برنامه «شفرونی»؛ آشپزی با ادویه شوخی، سس تبلیغ و طعم کهنگی! /وقتی خلاقیت قربانی آگهیهای بازرگانی میشود!

از آشپزی تا آگهی؛ جایی که برندها قهرمان مسابقهاند
در «شفرونی»، آشپزی صرفاً بهانهای است برای نمایش برندها و اسپانسرها. حجم بالای تبلیغات، حضور پررنگ محصولات در قاب، و حتی شوخیهای جهتدار میان بازیگران، حس یک برنامهی «بازرگانی با پوشش سرگرمی» را القا میکند. مخاطب بهجای دیدن رقابت و خلاقیت در پختوپز، با مجموعهای از موقعیتهای تصنعی روبهروست که هدف اصلیشان فروش کالا و وایرالشدن در شبکههای اجتماعی است.
با این حال، هیچکدام از این شوخیها نه بامزهاند، نه بدیع؛ چون پیشتر در قالب برنامههایی، چون «جوکر» و «اسکار» بارها تکرار شدهاند. همین تکرار باعث میشود که حتی حضور نعیمه نظامدوست، متین ستوده و جواد خیابانی هم نتواند انرژی تازهای به برنامه بدهد.
«شفرونی» در همان قسمت اول نشان داد که بهجای خلق موقعیتهای جدید و جذاب، ترجیح میدهد از شوخیهای سوخته و دستمالیشده استفاده کند. نعیمه نظامدوست با همان شوخیهای مربوط به ازدواج، و کنایههایش به احسان علیخانی دوباره در مرکز توجه است، اما دیگر خبری خندههای صادقانه نیست. نیما شعباننژاد نیز در نقش مجری، با تقلید از الگوهای طنز سابق، بیشتر از آنکه خنده بیاورد، مخاطب را خسته میکند.
طعم تبلیغات بیشتر از غذاست
از قاب آغازین تا پایان برنامه، «شفرونی» پر است از نمایش مستقیم و غیرمستقیم برندها؛ تا جایی که مرز میان سرگرمی و تبلیغ کاملاً از بین رفته است. بیننده حس میکند در حال تماشای یک آگهی بازرگانی طولانی است که در آن چند بازیگر قرار است با شوخیهای سطحی و دیالوگهای بیهدف، برندهای مختلف را معرفی کنند. در چنین فضایی دیگر فرقی ندارد غذا چی باشد، مهم این است که لوگو در قاب بماند!
چرا غذای خارجی وقتی ایران پر از طعم و رنگ است؟
این برنامه که علی الظاهر حول آشپزی میچرخد تا غذاهای معروف سراسر کشورها را به مخاطب معرفی کند، در شرایطی که ایران سرشار از تنوع غذایی و فرهنگی است، انتخاب تمرکز بر غذاهای بینالمللی در برنامهای ایرانی جای تعجب دارد. آیا بهتر نبود «شفرونی» فرصتی برای معرفی خوراکهای اصیل محلی و آشپزان بومی کشور میشد؟ سازندگان بهجای توجه به ظرفیت فرهنگی و ملی، ترجیح دادهاند با دکورهای پرزرقوبرق و منوهای فرنگی، نسخهای غربزده از آشپزی را به مخاطب تحویل دهند.
کشور ایران، مملو از فرهنگ و غذاهای متنوع و دلچسب هست که برای بسیاری از مردمان ناشناخته است و دانستن لباسها و غذاهای کشورهای دیگر چندان لطفی ندارد.
کمی هم حد و مرز داشتن چیز بدی نیست!
رفتار برخی از مهمانان در قسمت نخست، مرز میان شوخی و بیاحترامی را از بین برد. وقتی یک برنامهی خانوادگی، در تلاش برای خندهآوری از خطوط احترام و شأن فردی عبور میکند، دیگر نمیتوان آن را صرفاً «سرگرمکننده» دانست. اینجا است که طنز جای خود را به ابتذال میدهد و مخاطب نه لبخند میزند، بلکه متعجب میشود.
در همان قسمت اول برنامه نعیمه نظامدوست با اسم کوچک جواد خیابانی را صدا میزند و به وضوح شأن و جایگاه هنری و اجتماعی خود را به تنزل میکشد؛ در حالی که از جواد خیابانی خواسته میشود تا او هم با اسم کوچک این خانم را صدا بزند میگوید: من اگر این کار را بکنم بی احترامی کردهام؛ جالب است خانم نظام دوست، زمانی که ارزش خودت را نمیدانی و به خودت احترام نمیگذاری دیگران مجبور به انجام چنین کاری هستن!
امید است با چنین رفتارها و عکس العملهایی تلنگری برای شما باشد تا به خودتان بیایید.
خلاقیت گمشده در میان قابهای پرزرقوبرق
به گزارش دانشجو، «شفرونی» با همه هزینهها و ظاهر چشمنوازش، نشان داد که فقدان ایده نو، بزرگترین بحران شبکه نمایش خانگی است. اگر قرار است فقط ظاهر عوض شود و محتوا همان بماند، نتیجه جز دلزدگی مخاطب نخواهد بود.
برای بازگشت به مسیر درست، سازندگان باید از سطح شوخیهای ساده فراتر روند و خلاقیت را جدی بگیرند. شاید وقت آن رسیده باشد پلتفرمهای نمایش خانگی بهجای مسابقه در «میزان شوخی»، در خلاقیت و اندیشه با هم رقابت کنند




