جشنی که با وجود گذر زمان و بحرانهای معیشتی زنده مانده است

«شب یلدا» امروز نهتنها یک آیین خانوادگی، بلکه میراث ثبت شدۀ در حافظه جمعی و جهانی است؛ اما راز ماندگاری این آیین کهن چیست؟
شب «چله/ یلدا»، بهعنوان یکی از کهنترین آیینهای فرهنگی ایرانیان، همواره فراتر از یک جشن تقویمی صرف، حامل معانی عمیق اجتماعی، عاطفی و هویتی بوده است؛ آیینی که با وجود تحولات پرشتاب اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، همچنان جایگاهی پررنگ در زیست روزمره جامعه ایران حفظ کرده و نسل به نسل تداوم یافته است. ایسنا برای واکاوی دلایل ماندگاری «یلدا»، بررسی وجوه کمتر دیدهشده آن، نسبت این آیین با تحولات معیشتی، فرهنگی و رسانهای امروز و ظرفیتهای «یلدا» در عرصه دیپلماسی فرهنگی و ثبت جهانی، با حجت مرادخانی، کنشگر میراث فرهنگی و پژوهشگر صنایع دستی، گفتوگو کرد.
مرادخانی در پاسخ به این پرسش که چرا جشن «یلدا/ چله» نسبت به آیینهایی مانند مهرگان، سده و حتی چهارشنبهسوری جایگاهی پررنگتر و ماندگارتر در میان اقشار مختلف جامعه دارد؟ به ایسنا گفت: تداوم و برجستگی جشن شب چله، بیش از هر چیز، ناشی از سازگاری بالای این آیین کهن با زیست روزمره انسان امروز است. این سازگاری را میتوان حاصل مجموعهای از عوامل دانست.
او افزود: نخست آنکه «یلدا» بهطور کامل با زیست خانوادگی پیوند خورده است. این جشن، آیینی شبانه است که در فضای خانه برگزار میشود و با روند خصوصیتر شدن زندگی انسان معاصر همخوانی دارد. «یلدا» برای برگزاری، نیازمند مکان ویژه یا موقعیت خاصی نیست، از همین رو، همه افراد، در هر سطحی از جامعه، چه در شهر و چه در روستا، چه در میان اقشار مرفه، متوسط یا کمبرخوردار، امکان برگزاری آن را دارند.
این کنشگر ادامه داد: از سوی دیگر، پیوند عمیق «یلدا» با ادبیات، شعر، روایت، قصهگویی و آیینهایی چون فال گرفتن، به این جشن بُعدی عاطفی و جذاب بخشیده است. «یلدا» حافظه فرهنگی و زبانی جامعه را فعال میکند و در بطن خود بستری برای گفتوگو میان افراد فراهم میآورد؛ امری که در جامعه امروز، نهتنها در ایران بلکه در سراسر جهان، به یکی از خلاهای جدی بدل شده است و «یلدا» بهخوبی میتواند این خلا را پر کند.
این پژوهشگر، انعطافپذیری نمادین بالای این جشن را از دیگر دلایل ماندگاری «یلدا» برشمرد و گفت: «یلدا» در هر شکلی قابلیت برگزاری دارد. هم میتوان آن را به شکلی کاملاً سنتی برگزار کرد و هم در قالبی مدرن، ساده یا حتی مجلل. این جشن میتواند در فضای خصوصی خانهها برگزار شود یا در استودیوهای رسانهای و قالبهای مختلف بازتولید و بازنشر یابد. همین ویژگی سبب شده است که «یلدا» بتواند در لایههای گوناگون جامعه نفوذ کند و همچنان ضربان زنده خود را حفظ کند. افزون بر این، نباید از تأکید «یلدا» بر عشق، عاطفه و گفتوگو میان اعضای خانواده غافل شد. این جشن با مفاهیمی چون همدلی، باهمبودن و انتظار برای طلوع نور پیوند خورده و انسان را به صبر و امید فرامیخواند. مجموعه این ویژگیها، به «یلدا» غنای عاطفی ویژهای بخشیده است؛ غنایی که در جشنهایی چون مهرگان یا سده، دستکم در وضعیت کنونی، کمتر با آن مواجه هستیم و در آنها خلأ عاطفی بیشتری احساس میشود.
مرادخانی ادامه داد: در مجموع، اگر بخواهیم این بحث را جمعبندی کنیم، میتوان گفت راز ماندگاری و نفوذ گسترده «یلدا»، تنها در کهنبودن آن خلاصه نمیشود، بلکه در این واقعیت نهفته است که این جشن، همچنان «قابل زیستن» باقی مانده و توانسته خود را با زندگی امروز انسان معاصر هماهنگ سازد.
این پژوهشگر با اشاره به تأکید «یلدا» بر خانواده و توسعه روابط انسانی، اظهار کرد: در فرهنگ ایرانی، صورت قالب انتقال معرفت، قصه و روایتهای شفاهی است و این کارکرد، بهطور بسیار پررنگی در «یلدا» حضور دارد. این جشن در محفل خانوادگی برگزار میشود، با قصهگویی، شعرخوانی، حکایت گفتن و گفتوگوهایی که همگی بر همنشینی، تبادل تجربه و انتقال فرهنگ شفاهی تأکید دارند. این شیوه انتقال فرهنگی، ریشهای دیرینه دارد و از گذشتههای دور تا امروز امتداد یافته است. با وجود تمام محدودیتها، دشواریها و گرفتوگیرهایی که جامعه امروز با آنها روبهروست، این کارکرد در «یلدا» همچنان زنده و فعال است. همین ویژگی سبب شده است که حافظه جمعی جامعه ما نسبت به جشن «یلدا» از غنای بالایی بهرهمند باشد. ما نسبت به این جشن دچار خلا عاطفی نیستیم. «یلدا» همواره در خاطره جمعی ما حضور دارد و به همین دلیل، برای فرا رسیدن آن لحظهشماری میکنیم.
او اضافه کرد: این نکته، در تحلیل پدیدههای فرهنگی، اهمیت بسیار زیادی دارد. در برخی حوزههای فرهنگی، همواره این پرسش مطرح میشود که چرا با وجود تلاشها و برنامهریزیها، جامعه کمتر به سمت برخی مناسک یا آیینها گرایش پیدا میکند. پاسخ این پرسش، اغلب در وجود نوعی خلأ عاطفی نهفته است، خلأیی که در مورد «یلدا» وجود ندارد. « «یلدا»» جشنی است که با غنای عاطفی همراه است و همین غنا، رمز زندهبودن و تداوم آن در زندگی فرهنگی جامعه ماست.
مرادخانی درباره اینکه چه وجوهی از «یلدا» کمتر دیده شده است، توضیح داد: قابلیتهای برجسته این جشن کهن، با وجود قدرت نفوذ بالایی که دارد، هنوز بهطور کامل به فعلیت نرسیدهاند. این در حالی است که در دنیای امروز، دسترسی گستردهای به ابزارهای متنوع تولید محتوا، رسانههای گوناگون و پهنه وسیع شبکههای اجتماعی دیجیتال وجود دارد که امکان انتقال و مخابره پیامها را بهسادگی فراهم کرده است. « «یلدا»»، بهعنوان میراث فرهنگی ناملموس ثبتشده در چارچوب کنوانسیون ۲۰۰۳، ظرفیت بسیار بالایی برای توسعه گردشگری فرهنگی و رشد «اقتصاد تجربه» در ایران دارد. تمام مراسم و آیینهای مرتبط با «یلدا» این قابلیت را دارند که به جاذبههای گردشگری تبدیل شوند و علاقهمندان بسیاری را، بهویژه در مقطع زمانی منتهی به تعطیلات سال نو میلادی، از دیگر کشورها به ایران جذب کنند.
او افزود: ثبت مشترک «یلدا» با افغانستان، در سال ٢٠٢٢ و در نشست هفدهم کمیته جهانی انجام شد، این ظرفیت را جذابتر و گستردهتر نیز کرده است. با این حال، متاسفانه ما فاقد یک استراتژی کلاننگر هستیم که بتواند این قابلیتها را به فعلیت برساند؛ مسئلهای که بسیار مهم و درخور تأمل است. در این میان، مفهوم «اقتصاد تجربه» یا Experience Economy نیز مطرح میشود؛ رویکردی در اقتصاد معاصر که بر این نکته تأکید دارد که ارزش اقتصادی دیگر صرفاً از کالا یا خدمات ناشی نمیشود، بلکه بهطور جدی از تجربهای برمیخیزد که افراد در مواجهه و تعامل با یک پدیده یا رویداد کسب میکنند. به بیان ساده، افراد حاضرند برای تجربههای معنادار، احساسی و بهیادماندنی هزینه کنند و هرچه این تجربه غنیتر باشد، ارزش اقتصادی بالاتری خواهد داشت. «یلدا» از این منظر، استعدادی بینهایت بالا دارد تا بتوان از ظرفیتهای اقتصاد تجربه برای توسعه اقتصادی و بهویژه اقتصاد گردشگری کشور بهره گرفت.
این پژوهشگر ادامه داد: وجه کمتر دیدهشده دیگر «یلدا»، کارکردهای آموزشی آن است، بهویژه قابلیت این آیین برای انتقال بیننسلی فرهنگ. ما امروز با چالش جدی گسست بیننسلی در حوزه فرهنگی مواجهیم و «یلدا» میتواند بستری فوقالعاده جذاب برای آموزش هویت فرهنگی به نسلهای جدید باشد. نسلهایی که بهشدت در معرض الگوهای فرهنگی خارجی، از جمله فرهنگ پاپ کرهای، قرار دارند. این پرسش جدی مطرح است که ما تا چه اندازه بر مبنای «یلدا» محتوا تولید کردهایم؛ محتوایی که بتواند از نظر جذابیت با موسیقی پاپ یا سریالهای کرهای رقابت کند. پاسخ صریح آن است که در این حوزه تقریباً دستمان خالی است. اینها وجوهی است که باید برای آنها اندیشید، بهویژه در شرایطی که امروز ابزار و فرصت تولید و انتشار محتوا بهطور کامل فراهم است.
او افزود: کشور کره جنوبی با تبدیل جزئیترین عناصر فرهنگی خود به فرمتهای جذاب رسانهای، توانست فرهنگش را در مقیاسی جهانی عرضه کند و تأثیری گسترده بر مخاطبان بگذارد، تا جایی که امروز نوجوان ایرانی، گاه بیش از آنکه درباره آیینها، جشنها و وجوه غنی و کهن فرهنگ خود بداند، با فرهنگ پاپ کرهای آشناست.
مرادخانی درباره تاثیر وضعیت معیشت و شرایط اقتصادی جامعه بر استمرار و حفظ ماهیت آیین «یلدا» گفت: این موضوع بیتردید اثرگذار است. نمیتوان و نباید فشارهای مخرب اقتصادی بر زیست مردم را انکار کرد؛ فشارهایی که بهطور طبیعی جلوههای بیرونی «یلدا» را کاهش میدهد و با کوچکتر شدن سفرهها، قدرت مانور، شور و هیجان این آیین را کمرنگتر میکند. با این همه، معتقدم با وجود تمام سختیها و مشکلات ریز و درشتی که جامعه با آنها مواجه است، این جشن همچنان برگزار میشود و زنده مانده است. به تعبیر دیگر، «صبر برای دیدن طلیعه نور و روشنی» همچنان در قلب ایرانیان حضور دارد.
او افزود: اما در این میان، آنچه از مشکلات اقتصادی مخربتر است و آسیب عمیقتری به «یلدا» و دیگر آیینهای کهن ما وارد میکند، مداخلات غیرمسئولانه برخی نهادهای فرهنگی و بعضی افراد است. برای نمونه میتوان به مداخلهای اشاره کرد که اگر اشتباه نکنم در سال ۱۴۰۲ مطرح شد و طی آن پیشنهاد شد نام «یلدا» در تقویم رسمی به «روز ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان» تغییر یابد. تغییراتی مشابه نیز درباره چهارشنبهسوری و عناوین عجیبوغریبی که بر اساس مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شد، قابل ذکر است. این مداخلات محل پرسش و نقد جدیاند؛ چرا که هرگز نمیتوان یک آیین کهن با پیشینهای بسیار غنی را با بخشنامهها و دستورالعملهای اداری دگرگون کرد. متاسفانه چنین اقداماتی نهتنها کمکی به پاسداشت فرهنگ نمیکند، بلکه موجب تحریک منفی سرمایههای اجتماعی میشود و آثار مخرب آنها، در بسیاری موارد، حتی از فشارهای اقتصادی نیز شدیدتر و ماندگارتر است.
مرادخانی همچنین درباره اینکه ثبت مشترک «یلدا» با افغانستان چه ظرفیتی برای پیوند فرهنگی در حوزه تمدنی ایران ایجاد کرده است، اظهار کرد: ثبت مشترک «یلدا» با کشور افغانستان، که در هفدهمین نشست کمیته بیندولتی حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو در سال ۲۰۲۲ به تصویب رسید و سپس با افزودهشدن کشورهای دیگر تکمیل شد، اتفاقی بسیار مهم بود. در گام نخست، این جشن کهن بهعنوان جلوهای غنی و ریشهدار از فرهنگ «ایران بزرگ» به جهان معرفی و بهعنوان میراث بشری پذیرفته شد. این مقوله از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ چرا که امروز «یلدا» دیگر صرفاً میراث یک کشور نیست، بلکه میراث کل بشریت بهشمار میرود.
او گفت: افزودهشدن دیگر کشورها به این پرونده، بهویژه کشورهای حوزه ایران فرهنگی، مشابه پرونده نوروز که اکنون ۱۶ کشور عضو آن هستند، نیز اهمیت مضاعفی دارد و از منظر حوزه تمدنی ایران فرهنگی، دستاوردهای قابلتوجهی برای ما به همراه خواهد داشت. نخست آنکه این ثبت مشترک باعث میشود جهان، بازتعریفی از «ایران فرهنگی» در نظام حقوق بینالملل داشته باشد. پذیرش ثبت مشترک «یلدا» از سوی یونسکو نشان میدهد که میراث فرهنگی مرزهای سیاسی را به رسمیت نمیشناسد، بلکه در قلمروهای تمدنی زیست میکند. بر اساس این اتفاق، مفهوم ایران فرهنگی از یک اصطلاح دانشگاهی یا فرهنگنامهای، به یک واقعیت بهرسمیتشناختهشده در نظام حقوق بینالملل تبدیل میشود؛ ارتقایی که از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و اگر به ابعاد آن دقیقتر بنگریم، با دستاوردی عظیم مواجه خواهیم شد.
این کنشگر همچنین درباره جایگاه «یلدا» در عرصه بینالمللی و در چارچوب دیپلماسی فرهنگی ایران، گفت: نکته مهم دیگر، تقویت دیپلماسی فرهنگی است که از رهگذر این ثبت و توسعه پرونده آن با حضور دیگر کشورهای حوزه ایران فرهنگی حاصل میشود. در این مسیر، بستری امن و مشروع برای گفتوگوی فرهنگی شکل میگیرد و فعال میشود؛ آنهم در جهانی که مملو از منازعات سیاسی و خشونتهای گوناگون است. در ادبیات یونسکو نیز برای این مفهوم اصطلاح مشخصی وجود دارد: «Culture as a Bridge» یا «فرهنگ به مثابه پل»؛ پلی که میتواند بسیاری از گسستها را کاهش دهد یا از میان بردارد، از گسستهای سیاسی گرفته تا گسستهای بیننسلی و حتی شکافهای نژادی. همه این ظرفیتها در بستر دیپلماسی فرهنگی امکان بروز و تحقق مییابند.
مراخامن معتقد است: جشن «یلدا» و ثبت جهانی مشترک آن، حامل پیامی نمادین برای جهان معاصر است؛ جهانی که با تهدیدهایی چون جنگ، گسستهای فرهنگی، رادیکالیسم و شیوع نژادپرستی مواجه است. پیام ثبت مشترک «یلدا» روشن و صریح است «فرهنگهای کهن میتوانند بهجای مرز، پیوند بسازند».



