جشنواره غنی‌پور و دستهایی که دیگر زیر پوتین دشمن نیست

آیین اختتامیه چهاردهمین جایزه انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور شب یازدهم اسفند با حضور مدیران و چهره‌های فرهنگی و نویسندگان و اهالی قلم در مسجد جواد‌الائمه برگزار شد.

در این مراسم سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزیر که معاونت متبوعش اخیرا دچار حاشیه‌هایی عجیبی هم داشت حاضر بود.

محمد ناصری هم صفت فاخر را از سینمایی ها قرض گرفت و ادبیات چسباند که حالا باید ببینیم سال آینده از دل ادبیات فاخر چه کارهایی بیرون خواهد آمد. چیزی هم گفت که آرزو داشتم  تمام و کمال همینطور باشد اما این اتفاق فقط در مورد اغلب آثار مصداق داشت. «ما در این جایزه از نگاه مسجد به آثار می‌نگریم و ممکن است آثاری باشند که از لحاظ فنی و تکنیکی آثار ارزشمندی باشند ولی از دیدگاه شورای نویسندگان مسجد جواد‌الائمه اعتبار نداشته باشد.»

بعد از ناصری، مصطفی رحماندوست هم حرفهایی زد و بعد هم نویسندگانی که قریب به اتفاقشان انقلابی و بودند و آثارشان قوی و محکم هدیه گرفتند. اما..این جشنواره با جشنواره‌های قبل کمی فرق داشت. مثل قبلی‌ها نبود… به نظر می آید ( و البته خدا کند اشتباه به نظر حقیر آمده باشد) اولین نقطه تغییر مسیر جشنواره همین‌جا باشد. گفتنش سخت است… بگذارید کمی مقدمه بگویم.

1- امیرحسین فردی مردمی بود و مهربان. همه آنها که در دایره انقلاب تعریف می شدند را هم دوست داشت. اما به نظر می‌آمد بعضی ها را کمی بیشتر دوست داشته باشد. رضا امیرخانی، رسول فلاح پور، حمید ریاضی، حمید محمدی محمدی، محمد مهدوی شجاعی و محمد ناصری از این بعضی ها بودند.

2- انتقاد کردن از جایزه عزیزی مثل جشنواره شهید غنی‌پور که مرحوم فردی نسبت به آن تعصب ویژه ای داشت و از یک طرف اسم محمد ناصری پای آن است کار سخت و تلخی است. خیلی با خودم کلنجار رفتم که بنویسم یا ننویسم اما بعد دیدم خود مرحوم فردی اگر بود ، شاید تشویقم می کرد به نوشتن. پیش‌تر اتفاق افتاده بود که تذکر می‌داد: فلانی از بچه‌های انقلاب است. تا آنجا که می‌شود مدارا کنید با او..اما پشت بندش هم تاکید می کرد: هیچ وقت بنابر هیچ مصلحتی نگذارید حساسیتتان نسبت به انقلاب کم شود. می‌گفت: اگر یک وقت دیدید که به هر مصلحتی حساسیتتان نسبت به انقلاب و ارزش ها و آرمان هایش کم شد، بدانید که به بیراهه رفته‌اید.

حالا هم هرچه حساب می کنم می بینم دم نزدن از انتخاب‌های بعضا غریب در جشنواره همان حکایت مصلحت است و کم شدن حساسیت و جاده انحرافی.

3- باز، گفتم نکند این جشنواره حکایت انگشت و پوتینی باشد که امیرخان می گفت. یک بار وقتی از اتفاقاتی که داشت در حوزه ادبیات و هنر پیش می آمد کلافه بودم ؛ شروع کردم به شکایت کردن از اوضاع.

امیرخان همه را شنید و بعد آرام گفت: زمان جنگ یک رزمنده برای شناسایی به مقر دشمن می رود. به آب می زند و نزدیک مقصد درست وقتی که دست می گذارد روی خشکی تا بیرون بیاید سرباز دشمن که داشته گشت می داده دست می گذارد روی انگشت های او. از شانس او، سرباز عراقی همانجا می ایستد و سیگاری می کشد و آوازی می خواند و خسته که شد می رود. می گفت انگشتهای آن رزمنده کبود شده بودند و بی حس. درد چنان فشار آورده بود که خودش هم داشته از حال می رفته. اما باز مقاومت کرده تا نکند اسیر شود و عملیات لو برود.

4- مرحوم فردی همیشه وقتی اوضاع را آشفته می دید می‌گفت: دستمان زیر پوتین است. ناچاریم سکوت کنیم. روی همین حساب دوباره همه چیز را درباره این دوره از جشنواره شهید غنی پور بررسی کردم.. دیدم اینبار دستمان زیر پوتین دشمن نیست. اینبار انسان های عزیز و شریفی که مومن و متعهد و انقلابی هم بودند حواسشان به زیر کفش هایشان نبود و به انگشت‌هایی که زیر پایشان کبود شده‌اند.

5- مرحوم فردی در بحبوحه اتفاقات سال 88  با وجودی که خیلی‌ها مصلحت را در سکوت و حتی بعضا رنگ عوض کردن می دیدند وارد میدان شد و صریح ترین و تندترین نوشته های او مربوط به همان دوران است. خیلی ها می گفتند برای شما خوب نمی شود. شان شما بالاتر از ورود به سیاست است، شما دارید از مردم دور می شوید و …اما انگار او چیزهایی می دید که آنها ندیده بودند. می گفت: همانطور که ضد انقلاب برای به اشتباه انداختن مردم همراه شده اند من هم وظیفه دارم برای از اشتباه درآوردن همان اگر لازم باشد هرچه دارم بدهم .جان و مال و آبرو و همه چیزم را.

6- چند سال پیش دو سه اثر از نویسندگانی که به لحاظ فکری نزدیکی با انقلاب و ارزش‌های انقلاب نداشتند تا مرحله نهایی جشنواره رسیدند. آثاری از نویسندگانی که اگرچه ضدانقلاب نبودند اما عشق زندگی غربی بودند و دل خوشی از نظام هم نداشتند.

استاد فردی وقتی دید بچه های رسانه‌ای مانده اند که چه اتفاقی افتاده گفت: در این جشنواره تا مرحله نهایی هر اثری که شایسته باشد و نویسنده‌اش در دایره انقلاب تعریف بشود بالا می‌آید. اما در مرحله آخر و اعلام نتایج یک معیار دیگر هم اضافه می شود. اینکه اثر که حاصل نگاه نویسنده آن است  با انقلاب و ارزش های انقلاب و نظام همراه و هم سو باشد. نگاهی به تمام دوره های جشنواره که مرحوم فردی پای کار آن بود نشان می دهد که همیشه هم همین بوده.

7- آنقدر قلم درباره نقد این جشنواره سخت توی دستم می چرخد که از اول این نوشته تا اینجا دارم آسمان ریسمان می‌بافم و توضیح می دهم که چرا دارم نقد می کنم. اما این که به چه نقد دارم و چرا می ترسم نکند  این دوره نقطه حرکت به سمتی دیگر باشد را دیگر نه توان گفتن دارم و نه روی خواستن از جماعتی که عزیز امیرخان بودند.

بعد از خواندن این یادداشت شاید بعضی ها بگویند: شما حتی به جشنواره انقلابی شهید غنی‌پور هم رحم نمی‌کنید…شما مدام در حال غر زدنید و ریختن نیروها در عوض رویاندن یا این که شما حتی از جشنواره مرحوم فردی هم ایراد می گیرید و …

نمی دانم اگر مرحوم فردی بود ناراحت می شد از نوشتن این نقد یا خرسند. اما شک ندارم که باز تاکید می کرد: هیچ وقت بنابر هیچ مصلحتی نگذارید حساسیتتان نسبت به انقلاب و ارزش ها  و آرمان هایش کم شود اگر شد، بدانید که به بیراهه رفته اید.

حالا بعد از مقدمه، برگردیم به اصل نقد:

در این دوره از جشنواره نویسندگانی که قریب به اتفاقشان انقلابی بودند و آثارشان قوی و محکم هدیه گرفتند اما این جشنواره با جشنواره‌های قبل کمی فرق داشت. مثل قبلی‌ها نبود…از بعضی انتخاب‌ها اینطور به نظر می‌آمد (و البته خدا کند اشتباه به نظر حقیر آمده باشد) اولین نقطه تغییر مسیر جشنواره همین جاست. گفتنش سخت است… بگذارید دوباره کمی مقدمه بگویم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × چهار =

دکمه بازگشت به بالا