مدیر فرهنگی با امام جماعت فرق دارد!

مجله فرهنگی هفت راه – محمدرضا شهبازی: دیدارهای رودررو و جلسات خصوصی با مدیران فرهنگی نظرات خیلی از منتقدان و اهالی فرهنگ را عوض کرده است. منتقدان دو آتیشه‌ای بوده‌اند که اگر نه در اولین جلسه که حداکثر بعد از جلسه دوم به مریدان مدیری تبدیل شده‌اند که تا دیروز دوره مدیریت او را نقد می‌کرده‌اند.

نگاه بدبینانه به این تغییر و تحول حکایت از کارتهای هدیه یا میزی در واحد روابط عمومی یا بولتنی در نزدیکترین جشنواره دارد که البته این امور از ساحت جبهه فرهنگی انقلاب بدور است و اگر هم هر چند سال یکبار پیش بیاید آنقدر تعدادش کم است که می‌توان از آن صرف نظر کرد. مدیر فرهنگی جبهه فرهنگی و انقلاب را چه به کارت هدیه و میز و بولتن دادن و منتقد این جبهه را چه به از اینجور زخارف ستاندن!

نگاه خوش‌بینانه هم حاکی از تحولی است که از مواجه مستقیم و بدون واسطه با واقعیات دوران مدیریت حضرت مدیر حاصل شده است. در آن جلسه رسانه‌های نق‌نقو و خناسان بدگو نبوده‌اند که پشت سر جناب مدیر حرف بزنند و بدگویی کنند و منتقد یا منتقدان خوش انصاف هم به محض روبرو شدن با واقعیات بدور از هرگونه لجاجت برای پذیرش حقیقت آغوش باز کرده‌اند.

این دومی هم اگرچه تعارض ذاتی با جبهه فرهنگی انقلاب ندارد اما زیادی خوش‌بینانه است و اگر در یکی دو جلسه از این جلسات آشتی‌کنان بوده و اجرای مناسک را از طرف شخص مدیر دیده باشید حق خواهید داد که بیشتر تغییر و تحولات را از این جنس ندانیم.

پس موضوع از چه قرار است که حتی خیانتی ملی مانند «یک خانواده محترم» هم نمی‌تواند باعث و بانی آن را در این مملکت از پشت میز مدیریت فرهنگی پایین بکشد؟ و یا ساخت چندین فیلم سینمایی ابلهانه و کم‌فروش –که حتی برخی از آنها بدلیل مضحک بودن اکران هم نشده‌اند- باعث خروج مدیر تولیدکننده این آثار از دایره مدیران فرهنگی نمی‌شود؟ و یا ناشری که رسماً از نویسندگان ضد انقلابی کتاب چاپ می‌کند هنوز که هنوز است جزو ناشران متعهد شناخته می‌شود؟ و یا نشریه‌ای که…

اتفاقی که باعث می‌شود نه تنها منتقد حزب‌اللهی که جلسه‌ای با این مدیران داشته، بلکه مدیران بالادستی فرهنگی هم که از نزدیک با این مدیران حشر و نشر دارند دست از آنها برندارند و این واقعیات را در کارنامه مدیریتی ایشان به هیچ بنگارند این است که مدیر فرهنگی را بر اساس خروجی‌هایش نقد نمی‌کنند.

مدیری اگر ریش داشت –البته چند سالی است که این مورد هم خیلی دیگر ضروری نیست!- و وقت نماز از جا جهید و وضو گرفت و هنگام سلام و علیک متواضعانه از پشت میز بیرون آمد و مراجعه کننده را مورد تفقد قرار داد و دستش را سخت فشرد، و اگر در میان سخنانش یکی در میان از آقا و امام کد آورد و لیچاری هم بار استکبار جهانی کرد و البته جهان را در چنبره ناتوی فرهنگی دانست و بر ضرورت خیزش رسانه‌ای امت حزب الله برای شکستن این حصار تاکید کرد، مدیر فرهنگی قابل اعتمادی است. و البته منظور انجام همه اینها از روی ریا و ظاهرسازی نیست که آن بحث دیگری است بلکه حرف از زمانی است که این جناب مدیر همه این کارها و همه این حرفها را از روی خلوص انجام دهد و واقعا انسانی با این رفتار و سکنات باشد.

آن موقع است که می‌توان پشت این مدیر نماز خواند و بدبختی آنجاست که فکر می‌کنیم هرکس که بتوان پشتش نماز خواند الزاما می‌توان پشت مدیریت فرهنگی‌اش هم ایستاد و از آن دفاع کرد. ما مدیر فرهنگی را بر اساس خروجی‌هایش نقد نمی‌کنیم بلکه بر اساس ملاک‌های ظاهری لازم برای امام جماعت شدن نقد می‌کنیم. فکر می‌کنیم اگر به یک مدیر گفتیم «بی‌عرضه» یعنی اینکه حسن خلق ندارد و دروغگوست و متکبر است و دزد است و ضد انقلاب است و خائن به آرمانهای انقلاب است و…!

اگر به مدیری بگوییم خروجی چند سال مدیریتت دو زار به درد انقلاب و اسلام نخورده است و فهم درست فرهنگی نداری و بودجه‌ها را بر باد دادی و چندین نفر هنرمند بی‌لغتقاد به انقلاب زیر دستت پرورش یافتند، انگار دین و ایمان او را و نماز اول وقت خواندن او را زیر سوال برده‌ایم و مشتهای گره‌کرده‌اش در راهپیمایی‌های 22 بهمن را ندیده‌ایم. و طبیعی است اگر فهممان از نقد مدیران فرهنگی این شد طبیعی است که ترجیح می‌دهیم آن سجایای اخلاقی را که به چشم دیده‌ایم و آن شهادتین مسلمانی را که به گوش شنیده‌ایم بیشتر باور کنیم تا فیلم و کتاب و مقاله‌ای که یکی از زیردستان او تولید کرده است.

هر وقت توانستیم بفهمیم که مدیر فرهنگی با امام جماعت فرق دارد و ملاک نقد او خروجی‌های دوران مدیریتش است و نه سجایای اخلاقی شخصی‌اش، اتفاق مهمی در جبهه فرهنگی انقلاب افتاده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − شانزده =

دکمه بازگشت به بالا