آرمان، عزیز شد چون میان گفتار و کردار فاصلهای نداشت

نویسنده کتاب «آرمان عزیز» گفت: آرمان، عزیز شد چون قول و عملش یکی بود. او برای آن طلبی که از این دنیا داشت و عاقبتی که برای خودش در این دنیا رقم زده بود تمام تلاشش را کرد.
زهرا اسکندری: کتاب «آرمان عزیز» اثری مستند از زندگی شهید آرمان علیوردی است که از سوی انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده است. این اثر، روایتی مستند از زندگی طلبه بسیجی، جوانی است که در حوادث سال ۱۴۰۱ و در جریان ناآرامیهای کشور، در حالی که برای دفاع از امنیت مردم در صحنه حضور داشت، به شهادت رسید.
به گزارش مهر، شهید علیوردی از نیروهای بسیج بود که بنا بر اسناد و روایتهای موجود، با وجود جراحات شدید ناشی از حمله اغتشاشگران، تا واپسین لحظات از باورها و مقدسات خود دفاع کرد و در نهایت بر اثر ضربات متعدد به شهادت رسید.
به مناسبت سالروز شهادت این شهید مدافع امنیت، گفتوگویی با نویسنده کتاب «آرمان عزیز»، مجید محمدولی انجام شده است تا ابعاد مختلف پژوهش، روند نگارش و بازتابهای اجتماعی این اثر بررسی شود.
کتاب «آرمان عزیز» میتواند منبعی برای پژوهشهای اجتماعی درباره نسل جدید مدافعان امنیت باشد. از نظر شما چه ویژگیهایی این نسل را از نسل دفاع مقدس متمایز میکند؟
کتاب «آرمان عزیز» دریچهای تازه برای مطالعه اجتماعی درباره شهدای مدافع امنیت، بهویژه شهیدان دهههای هفتاد و هشتاد، گشوده است و میتواند زمینهساز نگارش آثار مستند و تحلیلی در این حوزه باشد. تفاوت میان نسل نخست انقلاب و نسل جدید در نوع تجربه زیسته آنان از تحولات تاریخی کشور نهفته است.
نسل اول انقلاب، دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و فضای حاکم بر حکومت پهلوی را تجربه کرده بود و در کنار آن، سالهای پس از پیروزی انقلاب، حضور امام خمینی (ره)، شکلگیری آرمانهای انقلاب و حتی تهدیدها و حملات دشمنان خارجی را با چشم خود دیده و در برابر آنها ایستادگی کرده بود.
در مقابل، نسل مدافعان امنیت از دهههای هفتاد و هشتاد، تجربه مستقیمی از انقلاب یا جنگ تحمیلی نداشتهاند و آشنایی آنان با رشادتها و آرمانهای انقلابی بیشتر از مسیر غیرمستقیم، یعنی از طریق خانواده، مساجد، هیئتها و فضاهای فرهنگی و مذهبی شکل گرفته است. این نسل الگوی ایثار و مقاومت را بیش از هر چیز در رفتار و مجاهدت مدافعان حرم مشاهده کرده و از آن الهام گرفتهاند. گرچه همه شهدا در مرتبه شهادت و تقوا برابرند، اما مدافعان امنیت بهویژه آنانی که در داخل کشور و در مواجهه با فتنهها و تحریکهای داخلی جان خود را از دست دادهاند، از درک اعتقادی عمیقتر و آگاهانهتری نسبت به آرمانهای انقلاب برخوردار بودهاند. این ویژگی، تفاوت معنوی و فکری مهمی میان این نسل و نسل نخست انقلاب ایجاد کرده است.
واکنش خانواده شهید پس از انتشار کتاب چگونه بود؟ آیا احساس کردند تصویر واقعی آرمان در اثر بازتاب یافته است؟
بله خداراشکر خانواده شهید علیوردی بسیار از کتاب استقبال کردند و مورد توجه آنان قرار گرفت. البته درحین نگارش کتاب، به صورت مداوم مطالب برای آنها فرستاده میشد تا اگر نکتهای نیاز بود گفته شود یا مواردی از مطالب نیاز به اصلاح شدن را داشت بیان کنند. به نظر خانواده شهید کتاب توانسته بود شخصیت واقعی آرمان را به طور مستند بیان کند.
در روند تدوین، آیا حذف یا گزینشی هم در نقلها انجام دادید تا از طولانی شدن یا تکرار جلوگیری شود؟ معیار انتخاب یا حذف چه بود؟
بله برای چینش نقل قولها حذفیاتی صورت گرفته است. بعضی از نقل و قولها که بیان شده بود بین راویان مشترک بود و من معیار انتخابی را برای راوی نزدیک تر قرار دادم که با شهید ارتباط بیشتر و نزدیک تری داشت و توانسته بود آن خاطره و نقلوقول را کاملتر بیان کند.

در بخشی از کتاب به حضور شهید در حوزه علمیه و فعالیتهای فرهنگی او اشاره شده است. چه نقشی این بُعد از زندگیاش در شکلگیری شخصیتش داشت؟
حوزه علمیه نقش مکملی در ساخت شخصیت شهید آرمان علیوردی داشت. آرمان تقریباً از دوران کودکی، حدوداً ۵ سالگی به مسجد رفت. با کارهای تربیتی و همچنین کانونهای تربیتی که در مساجد مختلف بود آشنا شد. به قولی در حال و هوای مسجد تنفس کرد و بزرگ شد و هیچ موقع از مسجد جدا نشد. همینطور هیئتهای مختلف و به خصوص هیئتی که خودشان آن را راه اندازی کرده بودند باعث شد تا در نهایت شخصیت او شکل بگیرد.
شخصیت او که شکل گرفت وارد حوزه شد و به قول خود او که میگفت برای سربازی امام زمان جایی رو مناسبتر از حوزه نمیتوان دید و همین مورد باعث حضور او در حوزه علمیه شد و این راه بالاخره او را رساند به همان موردی که همیشه دنبالش بود. او توانست از همین مسیر به عاقبت بهخیری و شهادت برسد.
یکی از محورهای کتاب، کلمه «عزیز» در عنوان است. از نگاه شما، چرا آرمان به «آرمان عزیز» تبدیل شد؟
آرمان، عزیز شد چون قول و عملش یکی بود. او در گمنامی سختترین کارها را انجام میداد. در کارهای فرهنگی تجربه داشت حتی در بحث درس و تحصیل هم خوب درس میخواند. او همیشه همان چیزی بود که همه از هم انتظار دارند. یعنی در بین خانه و خانواده بهترین فرزند برای پدر و مادر، برای برادرش بهترین برادر، برای اقوامش بهترین فامیل و برای دوستانش بهترین دوست بود. او همچنین در کانونهای تربیتی مساجد، بهترین مربی و در حوزه بهترین طلبه بود.
او همان گفتاری را که بیان میکرد، انجام میداد. اگر تصویر حضرت آقا را میدید و قربان صدقه او میرفت و میگفت «جانم به فدایت» با شهادتش همین حرف را به عمل رساند و زمانی که از او خواستند تا به مقام معظم رهبری توهین کند این کار را انجام نداد و به شهادت رسید و باعث شد او عزیز شود.
آرمان برای آن طلبی که از این دنیا داشت و عاقبتی که برای خودش در این دنیا رقم زده بود تمام تلاشش را کرد و این تلاش او را به آرمان عزیز تبدیل کرد.
آیا در خلال نگارش، محتوا را با اسناد رسمی یا گزارشهای نهادهای امنیتی و قضائی تطبیق داده یا بررسی کردید؟
برای نگارش کتاب از سوی فرمانده سپاه تهران، سردار حسنزاده نامه و مجوزی را دریافت کردم که این مجوز به گونهای من را به پلیس آگاهی تهران، دادسرای امور جنایی و قاضی و کارآگاه پرونده شهید آرمان علیوردی معرفی کرد و باعث شد تا تمامی این دستگاههای قضائی با من همکاری داشته باشند.
همچنین تمام فیلمهای ضبط شده در تلفن همراه متهمان به همراه اعترافات آنها را مشاهده کردم.علاوه بر این موارد تمام فیلمهای ضبط شده در دوربینهای امنیتی منطقه، دوربینهای شخصی و دولتی مورد بررسی قرار گرفت.
همچنین از فیلمهای ضبط شده به صورت آنلاین بر روی شبکههای مجازی و ماهوارهای و برخی فیلمهای ضبط شده به صورت آفلاین استفاده شد که در روند مستند شدن این کتاب کمکی بسیار کرد.
تمام صحنه شهادت آرمان که در کتاب بیان شده است همراه با ساعت، دقیقه و ثانیه دقیق و از روی فیلمها نوشته شده است. به همین دلیل کتاب کاملاً مستند به نگارش درآمده است.
در بازتاب رسانهای حوادث آبان ۱۴۰۱، تصویر شهید علیوردی گاه نادرست بازنمایی شد. آیا در کتاب تلاشی برای تصحیح یا تبیین این روایتها انجام دادید؟
در کتاب فقط بخشی به اغتشاشات سال ۱۴۰۱ مربوط است. در موارد باقی مانده کتاب از قبل تولد او آغاز میشود و تا زمان بزرگ شدن او مرحلهبهمرحله جلو میرویم تا اینکه به بخش اصلی یعنی شهادت او میرسیم.
او در اغتشاشات تصمیمی حیاتی میگیرد و رو به یکی از دوستانش میگوید: «من نمیتوانم بیتفاوت باشم وقتی میبینم چادر از سر یک زن ایرانی میکشند و انگار چادر از سر ناموس من کشیده شده است. من نمیتوانم نسبت به این موارد بیتفاوت باشم.» این عبارت عین جملهای است که او گفته است. او در همانجا نقش خودش را بهعنوان یک مدافع امنیت به خوبی انجام میدهد.
همانطور که گفته شد در کتاب فقط بخشی به اغتشاشات اشاره دارد و در بخشهای دیگر با آرمانی مواجه هستیم که با توجه به روایات افراد شناخته میشود. در کتاب حتی شوخیها و اذیت و آزار او هم بیان شده است. با آرمانی مواجه میشویم که به قول دوستانش: «اگر لیستی میخواستیم تهیه کنیم که در آن دوستانمون را بگویم که کدام اول شهید میشوند، شاید آرمان نفر سیام این لیست قرار میگرفت. اما دیدیم فقط بین همه افراد آن لیست آرمان شهید شد.»
آرمان نقش خودش را در حوادث به درستی انجام میداد. اگر حادثهای رخ میداد او در آن محل قرار میگرفت مانند سیلی که در لرستان آمده بود و او به دور افتادهترین روستای منطقه برای کمک حضور پیدا کرد. یا در زمان همهگیری ویروس کرونا برای گندزدایی معابر و برای کمک کردن به پرستارها وارد میدان شد.
او نقش خودش را در هر زمینهای به درستی انجام میداد، او ابتدا نقشش را شناسایی میکرد و بعد آن را به درستی انجام میداد. پس در کتاب با آرمانی که در نقشهای مختلف که در زمان دانشآموزی، بسیج، حوزه، دانشگاه و در آخر اغتشاشات قرار داشته است مواجه هستیم.

به نظر شما چه بخشی از زندگی آرمان علیوردی هنوز برای جامعه ناشناخته مانده و کتاب شما چه سهمی در روشنتر شدن آن دارد؟
به نظر من نقشی که باید درباره شهید آرمان علیوردی بیشتر به آن پرداخته شود و مورد توجه مردم قرار گیرد، نقش خانواده است. نقش تربیت خانواده در عاقبتبهخیری فرزندشان. اینکه خانوادهها چگونه فرزند خود را تربیت کنند.
آرمان در عین اینکه واقعاً آزادانه عمل میکرد و میتوانست در هرجایی حضور پیدا کند و هرکاری که دلخواه او بود انجام دهد اما بازهم تحت کنترل خانواده خودش بود و او را کامل رها نکرده بودند و مراقب او بودند.
ولی در عمل او آزادی داشت و این اجازه را داشت تا فعالیتهایی در مسجد، هیئت، بسیج و مکانهای مختلف داشته باشد. این نقش تربیتی خانواده نقشی است که میشود خیلی ویژه به آن توجه کرد.
در میان مصاحبهشوندگان، کدام گفتوگو برای شما دشوارتر یا احساسیتر بود؟ چگونه توانستید احساسات را در روایت کنترل و به سند تبدیل کنید؟
مصاحبه با خانواده شهید، بهخصوص مادر او برای من خیلی سختتر و پرچالش بود. به دلیل اینکه به تازگی چهلم آرمان را پشت سر گذاشته بودند و داغ این فرزند را هنوز بر دل داشتند مصاحبهها به سختی جلو میرفت.
گاهی اوقات روایاتها بر من هم تأثیر میگذاشت و باعث میشد تا همراه با پدر و مادر شهید گریه کنم.
ولی با توجه به اینکه مصاحبهای حرفهای را نیاز داشتم تا آماده شود، به هر طریقی که بود بر احساسات کنترل پیدا کردم و توانستم آن چیزی که واقعی و مستند بود را با راستیآزماییها از مصاحبهها استخراج کنم و در کتاب استفاده کنم.
فرآیند جمعآوری اطلاعات و انجام مصاحبهها با خانواده، دوستان و همرزمان شهید چگونه پیش رفت؟ در این مسیر با چه چالشهایی مواجه بودید؟
فرایند انجام مصاحبهها برای نگارش کتاب «آرمان عزیز» در شرایطی دشوار و حساس صورت گرفت. این گفتوگوها درست پس از چهلم شهید انجام شد؛ زمانی که هنوز اغتشاشات پایان نیافته بود و نیروهای گردان مربوط به شهید در حالت آمادهباش بودند. به همین دلیل، هماهنگی و انجام مصاحبه با اعضای گردان دشواریهای خاص خود را داشت.
برای انجام مصاحبهها ناچار بودم همراه نیروها به پادگان بروم و در مواقعی که آنان از مأموریت بازمیگشتند و فرصت استراحت داشتند، گفتوگوها را انجام میدادم. برخی از مصاحبهها در شهرهای مختلف از جمله کرج و قم انجام شد که رفتوآمدهای مکرر را ایجاب میکرد.
از آنجا که داغ خانواده هنوز تازه بود و آنان به طور مداوم از سوی رسانهها و نهادهای مختلف برای مصاحبه دعوت میشدند، برقراری این گفتوگوها آسان نبود. در یکی از موارد، زمان مصاحبه ساعت ۹ شب تعیین شد، اما به دلیل حضور تیم صدا و سیما در منزل خانواده، گفتوگو تا ساعت ۱:۳۰ بامداد به تعویق افتاد و پس از پایان کار رسانه، مصاحبه آغاز شد.
در موردی دیگر نیز همراه خانواده شهید در مسیر سفر به همدان حضور یافتم و بخشی از گفتوگو را در طول مسیر انجام دادم. هرچند انجام این مصاحبهها دشوار بود، اما تمامی گفتوگوها با دقت ثبت، راستیآزمایی و سپس بر اساس آنها فیشبرداری و تدوین نهایی کتاب انجام شد.
با توجه به اینکه کتاب به حوادث آبان ۱۴۰۱ نیز میپردازد، چگونه تلاش کردید روایت شهید را از فضای سیاسی و رسانهای آن روزها جدا و صرفاً بر واقعیتهای مستند تکیه کنید؟
قبلتر بیان شد که روایت کتاب، بازتابی از تمامی ابعاد زندگی شهید آرمان علیوردی است؛ از دوران کودکی تا آخرین روزهای عمرش در جریان اغتشاشات اخیر. محور اصلی کتاب، بازنمایی شخصیت آرمان در موقعیتهای مختلف زندگی است، نه صرفاً تمرکز بر وقایع اغتشاشات.
آرمان در هر عرصهای که احساس مسئولیت میکرد، نقشی فعال برعهده میگرفت. در کتاب، آرمان را در موقعیتهای گوناگون میبینیم؛ از حضور در مسجد و هیئت و فعالیتهای حوزه گرفته تا حضورش در میدانهای اجتماعی. بخش پایانی زندگی او به حوادث اغتشاشات منتهی شد، اما روایت اثر، کلیت زندگی و شخصیت او را دربرمیگیرد.
همچنین باید قدردانی داشته باشم از اعضای پایگاه بسیج ۵۰۵ سلمان فارسی که بسیجیان این پایگاه که از آغاز تا زمان شهادت در کنار آرمان بودند، همکاری چشمگیری در تدوین و راستیآزمایی روایتها داشتند. مصاحبههای متعددی با آنها انجام شد و محتوای همه این گفتوگوها با مستندات تصویری تطبیق داده شد تا صحت وقایع حفظ شود.
نزدیک به هشت ماه بهطور مستمر در دفتر انتشارات ۲۷ بعثت مشغول کار بودم و تنها آخر هفتهها برای مدت کوتاهی به خانه بازمیگشتم. انتشارات، فضای لازم را برای تمرکز کامل در اختیارم قرار داد و در این مسیر، از همکاری صمیمانه مدیر نشر، آقای جواد کلاتهعربی، و همچنین از راهنماییهای استاد بابایی که در فرآیند تدوین نقش مؤثری داشتند، صمیمانه سپاسگزارم.
خانواده شهید آرمان علیوردی نیز در تمام مراحل تحقیق و نگارش همراه و پشتیبان من بودند. گفتوگوهای متعددی با آنان انجام شد و هر یک از اعضای خانواده، با وجود داغ تازه، با حوصله و دقت در اختیار پروژه قرار گرفتند. بدون همکاری آنان، ثبت دقیق این روایت ممکن نبود.
بیشتر مخاطبان پس از مطالعه اثر، چه در فضای مجازی و چه در دیدارهای حضوری، از عمق تأثیر کتاب سخن میگویند و همین ارتباط مستقیم با مخاطب، ارزشمندترین دستاورد من در مسیر نگارش این اثر بوده است.





