ترانه باید جسور باشد اما با شعور!/ ترانه نوشتن فقط بازی با واژه نیست
گفتوگو با پیام ربیعی درباره ترانهسرایی، نسل اول موسیقی پاپ و...

مینا آتشی؛ سادهترین راه برقراری ارتباط کلام است و موسیقی کشور در دهه گذشته بیش از پیش از این ویژگی یعنی « ترانه» بهره برده است. نزدیکتر شدن دایره واژگان و لفظهای ترانه به ادبیات نسل جوان، موسیقی کشور خصوصاً سبک پاپ را دستخوش تغییراتی کرده و از سوی برخی منتقدین، این تغییرات در طول زمان به سود شنوندگان موسیقی نسلهای آینده نخواهد بود و موسیقی پاپ کنونی را یادگار مناسبی برای دوره کنونی نمیدانند. در ادامه با پیام ربیعی به گفتوگو نشستهایم که سابقه همکاری با خوانندههای نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب تا نسل کنونی را در کارنامه دارد که در میان آنها میتوان به امیر تاجیک، مانی رهنما، بابک جهانبخش، رضا صادقی، امیرعباس حسن زاده، سامان جلیلی و شارومین اشاره کرد.
گفتوگو را از تکرار محتوا در ترانه شروع میکنیم. به نظر شما چه چیزی باعث شده این اتفاق رخ بدهد؟
تکرار محتوا در ترانه دلایل مختلفی دارد. یکی از اصلیترین آنها شتابزدگی در تولید و نبود فرصت برای تجربه زیستی عمیق است. گاهی ترانهسراها بهجای کشف نگاه شخصی و خلاقانه، از الگوهای آماده و کلیشههای قبلی استفاده میکنند. از طرفی بازار مصرف هم گاهی محتوای آشنا را راحتتر میپذیرد و این باعث میشود چرخه تکرار ادامه پیدا کند.
گاهی استفاده از حالات عاشقانه نسل جدید در ترانه شنیده میشود. آیا دلیل آن رفتن به سمت جذب مخاطب کنسرتی است یا ترانهسراها چنین فضایی را در زندگی خود تجربه میکنند و آن را به ترانه میکشند؟
بهنظرم هر دو عامل نقش دارند. بخشی از آن بازتاب زندگی و جهان بینی واقعی نسل جوان است که اساساً جسورتر، بیپردهتر و متفاوت تر از گذشته عاشق میشوند یا دل میبازند. از طرف دیگر، فضای اجرای زنده و کنسرت به شدت روی ترانهنویسی تأثیر گذاشته. ترانههایی که قابلهمخوانی باشند و ریتمیک، شانس بیشتری برای موفقیت دارند. در نتیجه گاهی ترانهسراها آگاهانه به سمت ترندها حرکت میکنند. به زبان دیگر ترانهای را باید نوشت که مخاطب حداقل یکبار کلماتش را زندگی کرده باشد.
قبلاً در یک گفتوگو عنوان کرده بودید که «ترانه باید حرفی داشته باشد که جای دیگر شنیده نشود.» در تولید یک ترانه، چه فرآیندی برای رسیدن به همان «نقطه تمایز» وجود دارد؟
برای رسیدن به نقطهی تمایز، باید صادق بود و جسارت داشت. من معمولاً قبل از نوشتن، با خودم خلوت میکنم تا ببینم این ترانه دقیقاً چه حرف تازهای دارد. حتی اگر موضوع کلیشهای باشد، سعی میکنم زاویهی نگاه، تصویرسازی یا واژگانم متفاوت باشد. مطالعه، شنیدن زندگی دیگران، فیلم دیدن، جهان بینی، تجربهگرایی و بازخوانی آثار ادبی و ترانههای قدیمی هم در این مسیر خیلی کمک میکنند.
شما به وزن و قافیه بسیار پایبند هستید. حتی در ترانههای مدرن. چگونه بین الزامات ترانهسرایی سنتی و آزادی عمل در ژانرهای مدرن تعادل برقرار میکنید؟
وزن و قافیه برای من مثل اسکلت در معماریاند. اگر درست استفاده شوند، استحکام و زیبایی به ترانه میدهند. اما در عین حال، به روح موسیقی مدرن هم گوش میدهم. گاهی لازم است قافیه بشکند یا وزن نرمتر شود تا احساس منتقل شود. مهم این است که قواعد در خدمت بیان باشند، نه مانعی برای آن. تعادل یعنی شناخت درست ابزار و استفادهی آگاهانه از آنها. همیشه در ترانه به دنبال نوآوری هستم اما اسکلت اصلی برای من همیشه اهمیت بسیاری داشته است.
اما یک سوال مهم! چرا همچنان ترانههای سطحی در بازار موفقترند؟ به رسانه برمیگردد، به سلیقه مخاطب یا ضعف در سیاستگذاری فرهنگی و آموزشی؟
به نظر من مجموعهای از عوامل دخیل هستند. رسانهها گاهی سهلالوصولترین محتوا را تکرار میکنند چون سریعتر دیده میشود. مخاطب امروز هم درگیر سرعت است و ممکن است فرصت نکند با یک ترانهی عمیق ارتباط بگیرد. از طرفی، ضعف در آموزش ذوقی از مدرسه تا رسانه و نبود نگاه استراتژیک به فرهنگ باعث شده سطح سلیقه بهمرور پایین بیاید. اما همچنان مخاطبانی هستند که به دنبال ترانهی باکیفیتاند، فقط دسترسیشان سختتر شده چرا که آثار باکیفیت، میان سیل آثار منتشره در سبک و فضاهای مختلف گم میشوند.
برخی معتقدند در ترانه میتوان از هر چیزی سخن گفت و بعضی دیگر با احتیاط موضوع ترانه را انتخاب میکنند. حتی در انتخاب دایره واژگان وسواس دارند. نظر شما چیست؟ خود شما چگونه رفتار میکنید؟
ترانه باید جسور باشد، اما با شعور. من بهشخصه به زبان و واژگان حساس هستم. هر کلمه بار فرهنگی، احساسی و حتی تاریخی خودش را دارد. نمیتوان هر واژهای را صرفاً برای قافیه یا ترند بودن وارد ترانه کرد. موضوع هم باید از فیلتر اخلاق، جامعه و سلیقه هنری عبور کند. در عین حال باید مرزها را شناخت و گاهی آنها را بهدرستی جابهجا کرد.
شما سابقه همکاری با خوانندههای نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب نظیر امیر تاجیک ، بابک جهانبخش و مانی رهنما را دارید و از سمت دیگر با امثال سامان جلیلی و شارمین همکاری کردهاید. مدل همکاری با این افراد تفاوت زیادی دارد؟
بله، قطعاً. خوانندههای نسل اول، معمولاً ساختارمندتر کار میکنند و به فرم و مفهوم توجه ویژهای دارند. گفتوگوهای قبل از نوشتن و جلسات تحلیلی بیشتر است. در مقابل، نسل جدید انرژی بیشتری دارد، گاهی سریعتر تصمیم میگیرد و به ترندها حساستر است. هر دو گروه ارزشمندند، فقط زبان و انتظاراتشان فرق دارد و من سعی میکنم زبان مشترکمان را پیدا کنم.
پیشنهاد شما به خوانندهها و ترانهسراهای نسل جدید و هنرجویان این دو حوزه چیست؟
مطالعه کنند، تجربه کنند، صادق باشند و صبور. ترانه نوشتن فقط بازی با واژه نیست، انتقال تجربه و احساس است. اگر میخواهند ماندگار شوند، باید عمق داشته باشند، باید زیر بارانقدم بزنن، غرق در جزئیات دنیا باشند و مهمتر از همه شنوندهی خوب باشند. تا گوش ندهی، نمیتوانی درست بنویسی. برای خوانندهها هم میگویم! ترانه فقط قافیه خوشآهنگ نیست بلکه جانِ اثر است. پس انتخابش را ساده نگیرید.
منبع: صبا