انتقاد شدید از فیلم «صیاد»: بنی‌صدر قهرمان داستان است یا شهید صیاد شیرازی؟

شهر پر از بیلبوردهای تبلیغاتی است که مردم را به تماشای فیلمی دعوت می‌کند، اما در این تابلوها، جای قهرمان داستان، «شهید علی صیاد شیرازی»، خالی است و حضور «ابوالحسن بنی‌صدر» به‌عنوان قطب منفی اثر، بیشتر به چشم می‌آید.
روزنامه فرهیختگان نوشت: فیلم سینمایی «صیاد» هم در واقعیت به جای شناساندن چهره ویژه‌ای همچون «شهید علی صیاد شیرازی» به مخاطبان جوان‌تر سینما و تبدیل آن به «اسم خاص» در ذهنیت این دسته از تماشاگران به‌طور ناخواسته به بیان خصوصیات و ویژگی‌های بنی‌صدر می‌پردازد و به اثری پرتره، اما در مورد بدمن ماجرا تبدیل می‌شود.

«صیاد» پس از «پایی برای پرواز» و «کلبه» سومین فیلم بلند داستانی «جواد افشار» محسوب می‌شود که اگر نسبت به دو ساخته قبلی بدتر نباشد به‌هیچ‌وجه بهتر نیست. در واقع افشار در دومین پروژه بلندپروازانه‌اش پس از سریال پرهزینه «کیمیا» به سراغ روایت بخش‌هایی از زندگی فرمانده نیروی زمینی ارتش رفته ولی از نتیجه کار چنین برمی‌آید که فیلم هنوز تبدیل به یک «اثر» نشده و در حد کلیپ‌ها و آیتم‌های نمایشی تلویزیونی باقی مانده است.

قرار فیلم‌ساز با ما احیاناً این است که در هنگام تماشای صیاد به شناخت دقیق‌تری از این قهرمان دست یابیم و احساس مثبت‌مان نسبت به او را برانگیخته کنیم که در این‌صورت می‌توان به تیم تولید این فیلم به‌خاطر نیت خیرشان آفرین گفت، اما وقتی که وارد جهان بی‌منطق و پادرهوای اثر می‌شویم تمام آن تحسین‌های اولیه را از فیلم‌سازش پس می‌گیریم!

صیاد که در ادامه پروژه ساخت فیلم و سریال در مورد فرماندهان دفاع مقدس قرار دارد نه‌تنها مانند بیشتر آن‌ها به فرم نمی‌رسد بلکه اساساً «شناخت سوژه» برایش تبدیل به «مسئله اساسی» نمی‌شود و فیلم مدام دور آدم‌ها و موضوعات متعدد می‌چرخد و بدون آن که آورده‌ای برای مخاطبش داشته باشد به تیتراژ پایانی می‌رسد. ما قرار است از پس تماشای کشمکش میان صیاد شیرازی با بنی‌صدر و همراهانش به شناخت دقیق‌تری از قهرمان داستان برسیم،

ولی فیلم‌ساز با نابلدی تمام، زاویه‌دید دوربینش را به‌طرف بنی‌صدر سوق می‌دهد و در مقایسه با صیاد شیرازی پرداخت بیشتر و حتی به شکل ناخواسته نگاه همدلانه‌تری نسبت به او دارد! به همین خاطر هم است که فیلم مصالح لازم برای بیان تفسیرهای زمان‌پریشانه را فراهم می‌کند و اکت‌ها و تصمیمات سیاسی رئیس‌جمهور مخلوع را در ترازوی امروز می‌گذارد.

این البته تنها ایراد مهم و اساسی صیاد نیست و ما به‌عنوان مخاطب سینما نسبت به چرایی حضور او در عملیات‌های مختلف و دفاعش از نیروهای نظامی و همچنین ایده‌اش مبنی بر همگرایی سپاه و ارتش در میدان نبرد هیچ درکی پیدا نمی‌کنیم. اینجا دقیقاً نقطه‌ای بود که فیلمنامه‌نویس باید پیش از هر چیز فکرش را می‌کرد و از انگیزه‌های درونی و بیرونی برای حضور همه‌جانبه در جنگ پرده برمی‌داشت تا تماشاگر نسبت به چندوچون اقدامات او به‌درستی آگاه می‌شد و صیاد را به همراه تمام ویژگی‌های مثبت و نقاط ضعفش در راه پرداخت و قوام شخصیت درک می‌کرد، اما فیلمنامه و اجرا در یک اتحاد نامبارک دست به ساخت اثری زده‌اند که همان اطلاعات و محفوظات پیشینی ما در مورد شهید صیاد شیرازی را به شکلی ابتر و فشرده تکرار می‌کند؛ با این تفاوت که مطالعه آنچه بر این شهید در طول دوران حیاتش گذشته ما را از تماشای این فیلم کاملاً بی‌نیاز می‌کند.

تعدد موضوعات که رفت‌وآمد آدمک‌ها به درون قاب را منطقی جلوه می‌دهد مورد دیگری است که اجازه ساخته‌شدن شخصیت سینمایی کاراکتر محوری ماجرا را نمی‌دهد. در واقع بیننده نمی‌تواند با وجوه سینمایی شخصیت صیاد ارتباط بگیرد و برای قرارگرفتن در مسیر قصه، حفره‌های عمیق و پر ناشدنی روایت را باتوجه‌به پیش‌فرض‌های خود جلو ببرد.

این البته تنها جنبه منفی این شیوه از روایت نیست و باید اشاره کرد که فیلم‌ساز عجله زیادی دارد تا توجه مخاطب را از اصل به سمت حاشیه بکشاند و او را با پرش ذهنی مواجه کند؛ حاشیه هم چیزی جز پرداختن به بگومگوی فرماندهان سپاه و ارتش در چادر فرماندهی و شوخی سطحی با اسامی عملیات‌های مختلف و اشاره به مسئله ایرانیت و ساختن یک دیگری در برابر زبان عربی نیست.

فیلم در ادامه هم راه را بر ارائه تفسیرهای زمان‌پریشانه و آناکرونیستی باز می‌گذارد و برای نزدیک‌کردن احوال شهید صیاد شیرازی به حال اکنون سازندگانش از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند و قرائتش از دفاع مقدس را موضوع تفسیرهای مد روز قرار می‌دهد.

حضور «مارال بنی‌آدم» به‌عنوان همسر شهید نیز حتی باوجود پیوند زناشویی‌اش در واقعیت بیرونی با «علی سرابی» هم مصداق ندارد و ما نمی‌فهمیم که بیان احوالات درونی شهید صیاد شیرازی از زبان همسرش از کدام منطق سینمایی پیروی می‌کند. علی‌القاعده فیلم باید می‌توانست منطق استفاده از صدای مارال بنی‌آدم به‌عنوان راوی را توجیه‌پذیر جلوه دهد و اثر را با نماهایی از همسر شهید در مقام روایت‌کننده ماجرا به تصویر دربیاورد، اما حتی این اتفاق در تدوین هم نمود پیدا نکرد تا اثر به کلیپی مطول از صدای توپ و تانک که توانایی حفظ راکورد صحنه را هم ندارد بدل شود. در واقع، فیلم‌ساز همسو با بیلبوردهای تبلیغاتی فیلمش در سطح شهر از شهید صیاد شیرازی به‌عنوان «مک‌گافین» آدم‌های مسئله‌داری همچون «بنی‌صدر» و همپالگی‌هایش بهره برده که این اتفاق در نوع خودش جالب‌توجه است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

8 + 8 =

دکمه بازگشت به بالا