فردین خلعتبری: هیچکس «فرهاد» نشد

فردین خلعتبری در آیین نکوداشت فرهاد مهراد با تأکید بر یکتایی این خواننده گفت: «امیدوارم روزی یک خواننده بیاید و بگوید مثل فرهاد می‌خوانم، نه اینکه شبیه فرهاد بخوانم.» او یادآور شد آثار فرهاد، با عشق عمیق، جدیت و شرافت هنری، هنوز الهام‌بخش نسل‌های امروز موسیقی ایران است.

آیین نکوداشت یاد و جایگاه فرهاد مهراد در موسیقی ایران با عنوان «مثِ یه کوه، بلند…» با حضور هنرمندانی از جمله فردین خلعتبری، مسعود فروتن، صدیق تعریف، اکبر آزاد، علی مغازه‌ای، هوشنگ گلمکانی، حسن رضایی، ایمان جعفری پویان، الهه حمیدی، محمدعلی مرآتی و … سه‌شنبه ۱۱ شهریورماه در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

همچنین در این آیین که اجرای آن را آرش نصیری روزنامه‌نگار موسیقی و مدیر برنامه هزارصدا بر عهده داشت، چند بخش موسیقی گروهی و انفرادی با اجرای آثاری شاخص از فرهاد توسط هنرمندانی از جمله گروه «پستو»، وحید مهراد، آرام قهرمانی، آراز تروسیان و محمدرضا مقدم اجرا شد.

در این برنامه فردین خلعتبری (آهنگساز) و هوشنگ گلمکانی (منتقد) سخنرانی کردند که در ادامه مشروح صحبت‌های آنها را می‌خوانید.

در ابتدا خلعتبری گفت: اگر سینما نبود، بخشی از موسیقی آهنگین ایران به مردم نمی‌رسید. نمی‌خواهم بگویم کدام‌ یک از سینما یا موسیقی وام‌دار دیگری است، اما فکر می‌کنم چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، بخشی از موسیقی ایران مدیون سینماست و البته سینما هم مدیون موسیقی.

در ادامه گروه «پستو» به خوانندگی کیان سعیدی روی صحنه رفتند و به اجرای قطعاتی از فرهاد پرداختند که خلعتبری در راستای اجرای آنها گفت: بیش از ۴۰ سال است یک عده همیشه همیشه به ما گفته‌اند این‌طور باش و آن‌طور نباش؛ اما قرار نیست ما همان‌ها باشیم. موسیقی همیشه گروه‌های زیادی داشته که کار می‌کردند، حتی در دورانی که ممنوع بود. در همان ممنوعیت‌ها هم دعواهای سبکی و سلیقه‌ای وجود داشت. مهم‌ترین نکته این است که موسیقی، در شرایطی که آینده‌اش معلوم نیست، کار مهمی انجام می‌دهد و همین امروز هم همان حرف را می‌زند.

او ادامه داد: در موسیقی پاپ هم بعضی از خواننده‌های مشهور وقتی قطعه‌ای را اجرا می‌کنند، ملودی را تغییر می‌دهند یا بخشی را جابه‌جا می‌خوانند. این تغییرات بدون هماهنگی با آهنگساز اتفاق می‌افتد، در حالی‌که قطعه باید عیناً اجرا شود. حالا اگر اختلاف‌ها زیاد باشد، می‌شود گفت به ژانر دیگری نزدیک شده‌ایم. کاری که بچه‌های گروه پستو می‌کنند میل‌شان به موسیقی راک است. البته فرهاد راک نمی‌خواند، اما بعضی موتیف‌ها از آن فضا گرفته شده است. این کار به یاد فرهاد انجام می‌شود و به نظر من انگیزه‌های قابل احترامی دارد. اما باید به یک نکته توجه کنیم؛ وقتی قطعات فرهاد را اجرا می‌کنیم، اولاً این پرسش پیش می‌آید که چرا چنین تغییری در اجرا داده شده است. دوماً تغییر نت‌ها و موتیف‌ها ممکن است باعث شود مدعیانی پیدا شوند. از نظر حقوقی هم آهنگسازان یا صاحبان آثار می‌توانند از چنین اجراهایی شکایت کنند، چون حق کپی‌رایت رعایت نشده است. این یک واقعیت است که باید جدی بگیریم.

این هنرمند تصریح کرد: از طرفی، این نوع موسیقی که به‌عنوان راک شناخته می‌شود چندان هم نو نیست. در موسیقی ایرانی هم گروه‌هایی داریم که بسیار جدی‌تر روی این ژانر کار کرده‌اند و می‌توانند الگوی بهتری برای نسل جوان باشند. در اجرای امشب، یک‌جا از خواننده جوان گروه ــ کیان سعیدی ــ صدای خوبی شنیدم. نه در همه‌جای اجرا، اما همان لحظه به نظرم آمد که استعداد دارد. باید به او تبریک گفت؛ امیدوارم ادامه بدهد. به هر حال او فقط ۱۸ سال دارد.

خلعتبری درباره ویژگی آثار فرهاد گفت: فرهاد آهنگ‌های عاشقانه کمی خواند و اگر هم بیشتر خوانده باشد، عشق در لایه‌های عمیق آثارش بود، نه در سطح. این تفاوت بزرگ او با بسیاری از خواننده‌های هم‌دوره‌اش است. به نظر من فرهاد هنری «مردانه» داشت؛ خیلی جدی، محکم و پرشرافت.

او ادامه داد: فریدون فروغی یک بار به من گفت: «من و فرهاد مثل ری چارلدز می‌خوانیم؛ یعنی تحت‌تأثیر تاریخ موسیقی پُرخواننده هستیم». امروز در ایران شاید بالای ۵۰ درصد کسانی که آواز می‌خوانند، صدایشان شبیه به هم است. اما آن‌چه اهمیت دارد این است که اتفاق واقعی جایی می‌افتد که محمدرضا شجریان موسیقی‌ای ارائه می‌دهد و چند نسل بعد او را دنبال می‌کنند، یا وقتی فرهاد می‌خواند و نسل‌هایی با او همراه می‌شوند. من معتقدم اگر کسی مثل فرهاد بخواند، هیچ ایرادی ندارد. در تاریخ موسیقی همیشه آثاری بوده‌اند که تقریبا عیناً تکرار شده‌اند. کسی هم ایراد نمی‌گرفت.

این هنرمند تصریح کرد: اما در ایران یک اتفاق افتاد: خواننده‌های اصلی در خارج از کشور بودند و دست‌شان به اینجا نمی‌رسید. همین شد که ایرادهایی به اجراها گرفته می‌شد. آن موقع من می‌گفتم این مرز «لس‌آنجلس و ایران» را بشکنیم؛ هنرمند متعلق به همه‌ی مردم است. کسی که این‌جا عاشقانه می‌خواند چه فرقی دارد با آن‌که آن طرف می‌خواند؟ این جدایی‌ها از بین نرفت. رابطه‌ی موزیسین‌های داخل و خارج ایران با بغض ادامه پیدا کرد. به نظر من تنها داور واقعی مردم‌اند. چون آن‌ها مخاطب‌اند و می‌توانند تصمیم بگیرند که چه چیزی را دوست دارند و چه چیزی را نه.

او تاکید کرد: به همین دلیل است که ما امروز، ۲۳ سال بعد از مرگ فرهاد، هنوز اینجا جمع می‌شویم و درباره‌اش صحبت می‌کنیم. رقابت‌های ژورنالیستی از جنس «فرهاد یا ابی»، «فرهاد یا داریوش» بازی‌های خوبی نیستند. مثل همان‌ که می‌گفتند ایرج جنتی یا شهریار قنبری، کیمیایی یا مهرجویی، یا در دهه‌ی ۶۰ شهرام ناظری یا شجریان. این‌ها رقابت‌های سطحی‌اند. آن‌چه می‌ماند، تأثیر واقعی یک هنرمند بر زندگی و تاریخ است.

او با بیان اینکه فرهاد با دو یا سه آهنگساز همکاری می‌کرد که هیچکدام مانند اسفندیار منفردزاده با او کار نکردند، توضیح داد: دلیلش هم واضح است؛ اسفندیار جزو آن آهنگسازانی بود که خودش تنظیم می‌کرد. او ملودی نمی‌ساخت و اگر لازم بود، فرد دیگری تنظیم می‌کرد. در طرف دیگر، شهریار قنبری و منفردزاده حضور داشتند. جنس آثار فرهاد در این همکاری‌ها خشونت دارد؛ این خشونت اتفاقاً از سینما آمده است. وقتی ارکستراسیون‌های آن‌ها را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که دنبال «قشنگی صرف» نیستند؛ بلکه دنبال یک بیان اکسپرسیو و بازتاب روزگار هستند.

این هنرمند ادامه داد: تاریخ موسیقی پاپ ایران پر از این نمونه‌هاست، ولی من نمی‌توانم همه‌ی جزئیات و منابعش را اینجا بیان کنم، نه به دلیل سانسور، بلکه به این دلیل که اجازه‌ی دسترسی به برخی منابع وجود ندارد. بعد از فرهاد، خیلی‌ها آمدند و «فرهادی» خواندند. خیلی از آن‌ها امروز خواننده‌های معروفی هستند و بسیاری دوست داشتند با فرهاد همکاری کنند؛ هم فیلم‌سازها و هم موسیقیدان‌ها، مثل همکاری‌ای که خودم دوست داشتم با مسعود کیمیایی داشته باشم.

او اضافه کرد: فرهاد به خاطر انزوایی که بعد از انقلاب تشدید شد و کمی هم حالت ایدئولوژیک پیدا کرد، به سمت جریان‌های شخصی‌تر رفت. او دنبال زردها رفت، نه قرمز؛ یعنی به جریان ایدئولوژیک خاصی نپرداخت. قبل از آن هم حالت ایدئولوژیک داشت، اما مهم این است که فرهاد خودش آهنگ می‌ساخت و خودش می‌خواند. اگر امکان داشت خودش شعر را هم می‌گفت، قطعاً همه‌ی آثارش تکمیل می‌شدند. نمونه‌ای از این سبک شخصی و بیان هنری را می‌توان در اثر خواب در بیداری دید؛ جایی که بر تخت سنگ می‌خواند و ملودی و اجرای شخصی او کاملاً مشخص است. فرهاد در اجرای قطعه‌ها، حتی در اثر معروفی مثل مرغ سحر، تغییرات جزئی ایجاد می‌کرد و همیشه سعی داشت همه چیز را به شکل خودش اجرا کند.

خلعتبری با بیان اینکه در ریمیکس‌هایی که بعدها منتشر شد، اثر فرهاد کمی از حالت اصلی خودش فاصله گرفت، توضیح داد: دلیلش این است که فرهاد همیشه اجرای بسیار حرفه‌ای از آثار خودش و دیگران داشت؛ پیانو می‌زد و بخش‌های مختلف را به خوبی اجرا می‌کرد. او پیانیست عجیب و غریبی نبود، اما اجرای متناسب و دقیقی داشت. این نکته برای خواننده‌های جوان مهم است: باید ساز زدن بلد باشند. فرهاد از ابتدا ساز می‌زد و همزمان با کارهایش می‌خواند؛ این مهارت کمک زیادی به کیفیت اجرای او می‌کرد.

او تصریح کرد: فرهاد همیشه همه را متعجب می‌کرد و این تعجب تا امروز هم ادامه دارد. متأسفانه مسیر او هنوز به طور کامل ادامه پیدا نکرده است. امیدوارم روزی یک خواننده بیاید و بگوید «مثل فرهاد می‌خوانم» نه اینکه «شبیه فرهاد بخوانم». منش، روش و انتخاب‌های فرهاد، الهام‌بخش هر اجراست و باید همین‌گونه حفظ شود.

پس از صحبت‌های خلعتبری، از گلمکانی دعوت شد که به ایراد سخن درباره فرهاد بپردازد که او نیز با اشاره به آثار مسعود کیمیایی در سینما گفت: آقای کیمیایی همان‌طور که سینمای ایران را به دو دوره قبل و بعد از خودش تقسیم کرد، تأثیر خیلی زیادی هم بر موسیقی‌ای گذاشت که مردم با آن سر و کار داشتند. این موسیقی دیگر موسیقی اصیل نبود، اما به هر حال تأثیرش جدی بود. البته این‌ها اتفاقات تاریخی هستند. همان جریان فرهنگی که از غرب آمد، روی همه‌چیز در ایران تأثیر گذاشت؛ روی سینما تأثیر گذاشت، روی موسیقی هم همین‌طور.

این منتقد ادامه داد: تا قبل از «قیصر»، آنچه که به‌عنوان موسیقی فیلم شنیده می‌شد، اغلب قطعاتی آماده بود. صداگذاران چند صفحه داشتند که از آن استفاده می‌کردند. استفاده از صدای خواننده در فیلم‌ها هم به صورت لب‌خوانی بود؛ یعنی قطعه از قبل ضبط شده بود و بعداً روی تصویر گذاشته می‌شد، و در واقع از زبان بازیگرها شنیده می‌شد. فیلم «رضا موتوری» هم مثل قیصر یک اتفاق مهم بود. همان‌طور که کیمیایی در قیصر ناخودآگاه سینمای آن زمان (که به فیلم‌فارسی معروف بود) را به چالش کشید، در رضا موتوری آگاهانه یکی از معیارهای سینمایی آن روز را به چالش کشید؛ یعنی همان استفاده از صدای خواننده. در این فیلم، یک جایی چیزی شبیه خطابه گفته می‌شود. او تصریح کرد: من فرهاد را با رضا موتوری شناختم؛ یعنی هم فرهاد را و هم سینما را با این فیلم شناختم. قبل از آن چون بچه‌ی تهران نبودم، چیزی از برنامه‌های فرهاد یا اجراهایش ندیده بودم. فقط اسمش را شنیده بودم. آن زمان چند گروه در ایران کارهای غربی انجام می‌دادند که اسم‌شان را شنیده بودم، اما آشنایی واقعی من با فرهاد از رضا موتوری شروع شد. این اتفاق مهم بود. امروز که می‌بینید همین جوان‌هایی که روی صحنه آمدند و برنامه اجرا کردند، فکر می‌کنم همه‌شان بعد از درگذشت فرهاد به دنیا آمده‌اند و بیشتر از ۲۳ سال سن ندارند. خب این نشان‌دهنده‌ی یک تأثیر عمیق است، مثل همان تأثیری که مسعود کیمیایی بر سینمای ایران گذاشت.

گلمکانی افزود: در رضا موتوری یک صحنه هست که در یک تیمارستان، بخش مردانه و زنانه از هم جدا شده‌اند. یکی از مردان بیمار کنار شمشادهایی که دو بخش را جدا می‌کند، برای محبوبش (که زن دیوانه‌ای در آن سوی شمشادهاست) آواز می‌خواند. این صحنه اصلاً در سینمای آن زمان بی‌سابقه بود. اگر درست یادم باشد، یک جایی هم تصویر فیکس‌فریم می‌شود و بعد که تمام می‌شود، دوربین حرکت می‌کند و می‌بینیم که فرد دیگری دارد لب می‌زند و آن مرد فقط وانمود می‌کرده است. این دقیقاً به چالش کشیدن همان شیوه‌ی رایج استفاده از صدای خواننده در سینمای آن زمان بود. حالا ممکن است امروز وقتی می‌گوییم فیلم‌فارسی یا سینمای فارسی، جوان‌ها دلخور شوند و ایراد بگیرند.

او در پایان صحبت‌های خود گفت: حقیقت چندوجهی است و نمی‌توان با دیدگاه دوقطبی یا چندقطبی ساده به آن نگاه کرد. نمی‌توان گفت حقیقت همین است و جز این نیست. بحث فرهاد نمونه‌ی جالبی از این پیچیدگی است؛ او هم جزو جریانی بوده که برایش ملامت می‌شد و هم کسی بوده که برای نسل بعدی خودش تأثیرگذار بوده است. همین جمعیتی که امروز برای بزرگداشت او جمع شده‌اند، نشان‌دهنده‌ی اثرگذاری اوست.

منبع: ایسنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × 5 =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا