همکاری با اکبر عبدی همیشه شیرین است/ تئاتر رنگ و بوی دوران گذشته را ندارد

گفت‌وگو با اکبر رحمتی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون

اکبر رحمتی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون درباره تجربیات همکاری خود در تئاتر با هنرمندان به نام در پیش از انقلاب و بعد آن گفت.

احمد محمد اسماعیلی؛ اکبر رحمتی از نسل درخشان بازیگرانی است که کارنامه‌اش به صحنه تئاتر و همکاری با بزرگان این عرصه گره خورده است؛ از ایرج انور، دکتر رفیعی و سیاوش طهمورث گرفته تا رضا کرم‌رضایی، ایرج راد، سیروس الوند، سامان مقدم، هادی مرزبان، بهمن زرین‌پور، مرضیه برومند، داریوش مودبیان و سعید نیک‌پور. حضور او در آثاری چون مکس، چهره، بردار شدن منصور، خاطرات و کابوس‌های جامه‌دار، دکتر فاستوس و کلاه پهلوی، بخشی از این مسیر پررنگ را نشان می‌دهد. رحمتی با چهره‌ای مهربان و قدرتی کم‌نظیر در بازیگری، نمادی محترم از پدران دلسوز و متعهد ایرانی در قاب تصویر است. او با چهره‌ای آرام و صدایی مطمئن، از آن دسته بازیگرانی است که نیازی به اغراق در بازی ندارند؛ شخصیت‌ها را زندگی می‌کنند نه بازی و شاید همین صداقت در اجراست که او را به نمادی ماندگار از «مرد ایرانی»، در معنای شریف و پنهان‌مانده‌اش بدل کرده است. در این گفت‌وگو، مروری به فراز و فرودهای حرفه‌ای او در دنیای بازیگری کرده‌ایم.

از چه زمانی به تئاتر علاقه‌مند شدید؟
دوستان تئاتری داشتم و در سال ۱۳۴۹ آزمونی توسط خانم شهرو خردمند و ایرج انور برای ورود به کارگاه نمایش برگزار شد. من در آن امتحان شرکت کردم و پذیرفته شدم.

متقاضی شرکت در این آزمون زیاد بود؟
بله، افرادی مثل علیرضا مجلل، رضا قاسمی و چند نفر دیگر هم در این آزمون قبول شدند. ریاست کارگاه نمایش با بیژن صفاری بود. در آنجا چند گروه با حضور چهره‌هایی مثل عباس نعلبندیان، آربی آوانسیان، اسماعیل خلج و آشور بانیپال شکل گرفت. این گروه‌ها با نام‌هایی چون تئاتر شهر، تجربی و کوچه فعالیت می‌کردند و هر کدام سبک خاص خودشان را داشتند. اجراها معمولاً به شکل رپرتوار بود و انواع کارهای تجربی، مدرن و ایرانی روی صحنه می‌رفت.

شما عضو کدام گروه بودید؟
دو سال اول عضو گروه تجربی بودم و بعد از انحلال آن، وارد گروه کوچه به سرپرستی اسماعیل خلج شدم. شهره آغداشلو و آتیلا پسیانی هم عضو گروه آشور بانیپال بودند.

در گروه کوچه چه کسان دیگری حضور داشتند؟
علیرضا مجلل، رضا ژیان، رضا رویگری، هوشنگ توزیع، فریبرز سمندرپور، علی جاویدان، مرتضی اردستانی، شکوه نجم‌آبادی، فریده سپاه‌منصور، هوشنگ توکلی و چند نفر دیگر.

آیا هم‌زمان با حضور در کارگاه نمایش، کار دیگری هم انجام می‌دادید؟
نه، تمام روز مشغول تمرین و آموزش در کارگاه نمایش بودیم. اساتید مختلفی در حوزه‌های گوناگون به ما تدریس می‌کردند و بابتش هم حقوق می‌گرفتیم.

میزان حقوق در آن زمان چقدر بود؟
در شروع کار، ماهی ۴۰۰ تومان حقوق می‌گرفتیم. در واقع ما استخدام تلویزیون بودیم، چون کارگاه نمایش زیرمجموعه تلویزیون بود و مدیریت آن با رضا قطبی بود. بعدها حقوق‌مان به ۱۵۰۰ تومان رسید و با این مبلغ می‌شد هزینه زندگی و اجاره خانه را به‌راحتی تأمین کرد.

یعنی کارمند رسمی حساب می‌شدید؟
تا زمان پیروزی انقلاب، قراردادی بودیم، اما بعد از انقلاب، رسمی شدیم.

در آن سال‌ها با گروه‌های خارج از کارگاه نمایش هم همکاری داشتید؟
خیر، چون کار ما تمام‌وقت بود. حتی اگر شبی اجرا نداشتیم، در پروژه بعدی به‌عنوان مسئول نور، گریمور یا مأمور سالن فعالیت می‌کردیم. همه کارها به‌صورت چرخشی بین اعضای کارگاه انجام می‌شد.

یعنی حالت کارمندی نداشتید؟
نه، همه کارها دوستانه و یکدل انجام می‌شد. فضایی صمیمی داشتیم.

استقبال مخاطبان از اجراهای کارگاه نمایش چگونه بود؟
استقبال خوب بود. سالن کوچک کارگاه حدود ۷۰ نفر ظرفیت داشت و اغلب شب‌ها پر می‌شد.

کدام‌یک از اجراها بیشتر مورد توجه قرار گرفت؟
نمایش‌هایی مثل جان‌نثار از بیژن مفید، مش‌رحیم و گلدونه نوشته اسماعیل خلج و چند اثر از آوانسیان خیلی دیده شدند. برخی از این نمایش‌ها در تئاتر شهر هم اجرا شدند.

اولین حضور شما در تئاتر شهر چه زمانی بود؟
سال ۱۳۵۰ در نمایش فاندو و لیز نوشته آربال و به کارگردانی ایرج انور روی صحنه رفتم.

آیا با بیژن مفید هم همکاری داشتید؟
در نمایش سهراب، اسب، سنجاقک مشغول تمرین بودم که انقلاب شد و اجرای آن دیگر امکان‌پذیر نشد.

در نمایش شهر قصه حضور نداشتید؟
نه، اما در فیلم آن یکی از خوانندگان ترانه گل گندم بودم.

گروه‌های فعال در کارگاه نمایش با گروه‌های اداره تئاتر رقابت داشتند؟
نه، رقابتی در کار نبود. هر گروهی کار خودش را در فضای خاص خودش انجام می‌داد.

اهل کری‌خوانی برای گروه‌های دیگر نبودید؟
ابداً. روابط دوستانه‌ای بین ما برقرار بود و با علاقه کارهای یکدیگر را تماشا می‌کردیم. نکته مهم این بود که هر گروه مخاطب خاص خودش را داشت.

آیا پیشنهادی برای بازی در فیلم‌فارسی داشتید؟
نه، سینمایی‌ها مسیر جداگانه‌ای داشتند. ما تئاتری‌ها کار خودمان را می‌کردیم. هنرمندانی مانند مقبلی، منوچهر نوذری و هوشنگ بهشتی بیشتر رادیویی بودند و لاله‌زاری‌ها هم کار خودشان را داشتند. در آن دوره این مرزبندی کاملاً وجود داشت.

در تئاترهایی که برای شبکه دوم به ‌صورت زنده پخش می‌شد، بازی کردید؟
نه، به ما پیشنهادی نشد. ما بچه‌های کارگاه نمایش به‌ صورت تمام‌ وقت درگیر تمرین و اجرا بودیم.

با تئاتری‌های لاله‌زار هم ارتباط داشتید؟
خیلی به لاله‌زار می‌رفتم و تئاتر می‌دیدم. بازیگرانی مثل کاظم افرندنیا در آن گروه بودند. هنرمندانی مانند سعدی افشار هم در حوزه تئاتر تخت‌حوضی فعالیت می‌کردند.

با دکتر رفیعی در کارهای شاخصی مثل کابوس‌های… همکاری داشتید. چطور به گروه ایشان پیوستید؟
بعد از مدتی به همراه علیرضا مجلل، هوشنگ توکلی و سیاوش طهمورث از کارگاه نمایش بیرون آمدم و جذب گروه دکتر رفیعی شدیم.

یعنی به ‌خاطر اختلاف، کارگاه نمایش را ترک کردید؟
نه، کاملاً دوستانه بود. بعد از آن، دکتر رفیعی از ما دعوت کرد تا در گروهش همکاری کنیم. تئاتر شهر و کارگاه نمایش هم ارتباط نزدیکی با هم داشتند.

در آن زمان دکتر رفیعی تازه از فرانسه بازگشته بودند؟
بله. بعد از اجرای آنتیگونه، دکتر رفیعی برای نمایش خاطرات و کابوس‌های یک جامه‌دار آماده شد و من هم در سال ۱۳۵۵ در این نمایش بازی کردم.

چه نقشی را ایفا کردید؟
نقش یکی از قاتلان امیرکبیر را بازی کردم.

چه کسانی دیگر در این نمایش بودند؟
سیاوش طهمورث نقش امیرکبیر را بازی می‌کرد، رضا ژیان نقش گرمابه‌دار کاشانی، سیروس گرجستانی نقش سفیر روسیه، محمود هاشمی سفیر انگلیس و مهدی هاشمی هم ناصرالدین شاه را بازی می‌کرد.

در نمایش جنایت و مکافات چه نقشی داشتید؟
نقش زامیوتف را بازی کردم.

در نمایش دیوار چین با داریوش فرهنگ هم همکاری کردید؟
بله، در سالن اصلی تئاتر شهر این نمایش را بازی کردیم و همه اجراها با استقبال کامل تماشاگران روبه‌رو شد.

بعد از این اجراها، بین مردم به چهره شناخته‌شده‌ای تبدیل شدید؟
خیلی نه، تئاتر مخاطب محدود دارد و اصلاً قابل مقایسه با تلویزیون نیست.

چه زمانی برای نخستین بار جلوی دوربین رفتید؟
در سال ۱۳۵۶ با سریال ماجراهای علی‌اکبر خان به کارگردانی رضا ژیان وارد تلویزیون شدم.

خود رضا ژیان بازی هم می‌کرد؟
بله، نقش علی‌اکبرخان را خودش بازی می‌کرد.

چه کسانی دیگر در آن سریال حضور داشتند؟
هادی اسلامی، سیروس گرجستانی، رضا ژیان، نصرالله رادش، رضا بابک، جمشید اسماعیل‌خانی و زنده‌یاد داوود رشیدی.

و شما چه نقشی داشتید؟
نقش صاحب یک کتابفروشی را بازی می‌کردم که از علی‌اکبرخان طلبکار است.

چطور وارد این پروژه شدید؟
با رضا ژیان و بسیاری از دوستان دیگر در کارگاه نمایش کار کرده بودیم، برای همین دعوت شدم.

سریال پرمخاطبی بود؟
بله، خیلی دیده شد و از آنجا بود که چهره‌ام بین مردم شناخته شد.

بعد از انقلاب شرایط کار در تئاتر متفاوت دنبال شد….
بعد از انقلاب باز هم در نمایش بزرگ مثل خسیس مولیر به کارکردانی فرهاد مجد آبادی بازی کردم که آنقدر استقبال از این نمایش زیاد بود که روزانه دو اجرا در تالار وحدت می‌رفتیم.

در نمایش خسیس چه بازیگرانی بازی داشتند؟
جمشید اسماعیل‌خانی، فرزانه کابلی، نادر رجب‌پور، پوراندخت مهیمن و خیلی‌های دیگر.

در میان تئاترهایی که بازی کرده‌اید به کدامیک از نقش‌هایتان علاقه بیشتری دارید؟
در نمایش‌ «از نو شکفتن و مرگ» نقشم را دوست داشتم.

«از نو شکفتن و مرگ» از کارهای موفق اسماعیل خلج بود؟
بله، نویسندگی و کارگردانی‌اش را خلج انجام داد و مهین شهابی در آن بازی داشت و من نقش یک آدم شیرین و بامزه را بازی کردم.

در سال‌های بعد از انقلاب، مثل بسیاری از هنرمندان تئاتر جذب تلویزیون شدید.
بله، بعد از انقلاب برای خیلی از بازیگران سینما و تلویزیون امکان فعالیت کمتر شد و توجه‌ها به تئاتر جلب شد. من هم بعد از بازی در سریال «آیینه» خیلی مورد توجه مردم قرار گرفتم و مسیر جدیدی برایم باز شد.

بعد از «آیینه» در سریال «مش‌خیرالله» هم حضور موفقی داشتید.

درست است. نقش راوی را بازی می‌کردم؛ یک پاکبان محله که در ابتدای هر قسمت اطلاعاتی درباره داستان به مخاطب می‌داد. بازیگران بزرگی مثل علی نصیریان، علیرضا مجلل و مهوش افشارپناه هم در این کار حضور داشتند.

در سریال «گرگ‌ها»ی داوود میرباقری هم نقش‌آفرینی چشمگیری داشتید.
بله، تجربه خوبی بود. بعد از آن هم در سریال‌هایی مثل «عطر گل یاس»، «ورثه آقای نیکبخت» و چند کار دیگر بازی کردم.

در سریال تلویزیونی «در چشم باد» مسعود جعفری‌جوزانی هم حضور پررنگی داشتید.
بله، کاری فاخر و تاریخی بود. در آن سریال چند آواز خواندم و نقش یک سلمانی را بازی می‌کردم که حین اصلاح سر مردم آواز می‌خوانْد. بعدش هم در کارهای تاریخی مثل «کلاه پهلوی» بازی کردم.

اگرچه حضورتان در سینما تداوم نداشت، اما در فیلم‌های اجتماعی تأثیرگذاری مثل «چهره» بازی کردید.
فیلم «چهره» به کارگردانی سیروس الوند جزو کارهای شاخص آن دوران بود. نقش یک دبیر شاعر ‌مسلک سابق را داشتم که ورود یک مرد جوان زندگی او و خانواده‌اش را دگرگون می‌کند. بازیگرانی مثل سیروس ابراهیم‌زاده، محمود جعفری و ابوالفضل پورعرب هم در آن فیلم بودند.

در سال‌های اخیر در کمدی‌های پرفروشی مثل «شهر هرت» هم بازی کردید.
بله خب، در «شهر هرت» نقش پیرمردی زرنگ و آلزایمری را در کنار پژمان جمشیدی بازی کردم. تجربه شیرینی بود.

کلاً به بازی در کمدی علاقه دارید؟
برای من مهم نیست نقش چقدر کوتاه یا بلند باشد؛ حتی اگر یک خط دیالوگ داشته باشم، اگر نقش را دوست داشته باشم با دل و جان بازی می‌کنم.

در «آزادی مشروط» هم در کنار سروش جمشیدی لحظات موفقی خلق کردید.
بله، اغلب صحنه‌های دو نفره را با سروش بداهه کار می‌کردیم.

آیا ده نمکی دست شما را باز گذاشته بود؟
بله دست ما را باز گذاشته بود. فقط خط سیر کلی داستان را می‌گفت و شرایط بداهه‌پردازی را فراهم می‌کرد.

در دوگانه سریال «چرخ گردون» که قسمت دومش چندی پیش پخش شد در نقش پیرمردی پارک نشین ظاهر شدید؟
به هر حال پیشنهاد کاری بود و قبولش کردم.

در سریال «فریبا» هم که چند ماه قبل پخش شد، تجربه جدیدی در کارنامه شما بود.
بله، سریال «فریبا» به مسائل روز جامعه و زندگی بلاگرها می‌پرداخت. تجربه خوبی با نسل جوان‌تر بود و بازخورد مثبتی داشت.

در میان نقش‌هایی که در سال‌های اخیر ایفا کردید به کدامیک علاقه بیشتری دارید؟
نقش تیمسار در «آزادی مشروط» را خیلی دوست داشتم. جای کار زیادی داشت، سریال هم در زمان کرونا ساخته شد که کار سختی بود، ولی همه چیز خوب پیش رفت.

با بهمن زرین‌پور در دهه هفتاد در سریال‌های پر مخاطبش همکاری‌های موثری داشتید؟
بله، زنده‌یاد زرین‌پور کارگردان خوش‌فکر و توانمند تلویزیون بود و همکاری با او لذت بخش بود. یکی از همکاری‌های موفقم با او «هتل پیاده‌رو» بود که در جزیره کیش به همراه اکبر عبدی و همسر زرین‌پور و محمود پاک نیت بازی کردیم. در «عطر گل یاس» که یک ملودرام خانوادگی موفق با حضور بزرگان بازیگری مثل داود رشیدی و اکبر زنجانپور بود تجربه خوبی به دست آوردم.

با ابراهیم حاتمی‌کیا در فیلم پر بازیگر و جاده‌ای خروج فرصت همکاری به دست آوردید….
علی رغم حرف‌هایی که مطرح می شد و بیان می‌کردند که کار با حاتمی‌کیا سخت است. در فیلم «خروج» همکاری خوب و جذابی داشتیم.

خب، ابراهیم حاتمی‌کیا به سخت‌گیری و تکرار زیاد نماها شهرت دارد….
همه بازیگران «خروج» بازیگران حرفه‌ای و با تجربه‌ای بودند و حاتمی‌کیا اغلب با رضایت کامل نماها را می‌گرفت و از من هم خیلی راضی بود. در هر فیلمی که بازی می‌کنم همیشه کارگردان از کارم رضایت دارد و از من خوششان می‌آید .

از همکاری با کدام بازیگر مقابل‌تان بیشترین رضایت را داشتید؟
از اکبر عبدی خیلی راضی هستم. چند کار مشترک با هم داشتیم. همکاری با اکبر عبدی همیشه شیرین است. حسن و ویژگی بازی اکبر عبدی تسلطش به بداهه است و در «هتل پیاده رو» از این ویژگی استفاده کردیم.

به نظر می‌رسد شما با بازیگران بداهه کار بیشتر راحت هستید؟
نکته درستی است و انرژی و حس و حال بهتری در هنگام کار با این نوع بازبگران دارم.

از میان بازیگران زنی که همکاری داشته‌اید، کار با کدامیک برایتان جذابیت بیشتری داشت؟
زنده یاد مهین شهابی همکاری خوبی با ایشان داشتیم و با توجه به جنس بازی شیرین گوهر خیراندیش هم چند همکاری موفق با ایشان داشتم. از میان جوان‌ترها هم رابعه اسکویی بازیگر خوب و توانایی است.

همکاری با کارگردان‌های زن مثل نیکی کریمی را چگونه دیدید؟
در فیلم «شیفت شب» با نیکی کریمی همکاری کردم. به نظرم کریمی باندازه بازیگری‌اش در کارگردانی موفق است و حس زنانگی مطبوعی به فیلم‌هایش تزریق می‌کند. در زمان فیلمبرداری هر صحنه‌ای را با دقت و وسواس دنبال می‌کرد تا با بهترین کیفیت همراه باشد.

بعد از مدتها دوری چند سال قبل در نمایش «مردن با دهان باز» را روی صحنه اجرا کردید….
پیشنهاد کار تئاتر زیاد دارم اما جونش را ندارم که بخواهم در تمرینات طولانی و پر فشار تئاتر حضور داشته باشم . نکته دیگر بعد فاصله میان منزلم و سالن‌های تئاتری در مرکز شهر است و خانه ما در خیابان درکه است و طی این مسیر هر روز در مدت چند ماه تمرین و اجرا از شمال تا وسط شهر با توجه به ترافیک کار سنگینی است و تحملش را ندارم. البته تئاتر آن رنگ و بوی دوران گذشته را ندارد.

آیا به نظرتان تئاتر دچار افت شده است؟
حیات و غنای تئاتر به وجود گروه وابسته است. مثل همان شرایط و فضایی که ما در کارگاه نمایش در دهه چهل و پنجاه تجربه کردیم. الان دیگر خبری از گروه نیست و برای اجرا نمایش عده‌ای دور هم جمع می شوند و بعد از خاتمه اجرا از هم دیگر جدا می‌شوند. تامین مالی هم در تئاتر امر ضروری است که متاسفانه این سالها خبری از آن نیست. در این شرایط به کسانی که تئاتر کار می کنند باید دست مریزاد گفت.

به نظر می‌رسد بازیگران جوان مثل بازیگر نسل شما تعهد چندانی به کارشان ندارند….
همین که با توجه به شرایط موجود کارشان را ادامه می‌دهند باید گفت دمشان گرم.

دوره‌ای در یکی از خیابان‌های اطراف تئاتر شهر مغازه اغذیه فروشی تاسیس کرده بودید. سرنوشت این مغازه به کجا انجامید؟
در مقطعی برای ادامه زندگی در ان زمان که دلار هزار تومان بود به مالزی رفتم و به همین دلیل بی خود و بی جهت مغازه را فروختم و نمی‌دانستم دلار به صدهزار تومان می‌رسد!

مغازه را چه زمانی تاسیس کردید؟
بعد از انقلاب بود و درآمد بازیگری کفاف هزینه‌ها را نمی داد و رفتم به این سمت و مغازه‌ای در خیابان خارک پشت تالار وحدت زدم.

به هر حال خوب جایی بود محل رفت و آمد همکاران‌تان هم بود.
پاتوق شده بود و خیلی‌ها می‌آمدند مثل آتیلا پسیانی، مهدی فتحی، سیما تیرانداز و محلی برای ارتباط بین بچه‌ها شد.

راستی با مهدی فتحی کار مشترکی انجام ندادید؟
نه متاسفانه، مهدی انسان نازنین و دوست خوبی بود.

با بهرنگ توفیقی هم همکاری موفقی داشتید؟
یکی از کارهای موفق مشترکمان سریال «پدر» بود و چند کار کودک مثل «پوتی و سوتی» هم کار کردیم.

از کار با کدام کارگردان رضایت بیشتری دارید؟
از همکاری با سیروس الوند خیلی راضی هستم و البته همه‌شان خوبند.

این روزها مشغول چه کارهایی هستید؟
یکی از کارهای ثابت و روتین من مطالعه شبانه قبل از خواب است و حداقل شبی یک ساعت کتاب می‌خوانم.

بیشتر چه نوع کتاب‌هایی می‌خوانید؟
کتاب‌های تاریخی مثل نوشته‌های دکتر پاریزی.

منبع: صبا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − 2 =

دکمه بازگشت به بالا