آخرالزمان است؛ مجیزگویی ترکیه از زبان استاد آواز

محمد قربانی|شهرام ناظری اخیراً در یک دانشگاه ترکیه‌ای از ترکیه بابت «حفظ میراث مولانا» تشکر کرده و گفته است اگر میراث مولانا را به ایرانی‌ها می‌سپردند، چیزی از آن باقی نمی‌ماند. من برای شهرام ناظری احترام زیادی قائلم، صدایش و خیلی از کارهایش را دوست دارم و «چه دانستم که این سودا»ی او را که شعرش از مولاناست، هر روز گوش می‌دهم. اما این احترام باعث نمی‌شود به راحتی از لاطائلات اخیر ایشان عبور کنیم. در این موضوع خاص، نظر دادن ناظری، شبیه اظهارنظر یک راننده تاکسی در مورد مهندسی ترافیک شهری یا افاضات یک قاری قرآن در حوزه تفسیر است. درباره اظهارات استاد چند خطی به نظرم می‌رسد که در ادامه می‌نویسم:

اول از همه باید پرسید: مگر سعدی، حافظ، فردوسی و بسیاری دیگر از شعرای بزرگ که ترکیه منت بر سرشان و سرمان نگذاشته تا آثارشان را حفظ کند، از فرهنگ ایران حذف شده‌اند؟ ما در حفظ و معرفی این بزرگان کوتاهی‌های زیادی داشته‌ایم و آموزش‌وپرورش و نهادهای فرهنگی در این زمینه بی‌برنامه بوده‌اند، اما واقعیت این است که این شاعران هنوز زنده‌اند. حافظ هنوز خوانده می‌شود، سعدی هنوز در زبان مردم حضور دارد و فردوسی هنوز بخش مهمی از هویت ماست. ماجرا درباره مولانا هم همین است و این ما فارسی‌زبانان هستیم که میراث مولانا را حفظ کرده‌ایم.

نکته دوم این‌که اساساً مسئله ترکیه حفظ مولانا نیست، بلکه مصادره مولاناست. ترکیه حتی اسم «مولانا» را هم کمتر به کار می‌برد و او را «رومی» می‌نامد. همان‌طور که ما مولانا را فقط «بلخی» صدا نمی‌زنیم، دیگران هم حق ندارند با عوض کردن اسمش، هویتش را تغییر دهند. مولانا در طول تاریخ به «مولانا» شناخته شده، نه به‌عنوان یک شاعر ترک یا ترکی‌زبان. او ایرانی است، به فارسی شعر گفته و حتی یک بیت ترکی هم ندارد. ضمن این‌که در زمان زندگی مولانا، قلات آناتولی -محل زندگی مولانا- اصلاً ترک‌نشین نبوده است. این‌ها واقعیت‌های تاریخی‌اند. طبیعی است کشورهایی که از نظر هویتی پشتوانه محکمی ندارند، سعی کنند با چنین کارهایی برای خودشان سابقه و هویت بتراشند. اما تکرار این حرف‌ها از زبان کسی که شهرت و اعتبارش را از شعر فارسی گرفته، واقعاً قابل قبول نیست.

سوم این‌که اگر منطق آقای ناظری درست باشد، باید بگوییم اروپایی‌ها هم که آثار باستانی ما را دزدیده‌اند و در موزه‌هایشان گذاشته‌اند، کار خوبی کرده‌اند؛ چون آنها را «نگه داشته‌اند». با منطق آقای استاد، دزدی مترادف حفاظت می‌شود.

چهارم و شاید دردناک‌تر از همه: شهرام ناظری به‌عنوان یک کُرد، باید سیاست‌های دولت ترکیه را خوب بشناسد. دولتی که سال‌ها زبان کُردی را ممنوع کرده، با هنرمندان کُرد برخورد می‌کند و حتی خواندن به زبان کُردی را منع کرده است، چطور ناگهان دلسوز مولانا شده است؟ ناظری حتماً همکارش احمد کایا را می‌شناسد و می‌داند چه بلایی سر او آمده. سؤال ساده این است: چرا دولت ترکیه هیچ تلاشی برای حفظ زبان و فرهنگ کُردی نمی‌کند، اما برای شاعری فارسی‌زبان این‌همه اشک تمساح می‌ریزد؟ همین تناقض نشان می‌دهد ماجرا حفظ فرهنگ نیست، مصادره و بهره‌برداری سیاسی است.

البته و متاسفانه جناب ناظری از همه این موارد آگاه هستند و به نظر می‌رسد بیشتر مجیزگویی ترکیه‌ای‌ها هدف این دست افاضات استاد است. به قول جناب مولانا:

طمع نگر که منت پند می‌دهم که مکن
چنان که پند دهد نیم پشه عنقا را

منبع: نوبنیاد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × 3 =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا