بهروز افخمی: آقای فرهادی؛ آدم باش!
هفت راه – گروه سینما: مجری برنامه تلویزیونی هفت، در یادداشتی تند به انتقاد از منطق سینمایی بیان شده در فیلم «فروشنده»، آخرین ساخته اصغر فرهادی پرداخته است.
وقتی میگوییم فیلم «فروشنده» فیلم بیریخت و نافرمی است دقیقا از چی حرف میزنیم؟ یکی از شاگردان کلاسهای آقای فرهادی که حالا خودش فیلمساز خوبی شده میگفت از دیدن فروشنده حیرت کرده است و نمیداند چطور ممکن است چنین داستان نچسب و ناچسبی از دست استادش در رفته باشد. او میگفت هرچه از آقای فرهادی سر کلاسهاش شنیدیم خودش توی فیلم فروشنده فراموش کرده و هرچه او دست میانداخت و مسخره میدانست خودش در این فیلم مرتکب شده.
میگفت سرکلاس آقای فرهادی بچهها داستانها یا فیلمنامههایی را که نوشته بودند میخواندند و ایدهها و فکرهایی را تعریف میکردند که خیال میکردند به درد داستان و فیلمنامه میخورد. آقای فرهادی گوش میکرد و هر کجا احساس میکرد «پیام» یا «فلسفهبافی» یا خرده فرمایشهای اخلاقی یا متلکهای سیاسی یا انتقاد اجتماعی قلمبه شده اما از داستان خبری نیست چیزی میگفت و لطیفهای میپراند که کلاس را از خنده منفجر میکرد، بعد نصیحت میکرد و میگفت: «نکن پسر جان! این کارها قباحت دارد! داستانت کجاست؟» شعار دادن و حرفهای قلمبه زدن که ارزشی ندارد. داستان یعنی حوادث و شخصیتها و گفتوگوهایی که جفت و جور باشد و به هم ربط داشته باشد و حشو و اضافه نداشته باشد و به طور طبیعی و معقول و باورپذیر مخاطب را به نتیجهای برساند. نتیجه هرچه میخواهد باشد باید ناچسب و تحمیلی نباشد.
نباید حوادث و موقعیتها مصنوعی و چیده شده یا دستکاری شده باشند. نباید آدمهای توی فیلم یا داستان طوری رفتار کنند و حرف بزنند که مخاطب عاقل و زیرک توی دلش بگوید: «اختیار دارید ولی بعید است!» یا عصبانی بشود و توی دلش بگوید: «آقای فرهادی ما را احمق فرض کردهای؟» یا خیلی عصبانی بشود و در حالی که سالن را ترک می کند یک چیزهایی زیر لب بگوید. علیالخصوص فیلمی مثل فروشنده که از حشو و زوائد و صحنهها و گفتهها و حوادث اضافی و بیربطش پیداست سازندهاش تازه از فرنگ برگشته و فرق میان «اتیکت» یا اخلاق خودمان را تازه قشنگ فهمیده و مجهز به آخرین کشفیات نسبیگرایان شده و حیال دارد فوت و فن نسبی شدن و نسبی قضاوت کردن را به تماشاچی ایرانی یاد بدهد. این هیچ عیبی ندارد که او نسبیاندیش شده. نصف بیشتر روشنفکران فرنگی و ایرانی سالها است که نسبی اندیش و عافیت طلب و بیبو و خاصیت شدهاند. آنها چطور؟ این هم یکی! اما چرا این یکی به محض یاد گرفتن فوت و فن نسبی شدن راه و رسم فیلمسازی را از یاد برده؟ نسبیاندیشی یعنی این که باور کنی حقیقت بر ساخته انسان است و هر انسان یا هر گروه از انسانها میتوانند و باید بتوانند یک بار از اول حقیقت دلخواه خودشان را بسازند و بقیه انسانها یا گروههای انسانی وظیفه دارند به حقیقت برساخته و دلخواه دیگران احترام بگذارند و فحش ندهند و بد و بیراه بگویند. بقیه انسانها از کجا وظیفه پیدا کردهاند که به حقیقت برساخته و پرداخته دیگران احترام بگذارند؟ معلوم نیست! بقیه انسانها چرا نباید به حقیقتسازان و گفتمانپردازان فحش و بد و بیراه نگویند؟ این هم معلوم نیست! همین قدر معلوم است که از لحاظ نسبیگرایان همه انسانها و همه طایفههای انسانی و همه عقاید و همه «حقیقت»های ساخته و پرداخته هفتادوملت محترم هستند و با همه صلح باید کرد و به همه کس حتی به داعش و همر سرخ و نازیها و جادوگران و دگرباشان و نژادپرستان و آدمخواران و گیاهخواران به یکسان احترام باید کرد. هر کدام از این هفتاد و دو ملت حقیقت خودشان را برساختهاند و حقیقت این یکی با حقیقت آن یکی فرقی نمیکند و چیزی که فرقی نمیکند چه فرقی میکند؟! به قول نیچه این جماعت خدا را کشتهاند و حالا چارهای ندارند جز این که خودشان خدا بشوند و حقیقت خودشان را بسازند و بپردازند. چه عیبی دارد؟ چرا مسخره میکنید؟ چرا باید فحش بدهید و بد و بیراه بگویید؟ چرا باید آنها را قضاوت کنید و حکم صادر کنید؟ اگر هم میخواهید فحش بدهید باید به همه طوایف و همه حقیقتها فحش بدهید. مثلا هر چه به داعش فحش میدهید، به ارتش سوریه و حزبالله هم به همان اندازه فحش بدهید و البته با هیچ کدام رو در رو نشوید چون نسبیگرایی نمیفهمند و اتیکت ندارند و تیراندازی میکنند! یک سوراخ موش بخرید و توش سوار لبتاپ بشوید و نامرئی بشوید و به طرف مطلقاندیشان کامنت پرتاب کنید که: بد!بد!بد! در عین حال سربلند باشید و به خودتان درود بفرستید که فکرتان روشن است و جایتان امن است و آب خنک و نان گرم دارید و بالاتر از همه مخالفخوان و پیشتاز هستید و دوران تازه را دریافتهاید.
یک نکته باقی میماند و آن این که هر کس به این کلاس از فهم و دریافت میرسد نباید راه و رسم داستانپردازی و فیلمسازی را فراموش کند چون تماشاچی هم مثل داعش و حزبالله نسبیگرایی نمیفهمد و اتیکت ندارد و اگر داستان فیلم با عقل و منطق و صورتهای مطلق و ازلی و ابدی داستانپردازی جفت و جور نباشد ممکن است سعی کند شما را پیدا کند و پول بلیت و خسارت وقت تلف شدهاش را همراه با فحش و بد و بیراه از شما مطالبه کند.
منبع: هفت صبح