سروده ی علیمحمد مودب؛ در واکنش به نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه

علیمحمد مؤدب شاعر و منتقد ادبی، در واکنش به نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه، دو شعر تازه سروده است.
در ادامه غزلهای مؤدب را با هم میخوانیم؛
*
بنشین که دل از داغ برای تو بگوید
از آتش دشمن به سرای تو بگوید
طبعی طلبد پاکتر از چشمهی زمزم
تا زمزمهاش سعی و صفای تو بگوید
جز سوگ و سکوتی به درازای قرون کیست
آن کاو ز تو در شأن عزای تو بگوید
چشمی سزد آئینه، چنان شاهدی از غیب
تا شرح شکوه شهدای تو بگوید
پروانه کجا ماند در این هروله، ای شمع
کاین قصهی پر غصه به جای تو بگوید
من شاعرم اما تو شهودی ملکوتی
جبریل مگر از تو برای تو بگوید
امشب چقدَر سوخته از داغ دهانم
با لاله بگو حال و هوای تو بگوید
یک پلک، بهل، چشم مرا سوخته با خویش
اشکم مگر آئین رثای تو بگوید
آنقدر رشیدی تو که شعرم نتوانست
یک لحظه هم از واقعههای تو بگوید
*
چه دیده شمع که دیگر سخن نمیگوید؟
که شرح واقعهی سوختن نمیگوید
شکسته بسته بگو تا چه دیده در رُخشان
که بلبل از غمشان یک دهن نمیگوید
چه کرده هجر تو با لالهزار سوختگان
که عندلیب هم از آن چمن نمیگوید
بپرس از لب خونین غنچهی مریم
چرا حکایت خود را به من نمیگوید؟
شراب مجلس روحانیان کدام سبو است
کزان معاینه یک تن سخن نمیگوید
نهاده لب به لبش ساغر این چه پیمانیست
کزان مواجههی تن به تن نمیگوید
ز حال اهل وفا خود چرا نمیپرسی
چرا اویس هم از آن یمن نمیگوید
من از کجا بشناسم تو را نشان تو را
غریب تا نرسد در وطن نمیگوید
ز خندهزار شقایق نشان یار بجوی
که یار با کس و ناکس سخن نمیگوید