هرکس پول بدهد، کتابش منتشر میشود

الآن با شرایطی مواجه هستیم که هرکسی که عشق انتشار کتاب دارد، با پرداخت مبلغی، مجوز دریافت و کتابش را منتشر میکند.
نقد ادبی در ایران زیر سایه فرهنگ عامه و نظریات غربی به کار خود ادامه میدهد. اگرچه در یک دهه گذشته نگاه سنتی به رشته ادبیات فارسی در دانشگاهها تغییر کرده است و با ایجاد گرایشهای مختلف از جمله ادبیات عرفانی، ادبیات حماسی، ادبیات کودک و نوجوان و… تلاش شده است با نگاهی دقیقتر به این حوزه پرداخته شود، اما خروجی کار چندان اینطور نیست.
بررسی ادوار مختلف جوایز و جشنوارههای ادبی نشان میدهد که همیشه کمترین سهم از آمار نشر در سالهای مختلف، متعلق به حوزه نقد و پژوهش ادبی است، از سوی دیگر، کیفیت آثار نیز چندان قابل ملاحظه نیست، کنار اینها، باید از سرقتهای علمی هم یاد کنیم که شمارشان حداقل در مقالات علمیپژوهشی قابل تأمل است و در سالهای اخیر در بعضی از کتابها نیز دیده شده است؛ حتی در آثار افرادی که عضو هیئت علمی دانشگاههای معتبر کشور بودهاند که برملا شدن آن، منجر به پادرمیانی برخی از اساتید نامدار شد و بهظاهر، ماجرا ختم به خیر.
مصطفی محدثی خراسانی که دبیری بیست و سومین دوره جایزه قلم زرین را بهعهده داشت، میگوید: در این دوره نیز کمترین آثار سهم بخش پژوهش و نقد ادبی این جایزه بوده است.
محدثی خراسانی که از چهرههای شناختهشده در حوزه شعر و ادبیات است، دلیل اصلی این امر را در دو نکته میداند: نخست تمرکز فضای دانشگاهی بر ادبیات کلاسیک و دیگری، سکوت نهادهای متولی در جریانسازی حوزه پژوهش.
خبرگزاری تسنیم با توجه به اتمام داوری و اعلام برگزیدگان این دوره جایزه قلم زرین، با محدثی خراسانی درباره چرایی ضعف در آثار پژوهشی به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید:
تسنیم: آقای محدثی، ارزیابی داوران از آثار پژوهشی که در این دوره مورد بررسی قرار گرفت، چه بود؟
کمترین آثار این دوره جایزه قلم زرین، به بخش پژوهش اختصاص داشت؛ چرا که تعداد عناوین منتشرشده در هر سال در این حوزه، کمترین آثاری است که عرضه میشود. داوران پس از بررسی آثار این دوره، دو نکته را عنوان کردند؛ نخست آنکه این پژوهشهایی که انجام میشود، چندان کاربردی و بهروز نیست که به کار نویسندگان و شاعران بیاید، در واقع، بیشتر کارهایی است که بهعنوان مرجع نوشته شده است و مخاطبش افرادی هستند که بخواهند کارهای پژوهشی انجام دهند و باید در کتابخانهها بهعنوان کتابهای مرجع، عرضه شود.
برآیند ارزیابیها این بود که آثار منتشرشده در حوزه پژوهش و نقد ادبی، کمتر دغدغه کاربردی دارند، دلیلش هم این است که کارهای پژوهشی مورد حمایت نهادها و متولیان امر نیست؛ یعنی متولیان امور فرهنگی نمیآیند با پژوهشگران قرارداد ببندند و یا بهنوعی از آنها حمایت کنند تا پژوهشگران کار شاخص کاربردی در این زمینه منتشر کنند.
کار پژوهشی، کار وقتگیر و زمانبری است و کمتر کسی با هزینه شخصی راضی میشود که این کار را انجام دهد، از این منظر، نهادهای ذیربط باید اهتمامی به این حوزه داشته باشند، عناوین ضروری را تعیین کنند و از پژوهشگران و منتقدان بخواهند که در این عناوین خاص کار کنند، این خلأ و نیاز، در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی بیش از هر حوزه دیگری به چشم میخورد و احساس میشود.
*تسنیم: تقریباً دو دهه است که ادبیات بهصورت تخصصی و با تفکیک شاخههای متعدد مانند عرفانی، حماسی، ادبیات پایداری و کودک و نوجوان در دانشگاهها تدریس میشود، چرا با وجود آنکه در بدنه دانشگاهی کشور تلاش شده است که بهصورت تخصصیتر به حوزه پژوهشهای ادبی وارد شود، خروجی به این صورت است و اثری قابل ملاحظه ارائه نمیشود؟
عمده کارهای پژوهشی که منتشر میشود، رساله دکترای دانشجویان این مقطع است که برای دریافت نمره انجام میشود، از سوی دیگر، فضای غالب بر کارهای دانشگاهی، کار کردن روی ادبیات کلاسیک و کارهای کهن است. متأسفانه ادبیات امروز و ادبیات انقلاب هنوز که هنوز است جایگاه شایستهای میان پایاننامههای دانشگاهی ندارند.
بخشی از ضعف و خلأ در کارهای پژوهشی ادبیات معاصر، به این نگاه غالب دانشگاه بازمیگردد، از این منظر، ضروری است که نهادهای فرهنگی مانند بنیاد حفظ آثار، حوزه هنری، سازمان تبلیغات، وزارت ارشاد و… به این حوزه ورود و اولویتهایی را شناسایی کنند و با دعوت از پژوهشگران، بخشی از خلأ موجود در این زمینه را برطرف کنند.
اگر بخواهم بازگردم به پرسش شما، باید بگویم که یک دلیل عمده این است که هنوز نسل اساتید برآمده از انقلاب و کسانی که بر ادبیات انقلاب و امروز اشراف دارند، معرفی و تربیت نشدهاند. فضای ذهنی اساتید عمدتاً بر محور ادبیات کلاسیک است، این نگاه هم به دانشجویان تعمیم مییابد و سبب میشود دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری، موضوعی را انتخاب کنند که مورد علاقه و اشراف استاد باشد، تعداد اساتیدی که بخواهند روی ادبیات امروز کار کنند ـ مانند شادروان قیصر امینپور، دکتر ترکی، دکتر سنگری و یا استاد کافی ـ کم است.
*تسنیم: کتاب «مبانی ادبیات پایداری» که اخیراً از سوی نشر فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شد، مقدمهای دارد که بخشی از آن به چرایی ضعف در پژوهش حوزه ادبیات انقلاب و ادبیات پایداری اشاره میکند، در بخشی از این مقدمه، تهمتهای سیاسی بهعنوان یک مانع در پژوهش این حوزه یاد شده است، چقدر با این مسئله موافقید و فکر میکنید که پژوهشهای ادبی در حوزه ادبیات انقلاب، تحت تأثیر و زیر سایه نگاههای سیاسی قرار گرفته است؟
بیتأثیر نیست. متأسفانه نظام فرهنگی ما کسانی را که ارادتمند به انقلاب و پایبند به ارزشها هستند، حمایت نمیکنند، نهفقط در حوزه پژوهش، که در حوزه خلق اثر اعم از شعر و داستان نیز همینطور است، میگویند؛ “اینها بهاصطلاح در خط هستند و کار انجام میدهند”؛ به همین خاطر عموماً از کسانی حمایت میکنند که تعلق خاطری به این حوزه ندارند، فکر میکنند اگر حمایت کنند، این افراد بیشتر علاقهمند به کارکردن در این حوزه میشوند؛ در حالی که علاقهای که بیشتر از سر حمایتهای مادی باشد، عملاً راه به جایی نمیبرد و خروجی خاصی نخواهد بود.
اگر با همه جامعه انقلابی حوزه ادبیات صحبت کنید، میبینید که این نگاه را مسئولان ما دارند. کسانی که برای دل خودشان کار میکنند، از حمایتی برخوردار نیستند و از سوی دیگر، انگ شاعر و نویسنده حکومتی نیز به آنها میخورد، اما نویسندگانی که بهدلیل حمایتهای مادی، وارد این میدان میشوند، در نهایت تلاش دارند که خروجی کار خیلی برچسب کار در حوزه ادبیات انقلاب نداشته باشد؛ در رفرنسها و یا عناوین طوری عمل میکنند که خیلی مشهود نباشد.
*تسنیم: در بیش از یک دهه گذشته ما با شرایطی در انتشار آثار ادبی مواجهیم که برخی از منتقدان از آن با عناوینی مانند «فقر کتاب» یا «بیکتابی» یاد میکنند، شرایطی که در آن کتاب شاخص بسیار کم منتشر میشود و آثار ادبی نمیتوانند همچون گذشته، جریانسازی خوبی در جامعه داشته باشند، ضعف در نقد ادبی چقدر تحت تأثیر ضعف در آثار ادبی ما قرار دارد؟ آیا اصلاً میتوان بین این دو ارتباطی یافت؟
البته بیتأثیر نیست. وقتی حجم تولیدات ادبی زیاد میشود و مجوزهای ارشاد برای چاپ کتاب خیلی مبنای علمی ندارد، ناخودآگاه روی دیگر بخشها نیز تأثیر میگذارد. الآن با شرایطی مواجه هستیم که هرکسی که عشق انتشار کتاب دارد، با پرداخت مبلغی، مجوز دریافت و کتابش را منتشر میکند، به همین خاطر است که ما هرساله با حجم قابلتوجهی از کتاب مواجه هستیم، بهعنوان نمونه، در همین دوره اخیر جایزه قلم زرین، تعداد 9 هزار عنوان کتاب شناسایی شد که در داوری دور نخست، تعداد هشت هزار و 800 عنوان آن حذف شد و تنها 200 عنوان به مرحله بعد راه یافت.
وقتی کیفیت آثار ادبی به این شکل است، منتقدان عمیق و جدی هم خیلی وقت نمیگذارند تا روی این حوزه کار کنند. کیفیت آثار منتشرشده در گذشته نشان میدهد که در زمان حاضر در چه جایگاهی ایستادهایم، بهعنوان نمونه، کارهای ماندگاری از دکتر شفیعی کدکنی مانند «رستاخیز کلمات» یا «موسیقی شعر» منتشر میشد که برای دههها بهعنوان مرجع معرفی میشد و الآن نیز مرجع است، این دسته از آثار هم روی کارهای کلاسیک متمرکز است، کارهای دیگر ایشان مانند «با چراغ آیینه» نیز روی کارهایی درنگ دارد که جزو آثار شاخص معاصرند؛ مانند آثار اخوان، شاملو و دیگران.
خلأ کار روی حوزه ادبیات معاصر را ـ همانطور که پیشتر هم گفتم ـ باید نهادهای متولی امر پر کنند. خاطرم هست زمانی که سردبیری مجله «شعر» را بهعهده داشتم، با استاد محمدکاظم کاظمی صحبت کردم تا پژوهشی درباره بزرگان شعر انقلاب انجام شود، با حوزه هنری نیز صحبت کردم تا مساعدت آنها را جلب کنیم، نتیجه این گفتوگوها، انتشار کتاب «ده شاعر انقلاب» شد، پس از آن نیز با ایشان صحبت کردیم که کار ادامه پیدا کند که کتاب «رصد صبح» با تمرکز بر آثار نسل جوانتر شعر انقلاب، منتشر شد، اگر سراغ کاظمی نمیرفتم یا اگر حوزه هنری همراهی نمیکرد، این کار به سرانجام نمیرسید، خود آقای کاظمی هم گفتهاند که اگر پیگیری من نبود، «ده شاعر انقلاب» نوشته نمیشد.
*تسنیم: در حدود دو دهه پیش فصلنامههای متعددی منتشر میشد، مانند فصلنامههای خانه کتاب، که بهصورت تخصصی در حوزه نقد ادبی کار میکرد، تعطیلشدن این فصلنامهها را تا چهاندازه در ایجاد ضعف در آثار پژوهشی مؤثر میدانید؟
بله متأسفانه، همان دورهای که سردبیری مجله «شعر» را بةعهده داشتم، با انتشار 50 شماره آن، تلاش کردیم که عطر ادبیات روز را در سراسر کشور بپراکنیم و میان مخاطبان، عوام و خواص و دانشگاهیان، تأثیرگذار باشیم. در گفتوگو با شاعران و اساتید، کمکم ضرورتهای پژوهشی نیز احساس میشد، بهعنوان نمونه، خاطرم است در همان گفتوگوها احساس کردیم که برقراری با بیدل بهعنوان یک شاعر بزرگ که امروز هم مطرح است، چندان راحت نیست، این شد که از آقای کاظمی خواستیم که بیاید و بیدل را با زبانی همهفهم برای مخاطب شرح دهد، همین سبب شد مجموعه مقالاتی از ایشان در مجله «شعر» منتشر شود.
در واقع کارکرد مجلات ادبی این است که ضرورتها را برجسته و آشکار میکنند، از این منظر میتوان گفت که بخشی از ضعف حوزه پژوهش، در فقدان این مجلات شکل گرفته است.
منبع: تسنیم