«لاکپشت» در بستر سینمای ذهنیتگرا حرکت میکند
بهمن کامیار از خلق جهان دوگانه ذهن و واقعیت در فیلمش گفت؛

مهدیه مالکی: «لاکپشت» سومین فیلم بلند بهمن کامیار در مقام کارگردان، نویسنده و تهیهکننده است، اثری روانشناسانه که در بخش ویژه جشنواره فجر به نمایش درآمد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است؛دکتر پیروز برای یک شب میزبان معشوقه قدیمی همسرش میشود، رابطهای که زمانی پرشور بوده و اکنون زنده شدن آن، زندگی او را وارد پیچیدگیهایی میکند. در فهرست بازیگران «لاکپشت» نامهایی چون فرهاد اصلانی، نازنین بیاتی، صابر ابر، نازنین کریمی، هومن برقنورد، آزیتا حاجیان، علیرضا آقاخانی و جمشید گرگین دیده میشوند. فیلم «لاکپشت» در سبد اکران پاییزی سینماها عرضه شده ،فیلمی که از پیش در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفته است.
بهمن کامیار در گفت وگو با خبرنگار صبا درباره مولفه هایی فیلمهایی که کارگردان و نویسنده آن یکی هستند گفت: زمانی که نویسنده و کارگردان اثری یک نفر باشد، «خلق» در دو مرحله اما از یک ذهن رخ میدهد؛ نخست در مرحله نوشتن و سپس در مرحله تصویر. او باور دارد که این وحدت ذهنی میان نویسنده و کارگردان باعث باورپذیری و همذاتپنداری بیشتر مخاطب میشود.
قدرت ذهن و تأثیر آن بر زندگی روزمره
وی درباره شکلگیری ایده داستان و علت تبدیل آن به فیلم گفت: عامل اصلی ترغیب تبدیل این داستان به فیلم برای من، نشان دادن قدرت ذهن و تاثیرآن بر زندگی روزمره ما است چون در بسیاری از مواقع و بحرانها ذهن در ماجرا دخالت کرده و متاسفانه در اغلب موارد وضعیت را بدتر از آنچه هست به تصویر میکشد، این اتفاق خاصه در افرادی که تروماهای روحی دارند بیشتر است به عبارتی ما در اکثر مواقع بدبخت ذهن نیش عقرب خورده خودمان هستیم، در این فیلم نیز بحرانی که در شخصیت دکتر پیروز رخ میدهد تحت تاثیر و مدیریت نادرست ذهن او است که جهان تاریک، سخت و بغرنجی را برای خود به تصویر میکشد و این نشاندهنده قدرت ذهن است که موقعیتهای غیر واقعی را چنان واقعی نشان میدهد که موجب واکنشهای واقعی ما میشود.
روانپزشکی که نمیتواند خود را درمان کند
کامیار در پاسخ به اینکه چرا در این فیلم شخص درمانگر خود دچار چنین واکنشهایی میشود تصریح کرد: مردم گمان میکنند درمانگران در مواقع بیماری ، بهتر میتوانند خود را درمان کنند، در حالی که چنین نیست و یک روانپزشک که دیگران را در بحرانهای روحی مدیریت میکند لزوما شاید نتواند خود را در بحرانهای مشابه به خوبی مدیریت کند.
مرز باریک میان خیال و واقعیت
وی با اشاره به اینکه نشانههایی برای تخیلی بودن شخصیت فرناز در فیلم وجود دارد تصریح کرد: من نمیخواستم این نشانهها واضح باشد بنابراین همه چیز روی مرز حرکت میکند؛ از جمله این نشانهها گریم شخصیت فرناز، عدم تغییر لباس او در موقعیتهای مختلف و عدم نمایش ورود او در صحنهها است که نشان دهنده مرز بین واقعیت و تخیل است، ظرافت این نشانهها برای جذابیت داستان لازم است تا مخاطب نتواند در ابتدای داستان حقیقت را حدس بزند، از طرفی اگر این نشانهها وجود نداشته باشد مخاطب در پایان داستان احساس فریب خوردن میکند بنابراین چگونگی پرداخت به نشانهها در داستانهای اینچنینی برای مخاطب بسیار با اهمیت است.

از طراحی چهره تا جزییات گریم
کامیار درباره فرایند رسیدن به گریم شخصیت فرناز یادآور شد: من و نازنین بیاتی در پیش تولید درباره گریم، چهرهپردازی و لباس این شخصیت بسیار با هم صحبت کردیم و به کمک محسن دارسنج و با مجموع نظرات و مشورتها به فرم چهره پردازی شخصیت فرناز رسیدیم. وی درپاسخ به اینکه در نگارش ابعاد روانشناسی این داستان با اهل فن آن گفت و گوی تخصصی داشتید گفت: مشاور روانشناس یا روانپزشک در کنار خود نداشتم ولی چون به مباحث روانشناسی علاقند هستم کتابهای زیادی در این زمینه مطالعه کرده ام و میکنم و در این فیلم بیشتر به دانستهها و آگاهی خودم رجوع کردم.
گرهگشایی در مرز ی مبهم
نویسنده فیلم سینمایی «لاکپشت» دربارهی گرهها و گرهگشاییهای میان واقعیت و خیال گفت: «در مرحلهی نگارش فیلمنامه، گاهی در ترسیم گرهها و گرهگشاییها به بنبست میرسیدم، اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که ادبیات و دیالوگ شخصیتها باید با فرهنگ و منطق آنها همخوان باشد. به بیان دیگر، مرز میان تخیل و واقعیت در شخصیتپردازی، لحن و گفتوگوی کاراکترها مشخص میشود؛ چرا که این شخصیتها در زندگی دکتر پیروز، مابهازاهای واقعی داشتند. با این حال، در مرحلهی اجرا با چنین چالشی روبهرو نبودم، چون تمام جزئیات از جمله دکوپاژ، نقش دوربین، انتخاب لنزها و طراحی رنگ و نور فیلم در مرحلهی پیشتولید تعیین شده بود.»
وی در پاسخ به اینکه در زمان نگارش فیلمنامه به بازیگرها فکر کرده بودید گفت: از ابتدای نگارش به فرهاد اصلانی و صابر ابر فکر کرده بودم ولی نقشهای بعدی در پیش تولید اتفاق افتاد گرچه همه انتخابهای اول من بودند.
سایکودرامی که در سینمای ایران رایج نیست
کامیار با اشاره به اینکه سبک و ساختار خاص فیلم اولین چالش در تولید و جذب مخاطب بوده است تصریح کرد: چالش اصلی کار پرداختن به چنین قصه سایکودرامی است چرا که این نوع فیلمها در سینمای ایران خیلی رایج نیست و مخاطب اصولا با چنین فیلمهایی خیلی مواجه نمیشود تا به تماشای آن عادت داشته باشد بنابراین من امیدوارم بودم به خاطر کشش قصه مخاطب خاص و تا حدودی مخاطب عام هم آن را بپسندد که چنین اتفاقی رخ داد و فیلم مورد استقبال مخاطب خاص و طبقه متوسط به بالای جامعه که با این نوع سینما در سطح جهانی آشنا است قرار گرفت.

تحت تاثیر آثار لینچ و کافمن و وینتربرگ هستم
او با بیان اینکه در نگارش و کارگردانی «لاکپشت» تحت تاثیر فیلم خاصی نبوده است تاکید کرد: در نگارش یا تولید این فیلم تحتتاثیر فیلم یا داستان خاصی نبودم ولی به طور کلی تحت تاثیر آثار لینچ و کافمن و وینتربرگ هستم به عبارتی در سبک و نوع نگاه تحت تاثیر سینمای این فیلمسازان بودم.
کارگردان فیلم سینمایی «لاکپشت» درباره بازخورد مخاطب در اکران فیلم یادآور شد: فیلم در جشنواره فجر با استقبال مثبت منتقدان و اهالی رسانه روبه رو شد و چون فضای تبلیغاتی و امکانات تبلیغاتی ما محدود است اکنون نیز موتور محرک و تبلیغاتی فیلم منتقدین و اهالی رسانه هستند که فیلم را در جشنواره فجر و اکران فعلی دیده و آن را دوست داشتهاند.
دیالوگ یا گفتو گو؟
وی درباره چگونگی رسیدن به روایت جذاب و روان فیلم از جهت نگارش و کارگردانی گفت: وقتی اصول قصه نویسی برپایه قواعد کلاسیک باشد، رسیدن به روایت جذاب و روان کار سختی نیست، قواعدی مانند پیش بینی تعلیق در قصه، پیچشهای به موقع و دیالوگهای کارآمد نقش مهمی در جلب توجه مخاطب دارند که به عقیده من این ویژگی ها در فیلمنامه «لاکپشت» وجود دارد. به همین دلیل مخاطب با رضایت یک سکانس سی دقیقهای گفت و گو را میبیند در حالی که این اتفاق در هر فیلمی رخ نمیدهد و تماشاگر بعد از چند دقیقه گفت و گو خسته میشود چون در بسیاری از فیلمها، دیالوگ به معنای واقعی در فیلم جاری نیست بلکه فقط افراد گفت و گو میکنند درحالی که دیالوگ باید در قصهگویی و شخصیتپردازی موثر و تاثیرگذار باشد و این ویژگیها موجب کشش قصه میشود.
از گذشته خود رهایی نداریم
به گزارش صبا، کامیار در پاسخ به اینکه پیام شما در این فیلم به عنوان نویسنده و کارگردان چه بوده است توضیح داد: به عقیده من یک فیلم نباید حتما پیامی را به مخاطب منتقل کند ولی مهمترین نکته این فیلم آن است که انسانها همواره درگیر گذشته و تاثیرات آن هستند و ما از گذشته خود رهایی نداریم و نکته دوم اینکه ما در بسیاری از مواقع تحت تاثیر ذهن خود هستیم که ممکن است بحرانی را تعریف کند که چنین بحرانهایی در واقعیت ممکن است اصلا رخ ندهد و اگر ما به این موضوع واقف باشیم میتوانیم در چنین شرایطی مدیریت بهتری داشته باشیم.
سکانس مورد علاقه؛ سی دقیقه دیالوگ
وی درباره سکانس مورد علاقه خود در فیلم «لاکپشت» گفت: من تمام فیلم را دوست دارم ولی سکانس دوئل میان فرهاد اصلانی و صابر ابر را به دلایل مختلف بیشتر دوست دارم که یکی از دلایل آن نادربودن گفت و گوی ۳۰ دقیقهای بین دو شخصیت در سینمای ما است.




