سواد فرهنگی در برابر سواد رسانه‌ای؛ حلقه‌ مفقوده تربیت دیجیتال کودک

سواد رسانه‌ای ابزار است، اما سواد فرهنگی ریشه است؛ رسانه راهی است برای دیدن جهان، اما فرهنگ چگونگی دیدن آن را تعیین می‌کند.

محمدمهدی سیدناصری، پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر گذاشت، نوشت: در جهان امروز، کودک ایرانی زودتر از آن‌که با قصه‌های ملی و شعرهای کهن آشنا شود، با آواتارها، انیمیشن‌های جهانی و بازی‌های چندملیتی بزرگ می‌شود. او رسانه را می‌فهمد، اما فرهنگ را نه؛ از تلفن همراه استفاده می‌کند، اما معنای فرهنگی و اخلاقی آن را درک نمی‌کند. این فاصله، همان شکاف پنهانی است که جامعه ما را با پدیده‌ای تازه روبه‌رو کرده است: کودک دیجیتالِ بی‌فرهنگ، نه از سر بی‌اخلاقی، بلکه از سر بی‌تربیتی فرهنگی. سال‌هاست در نظام آموزشی و رسانه‌ای ما از «سواد رسانه‌ای» سخن گفته می‌شود؛ مفهومی که به معنای توانایی استفاده، تحلیل و ارزیابی رسانه‌هاست. اما «سواد فرهنگی» لایه‌ای عمیق‌تر دارد: این سواد، به کودک می‌آموزد چگونه در برابر محتوای رسانه‌ای، هویت، ارزش‌ها و فرهنگ خود را حفظ کند.

سواد رسانه‌ای ابزار است، اما سواد فرهنگی ریشه است؛ رسانه راهی است برای دیدن جهان، اما فرهنگ چگونگی دیدن آن را تعیین می‌کند. در واقع، سواد فرهنگی یعنی توانایی زیستنِ آگاهانه در جهان دیجیتال؛ یعنی اینکه کودک نه فقط «چگونه پست بگذارد»، بلکه «چرا و برای چه» پست بگذارد را نیز بداند.

در مدارس ما اگرچه گاه از «کارگاه سواد رسانه‌ای» یا «آموزش فضای مجازی امن» سخن به میان می‌آید، اما غالباً این آموزش‌ها به سطح مهارت‌های فنی و هشدارهای انضباطی محدود می‌شود. به کودک می‌گوییم که اطلاعات شخصی‌ات را منتشر نکن، از غریبه‌ها پیام نگیر، زمان استفاده از گوشی‌ات را کم کن. اما کمتر می‌گوییم: چرا باید دروغ مجازی را تشخیص دهی؟ چگونه از فرهنگ بومی خود دفاع کنی؟ و چه معنا دارد که در دنیای بی‌مرز، ایرانی و انسان باقی بمانی؟

بدون سواد فرهنگی، سواد رسانه‌ای به ابزاری کور بدل می‌شود؛ ابزاری که می‌تواند کودک را از تهدیدات فنی حفظ کند، اما نه از سلطه‌ نرم الگوریتم‌ها و سبک‌های زندگی تحمیلی.

الگوریتم‌ها امروزه نقش معلم پنهان را در زندگی کودکان ایفا می‌کنند. پلتفرم‌ها با تحلیل رفتار و علایق، به‌صورت نامرئی ذائقه‌ فرهنگی، سلیقه‌ هنری و حتی نگرش اخلاقی کودکان را شکل می‌دهند. وقتی کودک ما هر روز با کلیپ‌هایی روبه‌رو می‌شود که خشونت را طنز، مصرف‌گرایی را ارزش و تقلید از سلبریتی را افتخار می‌نمایاند، در واقع در حال آموزش دیدن است، اما نه از مدرسه، بلکه از الگوریتم. یونسکو در گزارش «سواد رسانه و دیجیتال برای کودکان» تأکید می‌کند که حفاظت از هویت فرهنگی و زبانی کودکان در فضای مجازی، یکی از ارکان حق بر آموزش فرهنگی است. در غیاب این حفاظت، کودکان نه تنها مصرف‌کننده‌ منفعل اطلاعات می‌شوند، بلکه به تدریج از ریشه‌های فرهنگی خویش جدا می‌گردند.

بر اساس ماده‌ ۲۹ کنوانسیون حقوق کودک، آموزش باید در جهت رشد شخصیت، احترام به فرهنگ ملی و آماده‌سازی کودک برای زندگی مسئولانه در جامعه باشد. اگر نظام تربیتی دیجیتال ما نتواند این اهداف را در فضای مجازی نیز محقق کند، در واقع بخشی از تعهد بین‌المللی دولت در قبال حقوق کودک نقض شده است. «حق کودک بر تربیت فرهنگی در فضای دیجیتال» به معنای آن است که سیاست‌گذاران موظف‌اند محیطی بسازند که کودک بتواند در آن نه صرفاً مهارت استفاده از فناوری، بلکه درک فرهنگی از آن را بیاموزد. از این منظر، هر پلتفرم، بازی یا محتوایی که کودک را از ریشه‌های فرهنگی، اخلاقی و هویتی خود دور کند، می‌تواند مصداق «خشونت نرم فرهنگی» تلقی شود.

خانواده در تربیت دیجیتال نقش پدافندی دارد، اما نه با محدودسازی، بلکه با همراهی. پدر و مادری که خود از فضای مجازی تنها برای سرگرمی استفاده می‌کنند، نمی‌توانند درک فرهنگی از آن به فرزندشان منتقل کنند. گفت‌وگوی خانوادگی درباره‌ محتوا، تحلیل فیلم و کارتون، توضیح ارزش‌های فرهنگی نه به صورت نصیحت، بلکه در قالب تجربه‌ مشترک، گام نخست پرورش سواد فرهنگی است. کودک باید بیاموزد که «هر آنچه جهانی است، الزاماً انسانی یا فرهنگی نیست»؛ این آموزه از خانه آغاز می‌شود.

نظام آموزشی باید سواد فرهنگی را در قالبی فراتر از کتاب درسی نهادینه کند. کودکان باید در مدارس یاد بگیرند که رسانه‌ها چگونه فکر می‌کنند، چگونه روایت می‌سازند، و چگونه می‌توان با حفظ احترام به فرهنگ خود، با جهان ارتباط برقرار کرد. رسانه‌های ملی نیز اگر می‌خواهند در عصر رقابت جهانی نفوذ فرهنگی خود را حفظ کنند، باید از بازتولید پیام‌های سطحی فاصله بگیرند و محتوای متفکرانه، بومی و چندرسانه‌ای ویژه‌ کودکان تولید کنند؛ محتوایی که کودک را «اهل تفکر» کند نه صرفاً «بیننده».

فرهنگ دیجیتال جهانی است، اما تربیت فرهنگی باید ملی و انسانی بماند. سواد فرهنگی به معنای بستن درها بر جهان نیست، بلکه به معنای گشودن پنجره‌ها با آگاهی است. کودک ایرانی می‌تواند از دستاوردهای جهانی بیاموزد، اما باید بداند در کجای این جهان ایستاده است و چه چیزی را نمایندگی می‌کند. به تعبیر زیبای امین معلوف، «هویت یعنی پاسخ ما به سؤالِ کیستی در برابر دیگری».اگر پاسخ کودک ایرانی در عصر دیجیتال روشن نباشد، دیگری برای او پاسخ خواهد ساخت — پاسخی که شاید با ارزش‌های ملی، دینی و انسانی ما بیگانه باشد.

سواد رسانه‌ای، اگر بی‌پشتوانه‌ فرهنگی باشد، همچون یاد دادن شنا در دریایی است که عمقش را نمی‌دانیم.

ما باید از نسلی که فقط کلیک می‌کند، به نسلی برسیم که درک می‌کند. تربیت دیجیتال کودکان ایرانی زمانی کامل است که سه حلقه به‌درستی در کنار هم قرار گیرند: دانش فنی، درک فرهنگی و مسئولیت اخلاقی! حمایت از حق کودک بر تربیت فرهنگی، در حقیقت حمایت از حافظه‌ جمعی و آینده‌ فرهنگی ملت است. اگر امروز این حلقه‌ مفقوده را نیابیم، فردا نسلی خواهیم داشت که هرچند هوشمندتر از ما خواهد بود، اما شاید دیگر ایرانی‌تر، انسانی‌تر و فرهنگی‌تر نباشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × 5 =

دکمه بازگشت به بالا