وزارت ارشاد در تامین کاغذ غافلگیر شده است

مدیر انتشارات امیرکبیر گفت: درباره تأمین کاغذ به نظرم وزارت فرهنگ و ارشاد کاملاً غافلگیر شده است. این در حالی است که مسئله کاغذ، مسئله قابل پیش بینی و روشنی است.
زهرا اسکندری: صنعت نشر در سالهای اخیر با چالشهای متعددی روبهرو بوده است که یکی از مهمترین آنها، بحران تأمین کاغذ است. نوسانات شدید قیمت، وابستگی به واردات، نبود برنامهریزی پایدار و توزیع غیرشفاف یارانهها، موجب شده کاغذ از یک ماده اولیه ساده به مسئلهای پیچیده و تأثیرگذار بر کل چرخه تولید کتاب تبدیل شود. در حالیکه بسیاری از ناشران تلاش میکنند نیاز خود را از بازار آزاد تأمین کنند، بخش دیگری همچنان به حمایتهای دولتی وابستهاند؛ حمایتی که به گفته کارشناسان، نهتنها راهحل اساسی ارائه نداده، بلکه زمینهساز بیعدالتی در توزیع نیز شده است. به گزارش مهرريال از سوی دیگر، نبود سیاستگذاری جامع و هماهنگی میان نهادهای مرتبط باعث شده مسئله کاغذ به بحرانی مزمن در صنعت نشر بدل شود.
بر همین اساس، برای بررسی دقیقتر وضعیت فعلی و چالشهای پیشروی ناشران، با مجدالدین معلمی، مدیرعامل انتشارات امیرکبیر و رئیس بنیاد کتاب، به گفتوگو پرداختیم.
وضعیت فعلی تأمین و مصرف کاغذ در انتشارات شما چگونه است؟ چشمانداز بازار کاغذ را برای سال آینده چگونه میبینید؟
میتوان گفت مسئله کاغذ، مهمترین ماده اولیه تولید کتاب است و اگر ما بخواهیم قیمت کتاب را بر اساس کاغذ تعیین کنیم تقریباً ۱۵ الی ۲۰ درصد قیمت کتاب به کاغذ برمیگردد. پس میتوان گفت عنصر تعیین کنندهای است. دولتهای مختلف در دورههای متفاوت تصمیم گیریهایی را داشتهاند که بتوانند امور ناشران را تسهیل دهند و حوزه کاغذ را مدیریت کنند. این اقدامات از دولتهای قبلی شروع شده و تا دولت مرحوم شهید رئیسی که تلاش بسیار زیادی در تأمین کاغذ ایرانی و تقویت کاغذ ایرانی داشت ادامه پیدا کرد.
در عین حال این اقدامات فقط به عنوان مُسکنی برای دردهای موقتی عمل میکند و کار را برای ما تسهیل میدهد اما هیچ زمانی نتوانست کار را به صورت ریشهای و ماندگار حل کند.
تولید کاغذ ایرانی با معضلاتی همراه است. یکی از معضلات این مسئله چوب و مواد اولیه کاغذ است. در حال حاضر و با شرایط آبوهوایی کشور ما و با وجود خشکسالی که اتفاق افتاده، شاید نتوان آنچنان چشمانداز روشنی برای تولید کاغذ ایرانی و ماندگاری آن در بازار داشتیکی از معایب کاغذ ایرانی، کیفیت آن است که، مطلوب ذائقه بخش عمده خوانندگان ایرانی نیست. دولتها در تلاش بودند تا کیفیت کاغذ ایرانی را افزایش دهند اما این اقدام نیازمند یک سرمایهگذاری جدی بود که طبیعتاً با تغییر دولت این اتفاق رخ نداد. در حال حاضر برای تهیه کاغذ ایرانی ناشران دچار مشکل هستند و کارخانههای تولید کاغذ که جنسهای متفاوتی را دارند، امکان تأمین کاغذ ایرانی را ندارند. برای تأمین کاغذ وارداتی که معمولاً به کاغذهای سفید معروف بوده، این نیاز وابسته به دلار است. حمایتی که دولت برای تأمین ارز انجام میدهد را نمیتوان منکر شد. بخشی از بدنه صنعت نشر بابت واردات کاغذ منتفع هستند. آنها ترجیح میدهند که این بخش با واردات انجام شود.
البته این مسئله را هم باید در نظر گرفت که تولید کاغذ ایرانی با معضلاتی همراه است. یکی از معضلات این مسئله چوب و مواد اولیه کاغذ است. در حال حاضر و با شرایط آبوهوایی کشور ما و با وجود خشکسالی که اتفاق افتاده، شاید نتوان آنچنان چشمانداز روشنی برای تولید کاغذ ایرانی و ماندگاری آن در بازار داشت. لذا هر زمانی که دولتها در تأمین ارز توجه داشتند و با جدیت بیشتری این مسئله را دنبال کردهاند، فضای نشر در ارتباط با کاغذ آسانتر به جلو حرکت کرده است و به اصطلاح کاغذ، مسئله اول مجموعه انتشارات و ناشران نبوده است. در حال حاضر مسئلهای که قابل توجه است، دلیل تلاطم قیمت دلار در چند وقت اخیر است. این مسئله باعث شد تا تزریق کاغذ به بازار دچار مشکل شود و بخشی از ناشران حتی برای تأمین کاغذ به بازار بروند اما کاغذ مطلوب خود را پیدا نکنند. سکتهای که برای تأمین کاغذ ایجاد شده، در کنار واردات کاغذ و وفق پیدا نکردن کاغذ ایرانی با نیاز ناشران باعث شده تا در حال حاضر کاغذ یکی از دغدغههای حوزه نشر باشد. این مشکلات شاید در آینده بر تعداد عناوین و تیراژ کتابها نیز تأثیر خواهد گذاشت.
با وجود چنین مشکلاتی آیا شما مجبور شدهاید تیراژ کتابهای خود را کاهش دهید یا چاپ برخی عناوین را متوقف کنید؟
به نظر بنده نمیتوان خیلی سریع و تند درباره این سوال و این مسئله بله بگوییم. ولی این مسئله کاملاً طبیعی است که وقتی درباره کاغذ اطمینان نداشته باشیم باید با محاسبه بیشتری عمل کنیم. ولی اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم باید مسئله کاغذ از ریشه حل شود و عمیقتر به آن نگاه شود.
کاغذ مسئله اول حوزه نشر نیست. به این معنی که مشکلات دیگری در حوزه نشر وجود دارد که باعث شده کاغذ جلوه بیشتری پیدا کند. یکی از این مسائل چاپ بیرویه کتاب توسط کسانی است که کتابسازی انجام میدهند. در پیادهروها، متروها و اماکن عمومی کتابهایی با محتواهای نامناسب و یا حتی بدون مجوز و بدون رعایت کردن حق کپیرایت وجود دارد که چاپ تمامی آنها با همین کاغذها انجام شده است. اگر چاپ کتاب به درستی مدیریت شود، ما هیچ زمانی مشکل کاغذ نخواهیم داشت. در هیچ صنفی مشاهده نمیشود که مواد اولیه آن جزو مسائل کلان باشد. مثلاً در صنف پارچه، چرم و… هر صنفی دیگر که مشاهده کنیم، مواد اولیه همیشه مشکل هست ولی مسئله کلان آن صنعت نیست. حال اگر صنعت نشر نیز دچار مسئله شده است باید ریشهایتر به آن نگاه کرد.
اگر جلوی کتابسازیها گرفته شود یا در مقابل چاپهای بیرویه گرفته شود، کاغذ درست به مصرف خواهد رسید و با مدیریت بهتر میتوان مسائل را حل کرد.
عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مدیریت بحران کاغذ را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا به نظر شما توانستهاند جلوی این کتابسازیها گرفته شود؟
در هر دو مورد جواب منفی است. به نظر بنده هیچ ارادهای را از طرف هیچ دستگاه مسئولی برای برخورد با کتابهای غیر قانونی نمیبینیم. در حال حاضر چند عدد از کتابهای انتشارات ما در بین همین کتابفروشیهای غیرقانونی دیده میشود. کتابهایی که بهصورت غیر قانونی و بدون رعایت کردن حق کپیرایت به چاپ رسیده است. این اقدامات را نمیدانیم باید به چه کسانی و کدام مسئول اعلام و شکایت کنیم. هیچ اقدامی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد و حتی شهرداری و اماکن هم دیده نمیشود. این اتفاق باعث میشود تا ذائقه اجتماعی خراب شود. بسیاری از این کتابها محتواهای مناسبی را به همراه ندارند.
درباره تأمین کاغذ به نظرم وزارت فرهنگ و ارشاد کاملاً غافلگیر شده است. این در حالی است که مسئله کاغذ، مسئله قابل پیش بینی و روشنی است که میزان نیاز کشور به کاغذ را میتوان محاسبه کرد. باید مقدار دلار و ارز لازم برای واردات را تأمین کرد. در حال حاضر نه کاغذ حمایتی در بازار وجود دارد و نه کاغذ را میشود به اصطلاح به قیمت بهصرفه تهیه کرد. کاغذ در بازار موجود نیست و این مسئله پررنگ است.
گرانی کاغذ چگونه روی قیمت نهایی کتاب و میزان خرید مخاطبان اثر گذاشته است؟
در اینجا چند مسئله وجود دارد. درباره قیمت گذاری اول باید مسئلهای را در نظر بگیریم. قیمت کتاب متناسب با تورم افزایش پیدا نمیکند. یعنی بسیار راحتتر تورم سایر اجناس رو میپذیریم اما وقتی نوبت به کتاب میرسد، به گرانی آن اعتراض میکنیم. در حالی که اگر به تورم سالیانه بخواهیم بسنجیم، افزایش قیمت کتابها با تأخیر اتفاق میافتد و همیشه از تورم خود کشور قیمت کتاب پایینتر است. در عین حال وقتی کاغذ گران میشود، اتفاقی که میافتد این است که معمولاً ناشرها کتاب را تا حدی میتوانن گران کنند. یعنی نمیتوان هر قیمتی را مثل مواد خوراکی برای آن در نظر گرفت و حس کنیم که بالاخره خریداری خواهد داشت. لذا اتفاقی که میافتد این است که، صنعت نشر دچار مسئله میشود. یعنی به اجبار قیمت را افزایش میدهیم اما نه به اندازهای که قدرت خرید مردم لحاظ نشود. در این بخش، حوزه نشر از انتشارات تا توزیع و کتابفروشیها سود پایین میآید و وقتی سود پایین بیاید اصولاً این صنعت دچار مشکل میشود و از زیر بنا دچار مسئله میشود و انتشارات درست نمیتواند امورات خود را بگذراند و حتی درست نمیتواند کتاب تهیه کند و به فروش برساند و به راحتی چرخه خواندن دچار مسئله میشود.
آیا فکر میکنید بحران کاغذ فقط مشکل اقتصادی است یا ناشی از ضعف مدیریت و ساختار توزیع هم هست؟
این مسئله را میتوان از دو زاویه مورد بررسی قرار داد؛ نخست ضعف مدیریتی، به این معنا که درک درستی از اهمیت موضوع وجود ندارد و پیشبینیهای لازم برای مواجهه با آن انجام نمیشود. در نتیجه، مسئلهای که میتوانست در سطح محدود مدیریت شود، به یک چالش ملی تبدیل میشود. از سوی دیگر، مسائل اقتصادی نیز در این زمینه نقش دارند. اگر صنعت نشر از نظر زیرساختی و ساختاری بهدرستی سامان یافته بود و نظام عرضه و تقاضا در آن کارآمد عمل میکرد، مواد اولیه نباید به معضل اصلی این حوزه تبدیل میشد. زمانی که تأمین این مواد به چالشی اساسی بدل میشود، نشاندهنده وجود اشکالات در ساختار کلان صنعت است.
یکی از معایب کاغذ ایرانی، کیفیت آن است که، مطلوب ذائقه بخش عمده خوانندگان ایرانی نیست. دولتها در تلاش بودند تا کیفیت کاغذ ایرانی را افزایش دهند اما این اقدام نیازمند یک سرمایهگذاری جدی بود که طبیعتاً با تغییر دولت این اتفاق رخ نداد به باور من، مشکل هم از جنبه مدیریتی و هم از جنبه ساختاری قابل بررسی است؛ صنعتی که دچار بیماریهای مزمن است اما برای درمان آن اقدام ریشهای صورت نمیگیرد. تاکنون هیچ مدیری بهصورت جدی به حل اساسی مشکلات صنعت نشر ورود نکرده و معمولاً سیاستها به تزریقهای موقت مانند اختصاص ارز یا تأمین محدود کاغذ محدود میشود؛ اقداماتی که بیشتر جنبه مسکن دارند تا راهحل بنیادین.
واقعیت این است که نه مدیریت کارآمدی در مسیر حل مشکلات همراهی کرده و نه مسائل این صنعت در گذر دولتها مورد پیگیری مؤثر قرار گرفته است. به همین دلیل، بحرانها از دورهای به دوره دیگر منتقل میشوند بدون آنکه راهحل پایداری برای آنها ارائه شود.
تأمین کاغذ از بازار آزاد چه تفاوتی با کاغذ یارانهای دارد از نظر قیمت و کیفیت؟
تأمین مواد اولیه نباید از چالشهای اصلی یک صنعت باشد. اصولاً هر صنعت سالم باید بتواند بهصورت طبیعی و از مسیر بازار آزاد مواد اولیه خود را تأمین کند. زمانی که چنین امکانی وجود ندارد و دولت ناگزیر به ورود و تزریق یارانه یا ارائه حمایتهای مقطعی میشود، نشاندهنده وجود نقص در ساختار آن صنعت است. معمولاً در چنین شرایطی، افراد مطلع و نزدیکتر به مراکز تصمیمگیری از این حمایتها بهره بیشتری میبرند و همین امر زمینه سوءاستفاده را فراهم میکند. بررسی سوابق نشان میدهد که در سالهای گذشته بسیاری از ناشران از کاغذ یارانهای استفاده نکردهاند؛ بخشی به دلیل ناآگاهی از روند توزیع و بخشی دیگر بهدلیل تأمین نیاز خود از بازار آزاد. این وضعیت نشان میدهد که نظام توزیع کاغذ نیازمند بازنگری و اصلاح اساسی است. اگر هدف، رفع پایدار معضل کاغذ است، باید به شکل ریشهایتر به مسئله پرداخته شود و زمینههای بروز بحران در این بخش از بین برود. ناشر باید بتواند در فضای رقابتی سالم بازار فعالیت کند، مواد اولیه خود را خریداری کند و با تکیه بر توان اقتصادی خود چرخه تولید را پیش ببرد، نه اینکه منتظر حمایتهای مقطعی باشد.
در شرایط کنونی، کاغذ هم «معضل» است، هم «مشکل» و هم «مسئله»؛ و این سهگانگی نشاندهنده نوعی بیتدبیری مدیریتی در این حوزه است. در واقع، کاغذ نباید در شمار نخستین چالشهای صنعت نشر قرار گیرد. حوزه نشر با مسائل متعددی روبهروست که اگر آنها بهصورت اساسی حل شوند، اقتصاد نشر فعال و پویا خواهد شد و تأمین مواد اولیه به یکی از سادهترین مراحل این چرخه تبدیل میشود.




