلط مترجم بر اصطلاحات پزشکی، ترجمه نقصهایی دارد. سه ترجمه از این نمایشنامه خواندم و هر سه این ایراد را داشتند و تقابل زبانیای که متن میان اصطلاحات پزشکی و اصطلاحات استاد ادبیات ایجاد میکرد در ترجمه منعکس نشده بود. پس یکی از دوستانم که ساکن کانادا بود متن اصلی را برایم فرستاد و وقتی متن را خواندم، متوجه شدم که حدسم درست بوده است و متن زبان خاص و سنگینی دارد که سرشار از بازیهای زبانی و اصطلاحات پزشکی است که موجب میشود تا ترجمه و اجرای آن به زبانی دیگر دشوار باشد. این ویژگیهای زبانی باعث میشود تا بهتر باشد یک پزشک نمایشنامه را ترجمه و حتی کارگردانی کند.
وی افزود: من متن را دراماتورژی کردم. متن اصلی طولانیتر از این است و بازیگران و صحنههای بیشتری دارد. من متن را بر اساس فرم مطلوبم بازنویسی کردم و تا حدودی ایده کارگردانی خودم را در آن پیاده کردم. چهارچوب نمایش همان متن ادسن است اما فرم اثر تا حدودی بر اساس ایده و فرم من جلو رفته است.
زرینی یادآور شد: نه من و نه تیمم اصلاً فکر نمیکردیم مخاطب اینقدر خوب با نمایش ارتباط بگیرد. ما پیش از اجرا از بازخورد مخاطب هیچ تصوری نداشتیم. مفهوم فلسفی مرگ برایمان بسیار سنگین بود و گمان میکردیم که مورد پسند مخاطب واقع نشود و بیننده آن را پس بزند. اما اتفاقی که افتاد دقیقاً برعکس بود. در اجراهایی که پشتسر گذاشتیم تمام بلیتهای ما به فروش رسیده است و هر کس که از سالن خارج میشود ذهنش درگیر اجرا و مفاهیم مطرح شده در آن است.
این کارگردان تئاتر که جراح نیز است، درباره روند تولید نمایش «کاما» توضیح داد: زمان دورخوانی اولیه من مشغول گذراندن طرح تخصص در جنوب بودم. بعد از دورخوانی متوجه ایرادات ترجمهها شدم و متن را از نو ترجمه و اصلاح کردم. ترجمه متن از اسفند آغاز شد و تا آخر اردیبهشت زمان برد و اوایل خرداد با بازیگران اصلی وارد تمرین شدیم. سه ماه تمرین کردیم و بعد از آن باقی بازیگران اضافه شدند و هفتهای ۲ تا ۳ جلسه تمرین میکردیم. من «کاما» و پروژه قبلیام «اولانزاپین» را با هم شروع کردم و پلاتوها را با هم گرفتم و با ۲ گروه بازیگر مختلف برای ۲ اثر مجزا هشت ساعت پیوسته تمرین میکردم. بازیگران و تیم پروژه بیهیچ چشمداشت مالی وارد اثر شدند و هزینه پلاتوها را هم از اندوخته دوره پزشکی طرحم پرداخت میکردم. برای ما تنها تئاتر و اجرا شدن نمایشمان مهم بود. در ادامه با مشکل سالن مواجه شدیم که پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب به داد ما رسید.
وی در پایان تأکید کرد: «کاما» یک نمایش معاصر است و برای خودم به عنوان یک پزشک بسیار چالشبرانگیز بود و فکر میکنم همه کادر درمان باید آن را ببینند. من خودم گاهی به عنوان یک پزشک مریض را یک کیس میدیدم نه انسانی که زنده است و روح دارد. انسانی که بر تخت خوابیده است تنها یک بیمار و یک کیس نیست اما سیستم مدرن درمانی به سمت ابژه کردن انسانها پیش میرود. «کاما» معاصر است چون درباره ابژه شدن انسانها صحبت میکند. چه در محیط درمان و چه در جامعه. شخصیت اصلی نمایش یک استاد ادبیات است اما نگاه او بر شعر و ادبیات همان نگاهی است که پزشک به بیمار دارد، یک ابژه مدرن!
عکسها از علیرضا آذری راد است.
منبع: مهر