سال حاشیه های ابراهیم؛ حاتمي‌كيا از كجا به كجا رسيد؟

مجله فرهنگي هفت راه – گروه سينما: سال ۱۳۹۳ برای ابراهیمِ حاتمی‌کیا و دوست‌دارانش سال ویژه‌ای بود چرا که کارگردانِ محبوب و محجوبِ سینمای ایران در این سال با اکرانِ فیلم «چ» بازگشت دوباره‌ای به سینمایِ دفاع مقدّس و همچنین به اوج داشت. پس از ده سال و اندی ابراهیمِ سینمای ایران فیلمی ساخته بود که هم خودش و هم طرفدارانش می‌توانستند تمام قد پشت آن بایستند و از آن دفاع کنند. به همین دلیل سال ۹۳ را می‌توان سال بازگشت حاتمی‌کیا نامید، بازگشتی که البته بی‌حاشیه هم نبود.

ساخت «چ» و شاید پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه از بازخوردهای مثبت اقشار مختلف جامعه اعم از سینمایی و غیر سینمایی به فیلم، این فرصت را به ابراهیم حاتمی‌کیا داد تا با خیال راحت‌تری بتواند مواضع خود را در قبال اتفاقات روز سینما و حاشیه‌های پیرامونش بیان کند؛ جایی که در اولین اقدام با اعلام اسامی فیلم‌های راه‌یافته به بخش سودای سیمرغ در سی و دومین جشنواره فیلم فجر، اثری از شیار ۱۴۳ نبود. اتفاقی که واکنش حاتمی‌کیا را برانگیخت. او گفت هیئت انتخاب خواب بود‌ه‌اند و کار به جایی رسید که قائم‌مقام دبیر جشنواره عذرخواهی کرد! این‌گونه فیلم نرگس آبیار نیز به بخش سودای سیمرغ جشنواره راه یافت. این نوع برخورد حاتمی‌کیا اگرچه بی‌سابقه نیست و پیش از این هم بار‌ها مواضع صریح و آشکاری از او در قبال جریان‌های روز سینما و فیلم‌های گوناگون دیده بودیم، اما از این حیث دارای اهمیت است که پس از ساخت «چ» سرآغازی بود بر اظهار نظرهای انقلابی، قاطعانه و پیوسته‌اش؛ گویا او پس از «چ» مسیری تازه را در پیش گرفته است. مرور احوال کارگردان آژانس شیشه‌ای طی ده سال گذشته و در دورانی که شاید بتوان عنوان سال‌های تردید را برای آن در نظر گرفت تصویر روشن‌تری از حال و هوای امروز او به ما می‌دهد.

آغاز دوران برزخی

سال ۱۳۸۳؛ به دستور وزیر وقت اطلاعات از نمایش فیلم به رنگ ارغوان در جشنواره بیست و سوم فیلم فجر جلوگیری می‌شود. اگرچه حدود چهار سال پیش از این هم می‌رفت صابون توقیف به تن موج مرده بخورد، اما این اولین بار است – و البته آخرین بار هم نیست! – که یک فیلم از حاتمی‌کیا توقیف می‌شود. به زعم بسیاری از منتقدان و علاقمندانِ این فیلمساز، توقیفِ به رنگ ارغوان آغاز دوران برزخی کارگردانش در سینمای ایران است. حاتمی‌کیا در اولین واکنش‌های رسمی و با گذشت بیش از یک سال از توقیف فیلم در بهمن‌ماه ۱۳۸۴ در گفت‌وگویی با روزنامه شرق تأکید می‌کند که نمایش عمومی و خلاص شدن فیلم از این مخمصه برایش بسیار اهمیت دارد. او فیلم را در راستای کارهای دیگر خود می‌داند، با این تفاوت که می‌گوید به رنگ ارغوان یک اثر امروزی است و به نوعی با این حرف‌ها نشان می‌دهد که با عدم نمایش فیلمش بیم این را دارد که سوژه امروزی‌اش رنگ کهنگی بگیرد.

پناهنده!

عدم حمایت وزارت ارشاد و بی‌نتیجه ماندن تلاش‌های تهیه‌کننده برای نمایش فیلم، حاتمی‌کیا را وادار کرد تا شتاب‌زده به دامان به نام پدر پناه ببرد. درست همین‌جاست که می‌توان اولین رد پاهای تردید را در مسیر تازه‌ای که کارگردان خوش‌قریحه ما پیش رو دارد دید. با این همه چهاردهمین فیلم بلند او در جشنواره بیست و چهارم توانست با حضور رقبایی مثل چهارشنبه‌سوری و تقاطع جایزه بهترین فیلم را نصیب خود کند. جایزه‌ای که خیلی‌ها آن را التیامی برای زخم‌های توقیف به رنگ ارغوان دانستند.

به ما درجه بدهید!

جمعی از کارگردانان در خردادماه ۱۳۸۵ با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند. حاتمی‌کیا در این جلسه می‌گوید: «به ما درجه بدهید!» درخواستی نامتعارف و عجیب و غریب که نشان می‌دهد از برخوردهای سطحی و غیر فرهنگی با او و آثارش آزرده‌خاطر است. بعد‌ها در مصاحبه‌ای با مجله ۲۴ به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «من درجه نمی‌خواستم که منزلتی پیدا بکنم، بلکه می‌خواستم مرا هم به خط ویژه راه دهند تا هر کسی نتواند به راحتی از حذف ما صحبت کند. دوستان از ما موجودات بی‌آزاری می‌خواهند که کاری به دیگران نداشته باشیم و ترجمان بخشنامه‌های آن‌ها باشیم.»

تجربه‌های جدید

اما سال‌ ۸۵ برای این فیلمساز محبوب سال بازگشت به تلویزیون پس از تنها تجربه سریال‌سازی‌اش یعنی خاک سرخ بود. او پیشنهاد ساخت سریالی با موضوع پیوند اعضاء را پذیرفته بود و به گفته خودش – در مستندی که دو سه سال بعد پیرامون مجموعه حلقه سبز ساخته شد – قصد داشته تجربه جدیدی را برای خود رقم بزند و حتی برای ساخت این سریال مؤلفه‌های آشنای سینمای خود را کنار گذاشته است. حذف قسمت‌هایی که در آن شخصیت اصلی، فرزند یک مفقودالاثر است، از نشانه‌های تردیدی است که حاتمی‌کیا قاطعانه آن را میل به تجربه‌های جدید می‌خواند.

«چ»؛ ناتمام!

در همین سال ابراهیم حاتمی‌کیا طی نامه‌ای به خبرگزاری ایسنا می‌نویسد: «بار‌ها گفته‌ام که آرزو می‌کنم آخرین کارم ساختن فیلمی درباره شهید چمران باشد و آن را بزرگ‌ترین انگیزه شخصی خودم می‌دانم.» با این خبر بارقه‌هایی از امید برای دوست‌داران سینمایی که حاتمی‌کیا بلد است بدون لکنت در آن سخن بگوید روشن می‌شود. اما این روشنایی‌ها دوامی ندارند و طولی نمی‌کشد که در سال ۸۶ نارضایتی حاتمی‌کیا از شرایط تهیه و تولید فیلمش که درباره شهید چمران و تهیه‌کننده‌اش محمدجواد کاسه‌ساز است، مدت این انتظار را طولانی‌تر می‌کند.

سقط جنین

پخش سریال حلقه سبز از شبکه سه سیما گرچه از نظر شخص حاتمی‌کیا و برای خود او دستاوردی ارزشمند محسوب می‌شود اما نمی‌تواند مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. روند فاصله گرفتن حاتمی‌کیا از سینمایی که همه از او انتظار دارند با خبر ساخت متفاوت‌ترین فیلمش ادامه پیدا می‌کند. این فیلم دعوت نام دارد و درباره سقط جنین است. حاتمی‌کیا ادعا می‌کند که نمی‌تواند نسبت به محیط پیرامونش سکوت کند و دعوت را محصول شرایط می‌داند. دعوت حتی از نگاه دوستداران حاتمی‌کیا به عنوان یک عقب‌گرد در کارنامه او ثبت می‌گردد ولی او مصرانه از انتخاب و تلاش خود برای ساخت این فیلم دفاع می‌کند. شرکت ندادن دعوت در جشنواره فجر نوعی نگاه را تقویت می‌کند که شاید حاتمی‌کیا این تردید را دارد که تناسبی بین این فیلم با بقیه آثارش وجود ندارد و در نتیجه چنین فیلمی برایش آن‌قدر‌ها جدی نیست که بخواهد با شرکت دادنش در جشنواره مسیری رسانه‌ای‌تر برای آن فراهم کند.

به رنگ اکران

سید جمال ساداتیان، تهیه‌کننده به رنگ ارغوان در اردیبهشت‌ماه سال ۸۸ نامه‌ای به رئیس جمهور وقت می‌نویسد و از او می‌خواهد به وضعیت اکران عمومی فیلمش رسیدگی کند. این پیگیری‌ها ماه‌ها بعد نتیجه می‌دهد و فیلمی که به رنگ توقیف بود، در جشنواره بیست و هشتم فجر رنگ اکران می‌گیرد و تحسین همه را برمی‌انگیزد. با گذشت پنج سال از ساخت این فیلم، درون‌مایه تغزلی این اثر که حاتمی‌کیا نسبت به آن بی‌توجه هم نیست، در برداشت‌های سیاسی ناشی از توقیف هضم می‌شود. حتی خود فیلمساز هم نمی‌داند باید به این سؤال که آیا ایده اولیه به رنگ ارغوان ساخت یک تریلر عاشقانه بوده است، چه جوابی بدهد: «صادقانه بگویم نمی‌دانم چه جوابی باید بدهم. سال‌ها از موضوع می‌گذرد و دیگر نمی‌دانم آن موقع چه حال و روزی داشتم.» سایه توقیف هنوز هم بر سر فیلم سنگینی می‌کند؛ حتی وقتی که در اختتامیه جشنواره حاتمی‌کیا برای دریافت جایزه بهترین کارگردانی و نویسندگی روی سن می‌رود و می‌گوید: «باید به ما اعتماد کنید. باید به ما احترام بگذارید.» انگار به دور و برش مشکوک است و هنوز تردیدهایی وجود دارد.

گزارش یک سقوط

«پس از توفان پنج ساله به رنگ ارغوان، شماتت‌هایی که بابت به نام پدر تحمل کرد و رگبار انتقادهایی که بابت دعوت بر ابراهیم حاتمی‌کیا بارید، حالا انگار به مسیر طبیعی‌اش برگشته. گزارش یک جشن به نوعی یادآور آژانس شیشه‌ای است. هم از حیث ارجاع‌های مضمونی و هم از حیث ساختاری. نوعی آژانس شیشه‌ای این دوران؛ چهارده پانزده سال بعد. آژانس شیشه‌ای ۱۳۸۹.» این ابتدای یادداشتی است که هوشنگ گلمکانی در ویژه‌نامه بیست و نهمین جشنواره فجر در مجله فیلم برای گزارش یک جشن نوشت و با مقایسه آن با آژانس شیشه‌ای سطح انتظارات را از فیلم بالا برد.

حاتمی‌کیا نیز در یادداشتی کوتاه درباره این فیلم نوشت: «گزارش یک جشن گزارش فیلم‌سازی در آستانه پنجاه سالگی است. گزارش یک جشن گزارش فیلم‌سازی وطنی است که همیشه به پدیده‌های جدید اطرافش واکنش دارد. گزارش یک جشن گزارش احوال من است.» حاتمی‌کیای پنجاه‌ساله علیرغم این ادعا که سه سال برای نوشتن فیلمنامه وقت گذاشته و چهار بار آن را بازنویسی کرده، در همین یادداشت نوشته است: «اگر در حین ساخت و ساز صحنه حس کردی هنوز آماده نیستی، دوباره گوشه‌نشین می‌شوی و از نو آغاز می‌کنی» و اذعان می‌کند که فیلمش واکنشی است به اتفاقات و تنش‌های سال ۸۸. او ایمان دارد که هنوز فیلم زمانه را می‌سازد.

فیلم پس از نمایش در جشنواره بیست و نهم به سرنوشتی دچار می‌شود که به رنگ ارغوان در سال ۸۳ به آن دچار شد. البته‌‌ همان اکران‌های محدود در جشنواره فیلم فجر نیز کسی را راضی نمی‌کند و بازخورد‌ها به نحوی است که می‌توان تعبیر سقوط را برای روند فیلمسازیِ فیلمساز محبوب خیلی‌ها عنوان کرد. فشارهای ناشی از انتقادات جاری به گزارش یک جشن و حاتمی‌کیا و روند فیلمسازی‌اش به قدری بر روی دل کارگردان روبان قرمز سنگینی می‌کند که او ترجیح می‌دهد در برنامه راز نادر طالب‌زاده حاضر شده و توضیحاتی راجع به دلایل ساخت فیلمش بدهد. توضیحاتی که برخی را قانع می‌کند و برخی هم ناامید از راهی که حاتمی‌کیا طی این سال‌ها پیموده، صحبت‌هایش را ناشی از این می‌دانند که او در موضع ضعف به سر می‌برد.

اگر مماشات می‌کردم

با تماشای یه حبه قند حاتمی‌کیا در نامه‌ای زبان به تحسین می‌رکریمی گشود و البته در تعریضی زیرکانه، جدایی نادر از سیمین را هم مورد انتقاد قرار داد و رسما از نادیده گرفتن یه حبه قند به بهانه تکریم جدایی… گله کرد. کار به همین جا ختم نشد. فرهادی جواب حاتمی‌کیا را داد و اظهار نظر‌ها تا جایی ادامه پیدا کرد که برخی دلیل انتقاد حاتمی‌کیا از فیلم فرهادی را حسادت دانستند، اما او گفت: «اگر مماشات می‌کردم، آیندگان این بزدلی را بر من نمی‌بخشیدند.»

آخرین رد پای تردید

حاتمی‌کیا در تابستان سال ۹۰ در مصاحبه با هفته‌نامه شهروند امروز پرده از احوالات آن روز‌هایش برمی‌دارد: «بعضی وقتا دلم براشون می‌سوزه. مگه این میز تاریخ اعتبارش چند وقته. یه روز برای اکران به رنگ ارغوان تو شیپورشون دم می‌دن که ما اومدیم موانع رو برداریم، ولی هنوز پژواک صداشون نخوابیده، بعدی رو معلق کردن. من ایمان دارم این فیلم یه روزی اکران می‌شه. یه روزی از شبکه‌های تلویزیون همین مملکت پخش خواهد شد. فقط نمی‌فهمم این تیزی شمشیر که همیشه رو گردنمونه، چه لذتی برای این آقایون داره. من به این ممیزان شریف مژده می‌دم که وقتی این بلا رو سر یه فیلمسازی که نسبت خودش با اثر نزدیکه می‌ارن، عملا آینده‌ش دستخوش احوالاتی می‌شه. وقتی فیلم آماده نمایش رو اجازه نمایش ندن، یعنی چرخه خلقت‌شو ناقص کردن. نمی‌شه بی‌اعتنا به این جنین، سقطش کنیم و بریم سراغ بعدی. الآن مدتیه که دست و دلم به این کار نمی‌ره. اصلا نمی‌تونم سمت فیلم چمران برم.»

آخرین رد پاهای تردید را می‌توان در کشمکش‌های او با خودش بر سر ساخت فیلمی درباره چمران دید. چمران موضوعی است که هر بار به حاتمی‌کیا نزدیک می‌شود، تردید‌ها کنار می‌روند و او سرراست‌تر می‌تواند بگوید چه در سرش دارد. فاصله گزارش یک جشن تا «چ» دو سه سال بیشتر نیست. اما در همین فاصله انباشت تردیدهایی که پس از توقیف به رنگ ارغوان یکی یکی سراغ حاتمی‌کیا آمدند همه در گام‌هایی که حاتمی‌کیا بی‌تردید به سمت «چ» برمی‌داشت محو شدند. اگرچه خیلی‌ها فکر می‌کردند حاتمی‌کیا سنگ بزرگی را برداشته که علامت نزدن است.

«چ» ساخته شد و در جشنواره سی و دوم فیلم فجر نمایش داده شد. واکنش‌ها نشان می‌داد فیلم فرا‌تر از حد انتظار ظاهر شده است. حاتمی‌کیا نه تنها با فیلم خود، که تمام‌قد در جشنواره حاضر شده بود و جشنواره سی و دوم حضور پررنگ حاتمی‌کیا را به خود دید. او با شیار ۱۴۳ شروع کرد؛ با سخنان جنجالی‌اش این فیلم را در لیست سوادی سیمرغ وارد نمود. در نشست مطبوعاتی «چ» را به سازندگان شیار تقدیم کرد. گفت حرف عصبانی نیستم درست است اما کاش به سیاست وصل نمی‌شد. در میان انتقادات برخی‌ها به روز رستاخیز پشت درویش درآمد. ماجرای فیلم‌های سفارتی را پیش کشید و به این دست آثار که از آن ور آب پول می‌گیرند اعتراض کرد. از ساخت فیلمش در داخل و با توانایی‌ها و استعدادهای جوانان کشور گفت. و البته در میان این همه هیاهو هیچ واکنش خاصی نسبت به محرومیت فیلمش از سیمرغ‌های جشنواره نشان نداد. جشنواره تمام شد؛ اما حاتمی‌کیا سکوت نکرد و گفت: «فرش قرمز برای ما مسیر خون است.» و از نادیده گرفتن جنگ گفت و پای کیارستمی را هم وسط کشید. سیل مصاحبه‌ها و اظهار نظرهای ریز و درشت حاتمی‌کیا حاکی از این بود که با رویکردی جدی‌تر از همیشه وارد عرصه شده است.

می‌شد حاتمی‌کیا راهی را که با ساخت دعوت برایش باز شده بود، ادامه دهد. یا حتی پس از گزارش یک جشن به دنبال دغدغه‌های جوان‌های امروز برود و فیلم‌های جوانانه بسازد؛ و شاید اصلاً رخ دیوانه را به کارگردانی او در جشنواره سی و سوم می‌دیدیم! اما همه این‌ها اگر اتفاق می‌افتاد باز این‌قدر عجیب نبود که ققنوس «چ» تنها به فاصله دو سه سال از گزارش یک جشن از دل خاکس‌تر ناامیدی‌ها و از زیر آوارهای تردید بلند شد و همه دیدند که سنگ بزرگی که حاتمی‌کیا برداشته بود، علامت نزدن نشده بود. چمران یکی از شخصیت‌های ماندگار سینمای ما شد و حاتمی‌کیا بار دیگر‌‌ همان «ابراهیم حاتمی‌کیا» که همه منتظرش هستند.

منبع: متن زندگي

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده − 3 =

دکمه بازگشت به بالا