نگاهی به سریال «شغال»؛خون به پا می‌شود!

با نزدیک شدن سریال «شغال» به قسمت‌های پایانی، روایت و گره‌های داستانی آن با شتاب بیشتری پیش می‌روند.
صبا نوشت: محمد جلیلوند در این نقد، به بررسی چگونگی اوج‌گیری درام، نقش مؤثر نویسنده در جمع‌بندی خرده‌داستان‌ها و عملکرد بازیگران اصلی از جمله مهدی سلطانی، شبنم مقدمی و کامبیز دیرباز می‌پردازد؛ تحلیلی از سریالی که پس از افتی مقطعی، دوباره بر ریل تعلیق و جذابیت بازگشته است.

محمد جلیلوند؛ منتقد/ سریال‌های طولانی و بلند هنگامی که به یک چهارم پایانی نزدیک می‌شوند، موتور خود را روشن کرده و با شتاب بیشتری به سمت گره گشایی‌ها و نقاط عطف پایانی نزدیک می‌شوند. فرمولی که تقریبا تمامی سریال‌های بالای ده قسمت از آن تبعیت کرده و تماشاگر هم با آن آشنایی کامل دارد. سریال (شغال) به کارگردانی بهرنگ توفیقی که تاکنون سیزده قسمت آن پخش شده، از جمله این سریال‌ها است که با تکیه بر فرمول نوشته شده پیش می‌رود؛ به این ترتیب که خرده داستان‌ها به مرور جمع‌بندی شده و در یک جا به قصه اصلی می‌چسبند. به موازات آن، داستان اصلی هم پیش رفت، به مرور گره‌ها باز شده و قصه به پایان خود نزدیک می‌شود. زامیاد سعدوندیان به عنوان نویسنده فیلمنامه، از قسمت هشتم به بعد و به خصوص در قسمت‌های دوازدهم و سیزدهم به خوبی این کار را انجام داده و با قرار دادن چند نقطه عطف اساسی، تلنگری به قصه زده و مخاطب را مشتاق تماشای ادامه آن می‌کند.

مخالفت سیمین بابت ازدواج پسرش سیاوش با آوا، بخش مهمی از داستان قسمت هشتم را تشکیل داده که در نهایت سیاوش را به یک تصمیم غیرمنتظره و دعوت اعضای دو خانواده به رستورانی مجلل وادار می‌کند. به این ترتیب، تنش میان آنها اوج گرفته و فاصله طبقاتی و فرهنگی خود را به رخ می‌کشد. از طرف دیگر، فرهاد با توجه به اتفاق تلخی که پسرش کامیار برای آوا رقم زده، مترصد برهم زدن قرار ازدواج میان آوا و سیاوش است. همچنین به موازات آن، داستانک‌های دیگر نیز پیش رفته که مهمترین آن ماجرای پرونده مرگ مشکوک دختر جوانی است که زمانی دوست مردی بانفوذ به نام نیکتاج بوده است. از یک طرف سیمین به عنوان وکیل مدافع در این پرونده حضور داشته و در برابرش برادر همسر متوفایش در کنار نیکتاج حضور دارد. دعوت شهردار منطقه از فرهاد به عنوان پیمانکار در پروژه تیسفون، گره دیگری به قصه زده و سرنوشت فرهاد را به سیمین و پرونده‌ در اختیارش گره می‌زند. داستانک یاد شده به خوبی در قسمت‌‌های اخیر شغال گسترش پیدا کرده و منحنی تنش آن را در حالت صعودی قرار داده است.

در طرف دیگر، آزاد حضور پررنگی داشته و با قرار گرفتن کنار آوا و مادرش، نقشی کلیدی در پیشبرد کار دارد. عشق به عنوان تم اصلی فیلمنامه شغال، با حضور او پررنگ‌تر  شده که در نهایت به نفع آوا از عشق خود به او دست می‌کشد. البته به اینها می‌توان علاقه عطا به دختر هم محل خود را اضافه کرد که در شب خواستگاری‌اش، حادثه‌ای هولناک رقم خورده و به داستانک مربوط به عطا قوت بیشتری می‌بخشد. مرگ دلخراش مادر آوا در آتش سوزی عمدی‌ای که عبدی برای کشتن آزاد به را انداخته، نقطه عطف مهم شغال محسوب می‌شود که پیچ خوبی به قصه بخشیده و تم انتقام را پررنگ می‌کند. کشیده شدن پای پسر نوجوان به ماجرا که عطا به خواستگاری خواهرش رفته نیز داستانک مربوط به عطا را پروپیمان‌تر می‌کند. داستانک کامیار و کینه کهنه‌ای که دوست‌اش بابت پدر خود از فرهاد دارد، به کندی پیش رفته اما معمایی را با خود به همراه دارد. تلکه کردن کامیار سر میز پوکر از مرد میانسالی که باعث و بانی اتفاق‌های تلخ قسمت نخست شده، دیگر اتفاق مهم قسمت‌های اخیر به حساب می‌آید که زیر پوست آن، تنش فراوانی موج می‌زند. شخصیت‌های شغال، عموما رازهایی با خود دارند که گره‌های قصه را رقم زده و آن را پیش می‌برند. شک آزاد به رفتار خاله و دختر خاله‌اش برای پنهان کردن یک راز، حادثه محرکی است که سرانجام در قسمت سیزدهم به یک عطف کلیدی منتهی می‌شود؛ جایی که آزاد در گوشی همراه خاله خود مدارک شکایت آوا و احضاریه‌ها را دیده و پی به چیزی می‌برد که می‌ تواند در قسمت چهاردهم به یک سلسه حوادث ختم شود.

در قسمت های اخیر، افت ریتمی که سریال پیدا کرده تا حدودی حل شده و قصه دوباره روی ریل می‌افتد. شخصیت ها هم قوام بیشتری پیدا کرده و تقابل میان خیر و شر نیز با حضور آزاد، عطا و عبدی از یک سو و سیمین، فرهاد و نیکتاج از سوی دیگر، رنگ و لعاب بیشتری پیدا می‌کند. از میان بازیگران موفق نقش‌های اصلی شغال می‌توان به مهدی سلطانی، شبنم مقدمی و کامبیز دیرباز اشاره کرد که موفق‌تر از بقیه بوده و بخش مهمی از بار دراماتیک سریال را به دوش کشیده‌اند. به ویژه دیرباز که شخصیت پرجوش و خروش آزاد را خوب از آب درآورده و در عین حال بازی در سکوت درخشانی هم دارد. از بین بازیگران فرعی‌تر سریال نیز می‌توان به شهروز دل افکار در نقش عطا اشاره کرد که شخصیتی با وجوه بیرونی و تیپیک را باورپذیر از کار درآورده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 + یک =

دکمه بازگشت به بالا