نگاهی به مجنون آخرین اثر شاخص دفاع مقدس/ یک پرتره -استثنائا- آبرومند

در سال‌های اخیر، سینمای دفاع مقدس بیش از آنکه مشغول بازخوانی شخصیت‌های جنگ باشد، به شکل نگران‌کننده‌ای در حال مصرف کردن آن‌هاست. قهرمانان جنگی تبدیل شده‌اند به سوژه‌هایی آماده، که با نگاهی محتوازده، تکنیک‌زده و کمیت‌گرا یکی‌یکی خرج می‌شوند. اغلب این فیلم‌ها نه به دنبال ساختن شخصیت، بلکه در پی تکمیل یک سهمیه‌اند؛ سهمیه‌ای که با گریم‌های سنگین، شباهت‌های ظاهری و ارجاع‌های بیرونی پر می‌شود. نتیجه، آثاری است که بیشتر از آنکه درام باشند، گزارش‌اند؛ گزارش‌هایی که شخصیت را از بیرون قرض می‌گیرند و به متن فیلم وارد نمی‌کنند. در این میان، «مجنون» به این دلیل که بیشترین فاصله را با این الگوی رایج دارد، تبدیل به اثری قابل دفاع می‌شود.

فیلم با یک تصمیم درست شروع می‌شود. دوربین پشت سر شخصیت شهید مهدی زین‌الدین راه می‌افتد، بدون اینکه چهره‌اش را ببینیم. این پنهان‌کاری تا جایی ادامه دارد که شخصیت دست به یک کنش معنادار می‌زند؛ جایی که برای ماندن نیروهای اخراجی لشکر وساطت می‌کند. بعد از این عمل است که زین‌الدین در تماس تلفنی، رو به دوربین، خودش را معرفی می‌کند: «من مهدی زین‌الدین هستم». این یعنی فیلمساز تصمیم گرفته شخصیت را نه با شناسنامه بیرونی، بلکه با کنش درون‌متنی بسازد. فیلم می‌خواهد روی پای خودش بایستد و جای خالی شخصیت‌پردازی را با ارجاع به بیرون پر نکند. درست برخلاف اغلب پرتره‌های دفاع مقدس که گریم و شباهت ظاهری را جایگزین درام می‌کنند.

فیلمساز به اندازه فهم و دریافتش از زین‌الدین، اثرش را ساخته و همان‌قدر هم شخصیت قهرمانش را پرداخته است؛ نه بیشتر و نه کمتر. این صداقت بیش از همه در کارگردانی خودش را نشان می‌دهد. در لحظات زیادی، فیلم موفق می‌شود حس بسازد و تماشاگر را عاطفی درگیر کند. فیلمنامه تا میانه پرده دوم آن‌قدر دقیق است که به‌سختی می‌شود به آن ایراد گرفت. منطق کنش‌محور افتتاحیه، در ادامه هم با دقت ادامه پیدا می‌کند. زین‌الدین در نسبت با خانواده‌اش، با همسرش، با معاون، برادر و سربازانش، همواره در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که شخصیت را جلو می‌برد، نه اینکه صرفاً اطلاعات بدهد.

دقت کارگردان در پرداخت لحظات کلیدی فیلم، به‌ویژه در نیمه اول، تحسین‌برانگیز است. کلوزآپ‌هایی که در صحنه خداحافظی زین‌الدین با همسرش می‌گیرد، یک وداع جانانه می‌سازد؛ بدون اغراق و بدون سانتی‌مانتالیسم. صحنه پریدن رزمنده‌ها در آب، بعد از تمردشان و به‌واسطه رفتار و کنشمندی زین‌الدین، یکی از بهترین لحظات فیلم است. اینجا فرماندهی نه با فریاد، که با عمل تثبیت می‌شود. اولین عملیات هم عالی کارگردانی شده و فرود آمدن زین‌الدین در مجنون، فرود آمدن یک فرمانده باهوش و مقتدر است؛ فرمانده‌ای که تماشاگر مدیریت و رهبری‌اش را باور می‌کند. ما با شخصیتی طرفیم که هم زمینی است، دلش پیش همسر و دخترش مانده، و هم فرمانده‌ای است که با نقشه و راه‌حل، همیشه یک قدم جلوتر از بقیه حرکت می‌کند.

فیلم در میدان جنگ هم موفق است. تدوین صحنه‌های درگیری به عیار اثر اضافه کرده و استفاده دقیق از نقشه، ابتکار مهم دیگری است. نقشه به‌درستی جغرافیای عملیات را برای تماشاگر روشن می‌کند و او را صاف می‌گذارد کنار رزمنده‌ها، وسط عملیات. موسیقی و نورپردازی هم اغلب حساب‌شده‌اند و بعضی لحظات فیلم را به‌شدت شاعرانه می‌کنند. صحنه شهادت شهید قمی روی پای رزمنده اخراجی آذری و مرثیه‌خوانی ترکی او، با آن نور لطیف و موسیقی درست، یکی از بهترین صحنه‌های تاریخ ژانر دفاع مقدس است.

با این همه، فیلم در میانه دچار اضافه‌گویی می‌شود؛ لحظاتی که کلیشه‌های آشنای ژانر دفاع مقدس به فیلم تحمیل شده‌اند: راه رفتن زین‌الدین میان رزمندگان، اسلوموشن‌های کش‌دار، کلوزآپ‌های نابجا از چهره او. این لحظات هم قصه را معطل می‌کنند و هم ضرب‌آهنگ فیلم را می‌شکنند. حذف این بخش‌ها در نسخه اکران می‌تواند «مجنون» را به فیلمی کم‌نظیر تبدیل کند.

بعد از پرده دوم، فیلم دوباره جان می‌گیرد. صحنه عالی حرف زدن زین‌الدین با بی‌سیم، جمع‌بندی تمام آن چیزی است که پیش‌تر دیده‌ایم: فرماندهی بر دل‌ها که حالا به موفقیت در میدان ختم می‌شود. حرکت دوربین از لانگ به کلوز روی زین‌الدین، هم‌زمان است با ماندن رزمندگان از شهرهای مختلف پشت او و لبیک ما به مهدی زین‌الدین. در انتها تصمیم نهایی فیلمساز برای نشان ندادن لحظه شهادت هم هوشمندانه است.

در سال‌های اخیر، سینمای دفاع مقدس بیش از آنکه مشغول بازخوانی شخصیت‌های جنگ باشد، به شکل نگران‌کننده‌ای در حال مصرف کردن آن‌هاست. قهرمانان جنگی تبدیل شده‌اند به سوژه‌هایی آماده، که با نگاهی محتوازده، تکنیک‌زده و کمیت‌گرا یکی‌یکی خرج می‌شوند. اغلب این فیلم‌ها نه به دنبال ساختن شخصیت، بلکه در پی تکمیل یک سهمیه‌اند؛ سهمیه‌ای که با گریم‌های سنگین، شباهت‌های ظاهری و ارجاع‌های بیرونی پر می‌شود. نتیجه، آثاری است که بیشتر از آنکه درام باشند، گزارش‌اند؛ گزارش‌هایی که شخصیت را از بیرون قرض می‌گیرند و به متن فیلم وارد نمی‌کنند. در این میان، «مجنون» به این دلیل که بیشترین فاصله را با این الگوی رایج دارد، تبدیل به اثری قابل دفاع می‌شود./نوبنیاد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 1 =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا